۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

درنگی در «هنر از دیدگاه مارکسیستی» (۱۹)

   

 درنگی 

در

از

شین میم شین

هنر از دیدگاه مارکسیستی

مهرداد پرولتاریا

 

  نقد هنر بورژوایی و مدرن
 
مارکسیست‌ها به هنر مدرن (مانند دادائیسم، سوررئالیسم، و هنر انتزاعی)
 نگاه انتقادی دارند. 
به این دلیل 
که این آثار غالباً غیرسیاسی، ذهنی و فردگرایانه‌اند و از مشکلات واقعی جامعه فاصله می‌گیرند.
 
دلیل انتقاد مارکسیست های کذایی از هنر مدرن کذایی،
محتوای نامطلوب آن به زعم مارکسیست های بی خبر از مارکسیسم (استالینیست ها و اعجوبه های دیگر) است:
 
۱
 غیر سیاسی بودن آثار هنری مدرن
 
۲
ذهنی  بودن آثار هنری مدرن
 
۳
ایندیویدوئالیستی  بودن آثار هنری مدرن
 
۴
 از مشکلات واقعی جامعه فاصله گرفتن آثار هنری مدرن
 
به دعوی مربوط به غیرسیاسی بودن آثار هنری هنر مدرن
اشاره شد.
 
۲
ذهنی  بودن آثار هنری مدرن
 
منظور حریف از «ذهنی بودن» آثار هنری مدرن و یا سنتی چیست؟
ذهنی ترجمه سوبژکتیو است.
 
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
یمی از مهمترین دیالک تیک های مارکسیستی (ماتریالیسم تاریخی)  و تئوری شناخت  مارکسیستی ـ لنینیستی است:

نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در جامعه بشری (ماتریالیسم تاریخی)
از آن سوبژکت  است.

 

درنگی در سوبژکت تاریخی و سوبژکتیویته تاریخی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11463

 

پایان

 

درنگی در سوبژکت تاریخ

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10032

 

پایان

 

درنگی در دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10030

 

پایان


 

دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2956

 

پایان



نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در عرصه شناخت مثلا در آثار هنری
(تئوری شناخت  مارکسیستی ـ لنینیستی)
از آن اوبژکت  است.
 
سیب مقدم بر سیب کار و سیب چین و سیب فروش و سیب خر و سیب خور است.
 
منظور حریف از «ذهنی» (سوبژکتیو) بودن آثار هنری مدرن، این است که در این آثار هنری
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
وارونه می شود.
 
یعنی
نقش تعیین کننده نه از آن اوبژکت، بلکه از آن سوبژکت می گردد.
 
این ادعای حریف
دال بر بی خبری او از دیالک تیک به طور کلی (چه دیالک تیک ایدئآلیستی و چه دیالک تیک ماتریالیستی) است.
 
چون نه در عرصه جامعه بشری و نه در عرصه شناخت (مثلا در انعکاس هنری)
نمی توان تبر بر تبار دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت فرود آورد 
و
چیزی و کاری و اثری مطلقا اوبژکتیو و یا مطلقا سوبژکتیو (ذهنی به زبان حریف) پدید آورد.

خصلت و ساختار هر چیزی در همه عرصه های هستی
(طبیعت، جامعه، تفکر مثلا انعکاس هنری و اساطیری و مذهبی و فلسفی و فلسفی ـ علمی)
دیالک تیکی است.
در خارج از سیطره دیالک تیک چیزی یافت نمی شود.

هر اثر هنری
چه سنتی و چه مدرن
در داربست دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو 
قرار دارد.
 
مثلا اگر موضوع اثر هنری درخت باشد،
هم درخت (اوبژکت) مطرح می شود و هم سوبژکت (هنرمند، کاراکترهای مطروحه، بینش ها، جهان بینی ها و دیگر چیزهای ایده ئولوژیکی) 
 
بحث نه بر سر دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت،
بلکه در فرم انعکاس هنری اوبژکت و سوبژکت است.
  
به عیارت دیگر
انعکاس هنری
(و هر انعکاس دیگر، چه اساطیری، چه مذهبی، چه فلسفی، چه فلسفی ـ علمی و یا مارکسیستی)
از صافی های طبقاتی عبور می کند
و
درجه حقیقتش تقویت و یا تضعبف می شود.
 
پس ادعای حریف مبنی بر ذهنی بودن آثار هنری مدرن، باطل است.  
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر