۱۴۰۴ خرداد ۲, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (د) دیالک تیک (۱۸)

 

پروفسور دکتر  افرد کوزینگ

پروفسور دکتر  گونتر کروبر

برگردان

 شین میم شین

 

 

فلسفه کلاسیک آلمان 

 

·    در فلسفه کلاسیک آلمان ـ از کانت تا هگل ـ عناصر مربوط به متد و طرز تفکر دیالک تیکی فلاسفه پیشین مورد جمع بندی سیستماتیک قرار می گیرد.

 

۱

کانت

 

۱

·    کانت سهم خودرا دراین زمینه به ویژه در آثار نخستین خود ادا می کند:

·    کتاب کانت تحت عنوان «تاریخ عمومی طبیعت و تئوری کهکشان ها» حاوی اهمیت فوق العاده ای در پیشبرد تئوری توسعه بوده است.

 

۲

·    کتاب کانت تحت عنوان «افکاری در باره تاریخ عمومی از نقطه نظر جهانوندی» در زمینه بررسی توسعه دیالک تیکی در جامعه اهمیت خاصی داشته است.

 

۳

·    کتاب دیگر کانت تحت عنوان «نقد خرد محض» مسائل دیالک تیکی مهمی را مورد بحث قرار می دهد.

 

(واژه جهانوندی را به تقلید از واژه شهروندی ساخته ایم. مترجم)

 

۲

فیشته

یوهان گوتلیب فیشته

 (۱۷۶۲ ـ ۱۸۱۴)

یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

 

۱

·    فیشته در توسعه دیالک تیک مفهومی ایدئالیستی گام مهمی به پیش برمی دارد.

 

۲

·    در فلسفه ایدئالیستی ـ ذهنی او سوبژکت جهان عینی را در روند دیالک تیکی توسعه مفهومی به وجود می آورد.

 

۳

شلینگ

 

·    شلینگ از جهات مختلف نظریه توسعه دیالک تیکی را غنا می بخشد و در تدوین مسائل دیالک تیکی منفرد بیشماری نقش بسزائی ایفا می کند.

 

۴

هگل

گئورگ ویلهلم فریدریش هگل

(۱۷۷۰ـ ۱۸۳۱)

 

۱

·    فلسفه کلاسیک آلمان و دیالک تیک ایدئالیستی در فلسفه هگل به کمال خود می رسند.

 

۲

·    «در سیستم هگل، فلسفه نوین، یعنی فلسفه کلاسیک آلمان به نقطه اوج خود می رسد.

۳

·    در سیستم فلسفی هگل ـ برای اولین بار ـ (و این خدمت بزرگ اوست) کل جهان طبیعی، تاریخی و فکری به مثابه روندی، یعنی در حرکت، تغییر، تحول و توسعه بی وقفه مطرح می گردد و در جهت اثبات پیوند درونی موجود در این حرکت و توسعه تلاش به عمل می آید.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۲)

 

۴

·    در فلسفه ایدئالیستی ـ عینی هگل این روح است که در روندی دیالک تیکی پله به پله بالاتر می رود، همواره ـ به طور قانونمند ـ فرم های نوینی به خود می گیرد و همزمان به خود شناسی نایل می آید.

 

۵

·    این روح که هگل تعالی آن را به صورت مفاهیم مطرح می سازد، چیزی جز روند تفکر نیست که خود را از سوبژکت (متفکر) جدا کرده، خود مختار شده و به صورت روند جهانی مطلق در آمده است.

 

۶

·    اما هگل در این فرم وارونه با اتکاء به وسعت نظر خویش و دانش دایرة المعارفی اش، علوم زمان خود را به خدمت می گیرد تا در کل هستی، در طبیعت، تاریخ و تفکر به اثبات وجود پیوند درونی، توسعه و تضادها نایل آید.

 

۷

·    دیالک تیک ایدئالیستی هگل حاوی محتوای واقعی است، زیرا در توسعه عرفانی گشته روند تفکر، توسعه واقعی جهان مادی در قانونمندی دیالک تیکی اش، بخشا، آگاهانه توضیح داده می شوند و بخشا به طرزی نبوغ آمیز تخمین زده می شوند.

 

۸

·    بنابرین، سیستم هگل ـ به قول مارکس، انگلس و لنین ـ «به لحاظ متد و محتوا، ماتریالیسمی است که به طور ایدئالیستی روی کله اش قرار داده شده است.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات» جلد ۲۰، ص ۲۲، لنین، «مجموعه آثار»،  جلد ۳۸، ص ۲۲۶)

 

(ماتریالیسمی که وارونه و کله وا شود، ایدئالیسم می شود.

یعنی روح را مقدم بر ماده، شعور را مقدم بر وجود می پندارد.

چه فرقی بین وارونه سازی به طور ماتریالیستی و وارونه سازی به طور  ایدئالیستی وجود دارد؟

مترجم )

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر