۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۹, جمعه

درنگی در دو شعر از سیاوش کسرایی خطاب به روح الله خمینی (۶)

 

 
درنگی
از
شین میم شین
 
از رسول رنج به امام خلق
سیاوش کسرایی
 

داور من و تو، یاور تو آن خدا

شاهد تو و من این هزارْ چشم توده ها.


معنی تحت اللفظی:

خدا

یاور تو و داور من و تو ست

و

توده هزار چشم 

شاهد من و تو.

سیاوش

 در این بند شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و توده ـ خدا

را

به مثابه دیالک تیک یاور و داور خویشتن و خمینی

  بسط و تعمیم می دهد.

بعد

دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و توده - خدا و خمینی و خود 

را

به صورت دیالک تیک شاهد و مشهود.


این بینش دیالک تیکی تصادفی سیاوش،

فی نفسه 

ستایش انگیز است.

سیاوش 

طبقه حاکمه ـ خدای انتزاعی ـ آسمانی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی

را

با توده ـ خدای مشخص زمینی جایگزین می سازد

و

عملا

خود را به مثابه رسول توده ـ خدا در مقابل آیة الله قرار می دهد.

ضمنا

با دادن صفت هزارچشم به توده، همه چیز بینی طبقه حاکمه ـ خدای انتزاعی و واهی را به توده ـ خدای مشخص و واقعی می دهد.

 

سیاوش

وای اگر که غفلتی

غفلتی و انهدام ملتی

معنی تحت اللفظی:

اگر غفلتی صورت گیرد، ملتی منهدم خواهد شد.

منظور سیاوش از غفلت، 

اگر غفلت از سوی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی باشد، 

اولا 

به معنی تبرئه پیشاپیش حزب توده و خویشتن خواهد بود.

ثانیا

منظور سیاوش از غفلت، 

اگر غفلت از سوی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی و حزب توده و خویشتن هم باشد، 

به معنی هیچ انگاری توده هزار چشم و همه چیز انگاری نخبه در هیئت خمینی و حزب توده خواهد بود.


یعنی

به معنی وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده و یا دیالک تیک نخبه و توده خواهد بود.

یعنی 

به معنی سقوط ایده ئولوژیکی ـ تئوریکی سیاوش به قهقرای تئوری نخبگان خواهد بود که یکی از تئوری های مهم فاشیسم (و فئودالیسم و فوندامنتالیسم) است.

مراجعه کنید

به

تئوری نخبگان

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13873

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13885

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13890

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر