۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

درنگی در شعری از احمد شاملو خطاب به ایران درودی (۱)

پرتره‌ای از شاملو، عکاس: هادی شفائیه
 
درنگی
از
میم حجری
 

احمد شاملو

پيش از تو
صورتگران 
بسيار 
از آميزه برگ ها 
آهوان برآوردند؛
يا بر شيب كوهپايه ئي
رمه ئي
كه شبانش در كج و كوج ابر و ستيغ كوه نهان است ؛
يا به سيری و سادگی 
در جنگل پرنگار مه آلود
گوزنی را گرسنه كه ماغ می كشد.


تو خطوط شباهت را تصوير كن :
آه و آهن و آهك زنده
دود و دروغ و درد را

- كه خاموشی 
تقوای ما نيست . 


سكوت آب می تواند خشكی باشد و فرياد عطش؛
سكوت گندم می تواند گرسنگی باشد 
و غريو پيروزمندانه قحط؛
همچنان كه سكوت آفتاب
ظلمات است .


اما سكوت آدمی فقدان جهان و خدا ست.

- فرياد را تصوير كن !
عصر مرا تصوير كن
 در منحنی تازيانه به نيشخط رنج ؛
همسايه مرا
بيگانه با اميد و خدا؛
و حرمت ما را 
كه به دينار و درم بركشيده اند و فروخته .


تمامی الفاظ جهان را در اختيار داشتيم 
و آن نگفتيم 
كه به كار آيد،
چرا كه تنها يك سخن، يك سخن در ميانه نبود:
آزادي!


ما نگفتيم
تو تصويرش كن!

پایان

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر