پروفسور
دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
پل هنری تیری د هولباخ (1723 ـ 1789)
از متفکران
رادیکال قرن هجدهم
از همکاران دیده رو و
دآلمبر
از مؤلفین دایرة المعارف (35 جلدی)
آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست.
·
ختم سخن هولباخ چنین است:
·
«ما باید به مدد خرد، راجع به این جهان به
داوری برخیزیم.
·
یعنی باید به فرمان خرد گردن نهیم.»
1
ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض»
نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی
به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (نقد خرد عملی)
استه تیک (نقد قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ
«پرولگومنا» (مقدمات)
·
و وقتی کانت خرد را
بمثابه استعداد «استخراج خاص از عام، بر مبنای اصول و بمثابه ضرورت» تعریف می
کند، منظورش فقط جنبه معرفتی ـ نظری آن نیست.
2
·
«بر مبنای اصول و بمثابه ضرورت»،
یعنی شامل حال همه مردم بودن و بویژه درعرصه
عمل شامل حال جامعه بودن.
3
·
کلید حل آن را جمله بعدی کانت
بلافاصله به دست می دهد:
·
«خرد را می توان توانائی قضاوت بر مبنای قوانین
اساسی تعریف کرد و بلحاظ عملی، توانائی عمل بر
مبنای قوانین اساسی نیز تعریف کرد.»
4
·
هگل بعدها خواهد گفت :
·
«تنها اندیشه ای که فلسفه به همراه می
آورد، اندیشه خرد است و خرد فرمانفرمای جهان است.»
5
·
پیاده کردن آگاهانه تفکر هگل برمبنای این نظر خواهد بود:
·
«آنچه انسان می تواند من خود بنامد و آنچه از گور و
تجزیه و تلاشی و زوال مصون خواهد ماند، عبارت است از
توانائی انسان به بازخواست خویش.
·
و اینجا ست که خرد گام به صحنه می نهد که قانونگذاری اش
وابسته به هیچ مرجعی نیست و هیچ قدرت زمینی یا
آسمانی نمی تواند معیار قضاوت دیگری در دست آن
نهد.»
6
·
در فلسفه هگل، بار دیگر
ایمان خلل ناپذیر نمایندگان بورژوازی مترقی به
قدرت و عظمت خرد بطرز تحسین انگیزی و در عین حال غم انگیزی خود را نمایان می سازد.
7
·
این ایمان خلل ناپذیر است که روبسپیر در7 ماه مه 1794 میلادی پس از حدود 5 سال تجربه انقلابی ـ عملی و حدود سه ماه قبل از سقوط و اعدام خویش، در مجلس
فرانسه می گوید:
·
«همه نهادهای زمینی درمقابل حقیقت
رخت برخواهند بست و همه فرم های خریت و خرافه در برابر خرد
فرو خواهند ریخت.»
8
·
ایمان به خرد نیروی محرکه مهم تفکرکلاسیک
بورژوائی بوده است.
9
·
متفکران برجسته این طرز تفکر بر آنند، که واقعیت خود
باید معقول باشد، اگر قرار بر این باشد که خرد فرمانفرمای آن گردد.
·
و لذا تلاش می کنند که میان واقعیت و خرد پل بزنند:
·
پلی از خرد به واقعیت و پلی از واقعیت به خرد.
10
·
و این کار همسان با حل مسئله اساسی فلسفه کلاسیک بورژوائی است:
·
استدلال و اثبات فلسفی امکان پذیربودن تسلط معقول انسان بر
طبیعت و جامعه.
11
·
اینکه فلسفه کلاسیک بورژوائی علیرغم تلاش های گوناگون
نمی تواند از مفهوم خرد تعریف جامعی ارائه دهد، از فونکسیون
تاریخی طبقه ای ناشی می شود، که خرد جهان بینی
آن است، یعنی طبقه بورژوازی.
12
·
روند گذار از جامعه فئودالی به جامعه بورژوائی، روندی
است که در آن نظام کهنه جای خود را به نظام نو و مترقی می دهد.
·
اما هر دو جامعه، هم جامعه فئودالی و هم جامعه بورژوائی نظام های مبتنی بر استثمار اند.
13
·
بورژوازی در این روند، نه فقط خود را به طبقه حاکم مبدل
می سازد، بلکه همزمان به طبقه ستمگر و استثمارگر جامعه جدید نیز مبدل می شود.
14
·
نقص نظری مفهوم خرد «پیش بازتاب» ساختار
طبقاتی آنتاگونیستی جامعه بورژوائی است.
·
خردی که تفکر کلاسیک
بورژوائی که همیشه بمثابه خرد عام انسانی مطرح می کرد، پس از استقرار نظام اجتماعی
سرمایه داری، خود را بمثابه خرد بورژوائی
برملا می سازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر