پروفسور دکتر افرد کوزینگ
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
مارکس و انگلس
۱
· مارکس و انگلس با به خدمت گرفتن هسته معقول دیالک تیک هگل، ضمن تغییر بنیادی و انقلابی فلسفه، دیالک تیک را نیز از عناصرعرفانی اش که در فلسفه ایدئالیستی ـ عینی هگل گرفتارش شده بود، آزاد می سازند و کیفیت کاملا جدیدی بدان می بخشند.
۲
· مارکس می نویسد:
الف
· «متد دیالک تیکی من نه تنها با دیالک تیک هگل فرق اصولی دارد، بلکه ضد مستقیم آن است.
ب
· به نظر هگل، روند تفکر ـ که تحت نام ایده حتی به سوبژکت (فاعل) مستقلی تبدیل می شود ـ خالق جهان واقعی است و جهان واقعی صرفا مظهر و نمود خارجی آن را تشکیل می دهد.
پ
· در حالیکه به نظر من ـ درست برعکس ـ چیز های فکری جز چیزهای مادی تغییر یافته و ترجمه شده در مغز انسانی نیستند.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۲۷)
۳
· پس از اینکه مارکس و انگلس دیالک تیک را با ماتریالیسم پیوند دادند و «مفاهیم ساخته مغزانسانی را به طرز ماتریالیستی به عنوان تصاویری از چیزهای واقعی تلقی کردند و نه چیزهای واقعی را به مثابه تصاویر این یا آن مرحله مفهوم مطلق (آن سان که در فلسفه هگل نصور می شد. مترجم)، آنگاه دیالک تیک به علم قوانین عام حرکت جهان خارج و همچنین به علم قوانین عام حرکت تفکر انسانی بدل شد.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۲۹۲)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر