فریدون تنکابنی
درنگی
از
شین میم شین
کودک استثنایی
کودک با صدایی رسایی گفت:
«منت خدای را عزوجل
که طاعتش، موجب قربت است و به شکر اندرش، مزید نعمت.
هر نفسی که فرو میرود، مُمِد حیات است
و
چون بر میآید مُفَرَح ذات.»
منظور تنکابنی این است که حد اعلای خردمندی و خردگرایی در ایران بی سامان،
رسیدن به جهان بینی سعدی است.
سعدی
فقیهی فئودالی است.
جهان بینی سعدی
شبیه جهان بینی افلاطون و هگل است.
ایدئالیسم عینی است.
فرق ایدئالیسم عینی با ایدئالیسم ذهنی این است
که
ایدئالیسم ذهنی منکر وجود جهان مادی و عینی و واقعی است.
ایدئالیسم عینی اما اگرچه جهان را مثل ایدئالیسم ذهنی مخلوق خدا و یا ایده و روح و شعور می داند،
ولی منکر وجود آن نیست.
مشخصه بارز سعدی
نمایندگی ناخودآگاهانه طرز تفکر دیالک تیکی است.
هگل اما نماینده آگاه طرز تفکر دیالک تیکی است.
دیالک تیک هگل بر خلاف دیالک تیک مارکس،
نه دیالک تیکی ماتریالیستی، بلکه ایدئالیستی است.
تنکابنی
پزشک با شگفتی و ناباوری تمام،
ضربه دیگری به پشت نوزاد زد.
قابله از خردگرایی نوزاد حیرت زده می شود.
قابله از نوزاد انتظار جیغ زنی و نفسکشی دارد و نه فضلفروشی.
به همین دلیل ضربه دیگری بر باسن لخت و عریانش می زند.
تنکابنی
نوزاد این بار گفت:
«از صدای سخن عشق ندیدم،
خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند.»
معنی تحت اللفظی:
یادگاری خوشتر از صدای سخن عشق در این دنیا وجود ندارد.
نوزاد خردگرا با ضربه دوم از سنگر خردگرایی سعدی بیرون می خزد و خود را به سنگر خردستیزی حافظ می اندازد
و
دیالک تیک غریزه و عقل
را
به صورت دیالک تیک عشق و عقل بسط و تعمیم می دهد.
نوزاد سیلی خورده
برای تحقیر عقل، به ستایش از غریزه (عشق) می پردازد تا قابله عذابش ندهد.
حافظ
بدترین دشمن عقل است.
هدف حافظ (و خیام) از ایدئالیزاسیون (تجلیل) شراب و عشق و عیش و عشرت و لهو و لعب،
خردستیزی است.
چون همه این کردوکارها به تعطیل کارخانه عقل منجر می شوند.
مراجعه کنید
به
خودآموز خوداندیشی
https://hadgarie.blogspot.com/2025/05/blog-post_443.html
البته تنکابنی بعید است
که
از تئوری شناخت
و
از فرق و تفاوت و تضاد تئوری شناخت سعدی با تئوری شناخت حافظ خبر داشته باشد.
ایران
خطه فلسفه فقیر و حتی مفهومفقیر ترحم انگیزی است.
نسل تنکابنی از سعدی فرسنگها عقب مانده تر بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر