۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۲۰ )

 
 
شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۹ ـ ۹۰)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 
 

ز مدهوشی ام دیده آن شب نخفت

نگه بامدادان به من کرد و گفت:

«تو لنگی، به چوب آمدی، من به پای

تو را کشتی آورد و ما را خدای.»

معنی تحت اللفظی:

آن شب از فرط حیرت نتوانستم بخوابم.

سحرگاهان پیر سجاده سوار به تحقیر گفت:

«تو لنگ بودی و با چوب زیربغلی به مقصد رسیدی.

من لنگ نبودم و به پای خود به مقصد رسیدم.

یعنی

تو را کشتی به مقصد رساند و مرا خدا.»

 

 

سعدی

سفر پیرمرد بر روی سجاده را تأیید می کند و برای توضیح این حقیقت امر، دیالک تیک لنگ و رونده را به شکل دیالک تیک کشتی و خدا بسط و تعمیم می دهد.

سعدی بی عرق شرمی بر جبین دروغ می گوید.

معلم تواضع از زبان پیرمرد

خود را «پر خرد» می نامد و خردستیزترین ادعاها را به خورد خواننده شعرش می دهد.

 

کدام خرد راه رفتن بر روی آب دریا را توصیه می کند؟

 

کدام خرد

 قوانین عینی طبیعی را مورد انکار قرار می دهد؟

 

خرد مبتنی بر قانونمندی های هستی است و نه مبتنی  بر نفی آنها.

 

خدا زیر قلم سعدی

 به شرکت کشتی رانی و مسافربری و حمل و نقل بدل می شود.

 

خردگرائی مثل سعدی

چرا باید به انکار قانونمندی های هستی برخیزد؟

 

چرا باید انسانی را که وسایل حمل و نقل خود ساخته را مورد استفاده قرار می دهد، تحقیر کند و لنگ بنامد؟

 

هدف سعدی پر خرد از اشاعه یاوه و خرافه چیست؟

کدام عقل سالمی سجاده گشادن روی آب و سوار شدن بر سجاده را می پذیرد؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر