۱۴۰۴ خرداد ۳, شنبه

درنگی در شعری از احسان طبری تحت عنوان «دومرد و دو مرگ» (۱۰) (بخش آخر)

 

 
خسرو روزبه
 ( ۱۲۹۴ – ۱۳۳۷) 
درنگی
از
شین میم شین

دومرد و دو مرگ

ولی خسرو درست با مرگ، زندگی دومی را آغازید:

از زندگی نخستين تابناك تر و پرخون تر
از گوشۀ " اكنون " بيرون جست
و افق جهان و تاريخ را تسخير کرد .
 
مردی به زانو درآمد تا زندگی را به مرگ بدل كند
و مردی بپا خاست تا مرگ را به زندگی جاودانه 
 
این آخرین بند این شعر طبری است.
 
بهتر است که این بند شعر طبری را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

۱
روزبه
از گوشۀ " اكنون " بيرون جست
و افق جهان و تاريخ را تسخير کرد .

 
به نظر طبری
روزبه با نادانی، بی انضباطی، بی احتیاطی، کله شقی، ماجراجویی و رفتن به استقبال مرگ
چارچوب تنگ «اکنون» کذایی را منفجر کرده است 
و
 به تسخیر افق جهان و تاریخ نایل آمده است.
 
سؤال این است که معنی «تسخیر افق جهان و تاریخ» چیست؟

طبری توان تفکر ندارد.
به همین دلیل 
دست به دامن شعور هنری شده است.
بخش مهمی از قصه های طبری یاوه اند.
حتی ارزش خواندن ندارند، چه رسد به داشتن ارزش تأمل و تحلیل.
 

 

درنگی در حکایاتی از احسان طبری (بخش اول)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8238

 

درنگی در حکایاتی از احسان طبری (بخش دوم)

 

۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8240

 

۱۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8247

 

۱۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8253

 

۱۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8265

 

۱۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8318

 

۱۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8333

 

۱۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8343
 
پایان
 
 آثار روزبه (و دفاعیات او) باید زیر ذره بین تحلیل مارکسیستی قرار داده شوند.
 
مردی به زانو درآمد تا زندگی را به مرگ بدل كند
و مردی بپا خاست تا مرگ را به زندگی جاودانه 

 
 طبری در این بند آخر این شعر، 
  نتیجه نهایی مقایسه روزبه با همشهری «مرحومش»
را
اعلام می دارد:

همشهری «مرحوم» روزبه 
با برخورداری از نعمت زندگی و مرگ طبیعی، 
به زانو در آمده است و زندگی اش را به مرگ تبدیل کرده است.

به مرگ تبدیل کرده است؟

معلوم نیست که طبری می اندیشد و یا بی خیالانه و بدآموزانه یاوه می بافد.

آدم یاد خسرو گلسرخی دیوانه و نقل قولش از «مولا حسین» می افتد:
زندگی عقیده و جهاد است و بس.

این ادعای مولا حسین از اشراف برده دار قبیله بنی هاشم
مبتنی بر کیش شهادت است.
این ادعای کسی است که حیات دنیوی را سالن امتحان کنکور می داند:
قبول شدن و رفتن به بهشت و خور و خواب و عیش و نوش ابدی
و
یا مردود شدن و پرت شدن حفت آمیز به قعر دوزخ.
 
طبری 
حتی در «افکار» خود، پیگیر و منضبط نیست.
این همان طبری است که گفته است
که
کار ادمی باقی است، ار جسمش فنا گردد.
 
منظور طبری از «کار» چه بوده است
که محتوا و معنای حیات بشر و حتی نبات و جانور را تشکیل می دهد و گذار بشر از جانوریت به آدمیت را میسر می سازد؟ 
 
مردی به زانو درآمد تا زندگی را به مرگ بدل كند
و مردی بپا خاست تا مرگ را به زندگی جاودانه 

 
روزبه
به زعم طبری
بر خلاف همشهری «مرحومش» به پا خاسته است.
 
به پا خساته است؟
 
مخاطره جویی و کله شقی و محکوم شدن به اعدام و تیرباران شدن 
به معنی به پا خاستن است؟
 
جالب
هدف روزبه از دید طبری است:
تا مرگ را به زندگی جاودانه  بدل کند.
 
یعنی هدف و آماج روزبه از رفتن به استقبال مرگ،
کسب حیات ابدی در اذهان توده ای ها بوده است.
یعنی
ناموری
 و
 در تحلیل نهایی
سودشخصی ـ اشرافی بوده است.
 
هدف و آماج روزبه اما در شعار معروف او در دادگاه
احیای اعتبار لطمه دیده حزب توده بوده است
و
نه تبدیل مرگ به زندگی و جاودانه شدن شخصی.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر