۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۹, جمعه

درنگی در دو شعر از سیاوش کسرایی خطاب به روح الله خمینی (۵)

 

 
درنگی
از
شین میم شین
 
از رسول رنج به امام خلق
سیاوش کسرایی

 

حالیا که می رود سمند دولت ات، بِران

حالیا که تیغ تشنه ی تو می بُرد بزن

بخت یار و خیر پیش

قدرت تو باد پر دوام.

 

مفاهیم سیاوش در این بند این شعر

را

اولا

 دولت و تیع تشنه  تشکیل می دهند:

سمند دولت 

به معنی سمند سعادت 

و 

تیغ تشنه به خون دولت

 به معنی دستگاه تا دندان مسلح طبقه حاکمه برای اعمال قهرآمیز قدرت.

سیاوش

عملا

به سرکرده طبقه حاکمه جدید چک سفید می دهد.

تحلیل تخیلی حزب توده از عنگلاب اسلامی همین بوده است.

مفاهیم سیاوش را 

ثانیا

بخت و خیر و قدرت تشکیل می دهند:

سیاوش آرزوی بختیاری و خوشبختی و دوام قدرت برای ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی دارد.


با تو، در کنار تو

می نهم به پیش پای گمرهان چراغ

می کنم سپاه خشم را بسیج

ارتشی ز واژه های زنده می کنم، به صف

گر تو یاری ام دهی

کار را

می کنم تمام.

 سیاوش در این بند این شعر به موضع و فونکسیون خود اشاره دارد:

۱

با تو، در کنار تو


شاعر حزب توده در کنار روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی شیعی موضع می گیرد و نه در مقابل آن.

شعار حزب توده 

در تمام مدت پس از کودتای ۲۸ مرداد، تشکیل جبهه ضد سلطنتی با هر ننه قمری بوده است.

جبهه ای که هرگز تشکیل نیافته است و نمی توانست هم تشکیل یابد.

خود حزب توده 

پس از کودتا شقه شقه می شود و به صورت احزاب استالینیستی و مائوئیستی و آوانتوریستی و غیره در می آید.

حزب توده

حتی با احزاب منشعب از خود  نمی تواند به تشکیل جبهه ضد سلطنتی نایل آید، چه رسد به احزاب و سازمان های سیاسی کذایی دیگر.

منظور سیاوش از موضع گرفتن در کنار روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی، 

حمایت یکجانبه و خردستیزانه و چه بسا حتی خودستیزانه از ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی بوده است که به عنوان جریانی ضد امپریالیستی تصور و تصویر شده است.


۲

با تو، در کنار تو

می نهم به پیش پای گمرهان چراغ

 

در این جمله سیاوش، فونکسیون حمایتی ـ تئوریکی ـ سیاسی ـ ایده ئولوژیکی حزب توده از ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی تبیین می یابد:

سیاوش خیال می کند که حزب توده خیلی علامه است و سیاستش در رابطه با عنگلاب اسلامی

 عمیقا علمی و انقلابی است.

به همین دلیل

 از طاقچه بالا 

 از هدایت گمراهان به صراط مستقیم دم می زند.

تمام هم و غم حزب توده در سال های پس از عنگلاب اسلامی

توجیه زورکی کردوکارهای خرکی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی بوده است.

 

۳

می کنم سپاه خشم را بسیج

 

سیاوش در این جمله، بضاعت عملی و نظری خود را برملا می سازد:

خشمگین کردن خلق.

شور و شوق و شعارعاطفی به عوض شعور عقلایی ـ انقلابی.

ترانه به عوض تئوری

۴

ارتشی ز واژه های زنده می کنم، به صف

هنر سیاوش ترکیب واژه های زنده است و بس.

منظور سیاوش از واژه های زنده معلوم نیست که جیست.

 

۵

گر تو یاری ام دهی

کار را

می کنم تمام.

 

منظور سیاوش از اتمام کار، احتمالا ارتقای سطح انقلاب به اصطلاح ملی ـ دموکراتیک به سطح انقلاب سوسیالیستی است. 

تخیل و تصور و توهم حزب توده

از راه رشد غیر سرمایه داری تحت سرکردگی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی است.

سیاوش

 برای گذار از انقلاب دموکراتیک و ملی خیالی به انقلاب سوسیالیستی

 از ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی انتظار یاری دارد.

سیاوش و حزب توده دچار فقر فلسفی اند.

به همین دلیل خطایی نمی ماند که مرتکب نشده باشند.

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر