خسرو روزبه
( ۱۲۹۴ – ۱۳۳۷)
درنگی
از
شین میم شین
دومرد و دو مرگ
دومرد و دو مرگ
ولی خسرو درست با مرگ، زندگی دومی را آغازید:
از زندگی نخستين تابناك تر و پرخون تر
از گوشۀ " اكنون " بيرون جست
و افق جهان و تاريخ را تسخير کرد .
مردی به زانو درآمد تا زندگی را به مرگ بدل كند
و مردی بپا خاست تا مرگ را به زندگی جاودانه
معنی تحت اللفظی:
اما خسرو روزبه بر خلاف همشهری محتاط «مرحومش»،
به استقبال مرگ رفت تا زندگی جدیدی را آغاز کند.
زندگی جدیدی
تابناکتر و پر خون تر از زندگی سابق.
خسرو روزبه
از از چارچوب تنگ زمان حال به در زد و افق جهان و تاریخ را تسخیر کرد.
همشهری محتاطش
به زانو در آمد تا زندگی را به مرگ مبدل سازد
و
روزبه
برخاست تا مرگ را به زندگی تبدیل کند.
این آخرین بند این شعر طبری است.
بهتر است که این بند شعر طبری را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
۱
ولی خسرو درست با مرگ، زندگی دومی را آغازید:
از زندگی نخستين تابناك تر و پرخون تر
از زندگی نخستين تابناك تر و پرخون تر
از دید طبری (تئوریسین (؟) حزب توده)،
بنی بشر می تواند با مرگ خود حیات دیگری را که فروزان تر و نیرومندتر از حیات قبلی اش است، آغاز کند.
این تئوری خرافی ـ ادبی طبری به چه معنی است؟
منشاء این تئوری طبری چیست؟
منظور حزب توده در طرح برنامه اش از داشتن جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی چیست؟
خسرو روزبه در این بند از شعر طبری، یاد آور کیست که با مرگش زندگی تابناکتر و پر خون تری را در اذهان پیروان خیال پرست و خیال پرور خود آغاز کرده است؟
خاستگاه و پایگاه طبقاتی و سمتگیری سیاسی آن کس چه بوده است؟
محتوای فلسفی و سیاسی این تئوری طبری چیست؟
تفاوت طرز تفکر طبری با طرز تفکر روحانیت شیعی چیست؟
ما سعی می کنیم که به این سؤالات جواب بیابیم:
۱
این تئوری خرافی ـ ادبی طبری به چه معنی است؟
این تئوری خرافی ـ ادبی طبری
قبل از همه به معنی تبلیغ نیهلیسم (پوچی گرایی) عملی و آنارشیسم است.
تبار نیهلیسم عملی به نیهلیست های روس می رسد که نیچه از طرفداران شان بوده است.
رفتن به استقبال مرگ
چه از طریق انتحار پاسیو و اکتیو
(در سنت هدایت و یا در سنت حلاج و یا در سنت حزب الله و مجاهدین و فدائیان خلق و طالبان و داعش و القاعده و انارشیسم و آوانتوریسم)
و
چه از طریق اعدام و ترور و تیرباران
جوهر نیهلیسم و انارشیسم را تشکیل می دهد.
طبری
از مرگ آگاهانه
راه حل و استیل زیست می سازد:
می توان از ایدئالیزاسیون (تجلیل) و استیلیزاسیون (سبک سازی) مرگ سخن گفت.
مرگ در قاموس طبری
می تواند شکوهمندتر از زندگی باشد.
مرگ در قاموس طبری
می تواند عین زندگی باشد.
حتی بهتر از زندگی رئال پیشین باشد.
نیهلیسم و آنارشیسم
اما با روح مارکسیسم در تضاد آشتی ناپذیر قرار دارند.
این تئوری خرافی ـ ادبی طبری
یاد آور یک تئوری نیهلیستی ـ اگزیستانسیالیستی است:
خودکشی در قاموس البر کامو، طغیان علیه پوچی است.
قهرمان قصه موسوم به «بیگانه» البر کامو
پس از قتل بی دلیل شهروند الجزایری و محکوم شدن به اعدام،
ککش حتی نمی گزد.
مرگ برای او
نه فاجعه، بلکه رهایشی و راه حلی و فتح الفتوحی است.
رهایشی از پوچی آزارنده
راه حلی برای زندگی بی محتوا و بی معنی که بدتر از مرگ است.
پیروزی بر «همیشه همانی» لاعلاج و لایتناهی زندگی.
منشاء این تئوری طبری
اما
نه نیهلیستی است، نه فاشیستی (نیچه ئیستی)، نه اگزیستانسیالیستی و نه آنارشیستی.
منشاء این تئوری خرافی ـ ادبی طبری
اگر سنت نام و ننگ ایران باستانی و کیش شهادت شیعی نباشد،استالینیستی است.
تناقض حیرت انگیز طرز «تفکر» استالینیستی همین است:
استالینیسم
از سویی
مبتنی بر کیش شخصیت است.
کسب و کار و هم و غم و فکر و ذکر استالینیست ها
تجلیل پیگیرانه و کور کورانه و ابلهانه از استالین هپیلی هپو است.
استالینیسم
از سوی دیگر
شخصیت ستیز است.
تحت ترور استالینیستی هزاران تن از بلشویک ها ترور و تیرباران شده اند.
شخصیت
در قاموس استالینیسم زباله ای حتی نیست.
استالین
ضمن تجلیل از هیتلر و دعوت از نازی ها به شرکت در جشن انقلاب اکتبر
سران سلحشور حزب کمونیست المان را که در فرار از ترور فاشیستی به اتحاد شوروی پناهنده شده بودند، دست بسته تحویل گشتاپو (سازمان امنیت فاشیسم) می دهد تا اعدام شوند.
استالین
سران ارتش اتحاد شوروی را نیز پس از پرونده سازی نیست و نابود می سازد.
هیتلر در ملاقات با سران جدید جوان ارتش تصفیه شده استالینیستی
حیرت زده می گوید:
عجب دیوانه ای است این استالین که به کادرهای نظامی کاردان ارتش خود نه ترحم کرده است و نه تره خرد کرده است.
(نقل به مضمون)
طبری
خیال می کند که «این آسمان خر زده غرق ستاره ها ست.»
به همین دلیل از مرگ روزیه ککش حتی نمی گزد.
اگر اندیشنده ای بسان روزبه فدای هیچ و پوچ و هارت و پورت نمی شد،
حزب توده در غربت به تربیت کادر تئوریکی نیرومندی نایل می آمد و به این روز نمی افتاد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر