محمد زهری
(1305 ـ 1373)
با
سپاس از مسعود
·
در من
·
ـ یا در تو -
·
توان روییدن هست،
·
در من
·
ـ یا در تو -
·
توان تابیدن هست،
·
اما
·
با یک شکوفه، باغ بهاران نمی شود.
·
با یک ستاره، شهر چراغان نمی شود.
·
این باغ
·
محروم از نوازش انگشت بادها
·
بیگانه با طراوت باران آشنا.
·
در من
·
ـ یا در تو -
·
توان روییدن هست،
·
اما
·
با یک شکوفه، باغ بهاران نمی شود.
·
این شهر
·
ـ خاموش دیر ساله ی جادوی پایدار
·
تاریک بی دریچه ی شب های ماندگار ـ
·
چشم انتظار معجزه ای هم نیست.
·
در من
·
ـ یا در تو -
·
توان تابیدن هست،
·
اما
·
با یک ستاره، شهر چراغان نمی شود.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر