احسان
طبری (1295 ـ 1368)
تحلیلی از شین میم شین
مقنع گفت:
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ) آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده»
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
تحلیلی از شین میم شین
مقنع گفت:
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ) آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده»
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
· معنی تحت اللفظی:
· مقنع گفت:
· «اگر من بمیرم، روحم نمی میرد.
· بلکه در
جسم انسان های دیگر پدیدار می گردد.
· و لذا من از راهرو تناسخ وارد اندام آدمیان شیفته
و شیدا می شوم و در جان نسل های آتی آتش بر می انگیزم.»
· مقنع راست می گفت.
· او را کشتند و به خاک سپردند، ولی مقنع ها پا به
عرصه حیات نهادند.
۱
· احسان طبری در این بند شعر، تئوری تناسخ روح مقنع
را هم تشریح می کند و هم آن را با استفاده از تسلیحات معرفتی ـ فلسفی ـ هنری ـ
استه تیکی، بازتعریف می کند.
· شکی نیست که روح آدمی که مقنع با روان آدمی یکسان
تصور می کند، فقط در چارچوب دیالک تیک جسم و روح وجود دارد و می تواند وجود داشته
باشد.
· با تخریب، تجزیه و تلاشی سازمان سلولی اندام های
نباتی و حیوانی (انسانی) این اندام ها (ارگانیسم ها) سلب روح و حیات می شوند.
· روح نتیجه سازمان ارگانیکی اندام ها ست و پس از
مرگ و تجزیه و تلاشی اندام، نمی تواند زندگی مستقلی داشته باشد.
· عالم ارواح و فنا ناپذیری روح، جفنگی بیش نیست.
۲
مقنع گفت:
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ) آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده»
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
· طبری هم این را می داند.
· طبری اما روح را به معنی ایده و اندیشه معنی می
کند.
· بدین طریق و با این بازتعریف، تئوری تناسخ روح مقنع،
با تئوری نفوذ تئوری در توده (مارکس) جایگزین می شود.
· برای درک منظور طبری نیز باید از تئوری تجربی،
منطقی و علمی مارکس با خبر بود.
· به همین دلیل اشعار احسان طبری را می توان اشعار
فلسفی هم محسوب داشت.
· با تحت اللفظی معنی کردن اشعار طبری نمی توان به
محتوای آنها پی برد.
۳
مقنع گفت:
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ) آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده»
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
· تئوری مارکس در این زمینه این است و واقعا هم
چنین است که تئوری (اندیشه، ایده، نظر، دانش، علم، فن) پس از درک و هضم شدن از سوی
توده، به قوه ای مادی بدل می شود.
· قوه مادی ئی که می تواند سیستم اجتماعی ـ اقتصادی
مادی را متحول سازد.
· امتحان شخصی صحت نظر مارکس دشوار نیست.
· بنی آدم از صغیر تا کبیر، به محض جذب دانش در هر
زمینه، دستخوش بی تابی درونی و روحی می گردد و تا آن ایده و اندیشه جدید را به محک
تجربه نزند و جامه عمل نپوشاند، آرام نمی گیرد.
۴
· این حقیقت امر، البته فقط خاص ایده و اندیشه علمی
و انقلابی نیست.
· ایده و اندیشه خرافی، مذهبی، ملی، شووینیستی و
حتی فاشیستی و فوندامنتالیستی نیز به همین سان است.
· به همان سان که روح (ایده، اندیشه، ایدئال) علمی
و انقلابی پس از جذب توده و یا طبقه گشتن به قوه مثبت و سازنده ی مادی بدل می شود،
به همان سان نیز روح ارتجاعی، خرافی، مذهبی، فاشیستی و فوندامنتالیستی پس از جذب
طبقه و یا توده گشتن به قوه منفی و مخرب مادی بدل می شود.
· ضرورت مبارزه ایده ئولوژیکی نیز به همین دلیل
است.
· در غیاب مبارزه ایده ئولوژیکی علمی و انقلابی، طبقه
و توده بوسیله ایده ئولوژی دشمنان تاریخی و طبقاتی خویش مسموم می شوند و به آلت
دست بدترین دشمنان خویش بدل می شوند.
۵
· غلط و مضر و زیانبار بودن شعار خرافی «تفاوت در
اندیشه، وحدت در عمل»، که امروزه عه زاب و جریانات سر تنت طلب و سلطنت طلب برای
عوامفریبی و چه بسا برای خود فریبی و «خودی» فریبی مطرح می سازند، نیز به همین
دلیل است.
· بدون اشاعه پیگیر و دفاع از تئوری علمی و انقلابی
نمی توان به مبارزه علمی و انقلابی ثمربخش مبادرت ورزید.
۶
مقنع گفت:
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ) آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده»
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
· منظور احسان طبری هم همین است:
· ایده و اندیشه و ایدئال مقنع به مثابه روح در نسل
های بعدی نفوذ می کند و به تشکیل مقنع ها منجر می شود.
· دقت نظری طبری در مفاهیم «مردم شیدا» و «خلق
آینده» نمودار می گردد:
· روح انقلابی مقنع به شرطی می تواند به تشکیل مقنع
ها بینجامد که افراد مورد نظر شیفته و شیدای حقیقت عینی باشند.
· آتش انقلابی مقنع نیز نه در جان هر فردی از هر
طبقه و قشر و گروهی، بلکه در جان خلق مولد و زحمتکش برانگیخته می شود.
· با قرائت یاسین در گوش هر کسی، نمی توان او را به
حقیقت عینی مؤمن ساخت و به خادم خلق مبدل نمود.
· به قول شیخ شیراز:
باران که
در لطافت طبعش دریغ نیست
در باغ،
لاله روید و در شوره زار، خس.
· این را رنگرزی روزی به قارئان کودک و کور یاسین
گفت.
· یادش به یاد باد.
· پرولتر بشردوست بشرشناس مجرب و دانشمند.
ادامه
دارد.
ویرایش:
پاسخحذف· مقنع راست می گفت.
· او مرد، ولی مقنع ها پا به عرصه حیات نهادند.