۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۵, دوشنبه

درنگی در شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۱۰)

    

درنگی 

از

شین میم شین 
 
سایه

  با ما و بی ما آن دلاویز ِ کهن زیبا ست
در راه بودن سرنوشت ِ ما ست
روز ِ همایون ِ رسیدن را
پیوسته باید خواست.

معنی تحت اللفظی:

آن دلاویز دیرین زیبا ست.

فرق هم نمی کند که ما سوگواران، باشیم و یا نباشیم.

سرنوشت ما سوگواران 

در راه بودن است

و

وظیفه و تکلیف ما، 

خواستن روز خجسته رسیدن به مقصد.
 
بگذارید این بند از شعر سایه را نخست تجزیه و سپس تحلیل مارکسیستی بکنیم:
 
۱

  با ما و بی ما آن دلاویز ِ کهن زیبا ست
 

سایه 
در این جمله
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
را
به صورت دوئالیسم ما و آن دلاویز کهن تحریف می کند:
سایه
اوبژکت (دلاویز کهن) 
را 
مطلق می کند، ایدئالیزه می کند، مورد تجلیل افراطی قرار می دهد و به عرش اعلی می برد
و
سوبژکت (بشریت، ما) 
را
تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد و تحقیر می کند.
بشریت
زیر قلم سایه
چس و فس و خس و خاشاک می شود.

سؤال این است که من ـ زور سایه از آن دلاویز کهن که زیبا ست، چیست؟

سایه در جایی ادعا کرده است که طرفدار سوسیالیسم است.
اگر
آن دلاویز کهن که زیبا ست،
سوسیالیسم باشد،
بدون بشریت 
مگر می تواند بنا شود، اگر هم به فرض محال، از آسمان نازل شود، در غیاب بشریت
به چه دردی می خورد؟
 
۲
در راه بودن سرنوشت ِ ما ست
 
سایه 
در این جمله
دیالک تیک راه و رهرو و مقصد و مقصود
را
به شکل دوئآلیسم راه و رهرو تحریف می کند.
 
سایه
راه را و رهروی را مطلق می کند و به عرش اعلی می برد و مقصد و مقصود را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد و تحقیر می کند.
حتی به مراتب بدتر،
رهروی بی مقصد را به درجه سرنوشت بشریت ارتقا می بخشد. 

زیر قلم سایه
در راه بودن 
نه حرکت و جنبش و جنب و جوشی برای رسیدن به مقصد پیشایپش تعیین شده، 
بلکه امری مقدر است.
سرنوشت بشریت است.
 
بشریت
زیر قلم سایه
سرنوشت همان سیزیف کذایی را که دارد.
سیزیف 
مدام
سنگی را به قله کوهی می برد
و
بشریت
مدام
رهنوردی می کند.

شعار همیشگی حضرت برنشتین
(مؤسس رویزیونیسم)
هم 
جنبش = همه چیز
و
مقصد و مقصود و آماج = هیچ و پوچ
بود.

حضرت برنشتین هم طرفدار سوسیالیسم بود.

سوسیالیسمی به طور خود به خودی برقرار می شود و نه به همت توده بی هم چیز تحت رهبری سوبژکت تاریخ (حزب کمونیست.)

۳
روز ِ همایون ِ رسیدن را
پیوسته باید خواست.

سایه در این رهنمودش
به تبلیغ و توصیه و تجلیل خواستن روز همایون (انقلاب سوسیالیستی؟) می پردازد
و
نه به جامه عمل پوشاندن نظری و عملی اکتیو و سوبژکتیو بدان.
 
بی دلیل نبوده است
که سایه توده ای بوده است، بدون آنکه عضو حزب توده شده باشد.
یعنی
بدون اینکه مسئولیتی به عهده گرفته باشد.
در نتیجه 
نه شاه حسابش را رسیده است و نه شیخ.
به قول مرادش

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد بوده  است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر