۱۳۹۳ اسفند ۲, شنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (۴۹)



احسان طبری (1295 ـ 1368)
تحلیلی از شین میم شین

سپاه پيشرفت اند و تکامل، اين جوانمردان
سپاهی اينچنين، از وادی حرمان (محرومیت، بی نوائی)  گذر دارد
  به سوی معبد خورشيد پيمودن، خطر دارد
   ولی هر کس از اين ره رفت، بخشی شد ز نور او
هم آوا گشت با فر و شکوه او، غرور او

·      معنی تحت اللفظی:
·      این جوانمردان، سپاه توسعه و تکامل و پیشرفت محسوب می شوند.
·      عبور چنین سپاهی از صحاری محرومیت، امری عادی و طبیعی است.
·      برای اینکه راه سفر به معبد خورشید راه خطرناکی است.
·      ولی اگر کسی این راه را طی کند، به نور خورشید استحاله می یابد و غرورش با فر و شکوه خورشید هماهنگ می شود.

 ۱
سپاه پيشرفت اند و تکامل، اين جوانمردان

·      احسان طبری به مثابه یکی از اعضای اصلی رهبری حزب توده، موتور و سوبژکت جامعه و تاریخ را نه توده های مولد و زحمتکش، بلکه جوانمردان می داند.
·      طنز قضیه هم همین جا ست.
·      رهبر و تئوریسین حزب به اصطلاح «توده»، از همه چیز ریز و درشت خبر دارد، مگر از سوبژکتیویته در تاریخ که از قضا یکی از کشفیات بسیار مهم کلاسیک های مارکسیسم است.
·      همانطور که ذکرش گذشت، احسان طبری دیالک تیک شخصیت و تاریخ و یا دیالک تیک قهرمان و توده را وارونه می سازد و نقش تعیین کننده را عملا از آن قهرمانان و یا جوانمردان و یا نخبگان (البته مثبت) می داند.

۲
·      این در تحلیل نهائی به معنی زیر پا گذاشتن درک ماتریالیستی تاریخ (یکی از کشفیات مهم مارکس) و به معنی نمایندگی کردن درک ایدئالیستی تاریخ است.

·      سؤال اما این است که چرا و به چه دلیل این انحراف جهان بینانه رخ می دهد؟

۳
·      شاید بتوان برای این انحراف ایده ئولوژیکی خطرناک احسان طبری علت معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) قایل شد.
·      علت معرفتی ـ نظری ترفند توجیهی بدی هم نیست.
·      چون کشف و تبیین حقیقت عینی همیشه و همه جا آسان نیست.
·      ایدئالیستی اندیشی و متافیزیکی بینی سهل تر و آسان تر است تا ماتریالیستی اندیشی و دیالک تیکی بینی.

۴
·      علاوه بر این، مارکسیسم ـ لنینیسم بینش و اسلوب کاملا جدید و جوانی است و هنوز بدرستی تفهیم نشده است.
·      هر کس بطرز دست و پا شکسته ای چیزهائی خوانده و شنیده، بی آنکه بتواند واقعا مارکسیستی ـ لنینیستی بیندیشد و تحلیل کند.
·      سؤال اما این است که چرا از اینهمه رهبر و کادر در حزب توده، کسی درک ایدئالیستی رهبر از تاریخ را به نقد نمی کشد؟

۵
·      این کژاندیشی قبل از اینکه علت معرفتی ـ نظری داشته باشد، علت طبقاتی ـ واپسین دارد.
·      حاملین تئوری رهائی اجتماعی در ایران معاصر عمدتا نه از میان توده های مولد و زحمتکش، بلکه از میان طبقات اجتماعی غیر پرولتری برخاسته اند و طبقات اجتماعی غیر پرولتری را طبقات اجتماعی واپسین تشکیل می دهند که ضمنا هژمونی ایده ئولوژیکی جامعه را از هزاران سال پیش عمدتا به عهده دارند.

·      این اما به چه معنی است؟

۶
·      این بدان معنی است که اعضای طبقات اجتماعی واپسین (بنده داری واپسین، اشرافیت فئودالی واپسین و بورژوازی واپسین) نخست باید جهان بینی خود را به چالش کشند تا بعد بتوانند جهان بنی توده مولد و سرانجام جهان بینی طبقه کارگر را از آن خود کنند.

·      دیالک تیک دردناکی در همین جا وارد عمل می شود:
·      چون پیش شرط صرفنظرناپذیر برای به چالش کشیدن ایده ئولوژی ارتجاعی طیف اجتماعی واپسین، از آن خود کردن عمیق و اصیل ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش است و پیش شرط از آن خود کردن عمیق و اصیل ایده ئولوژی توده ها، غلبه عمیق و اصیل بر ایده ئولوژی طیف اجتماعی واپسین (یعنی ایده ئولوژی طبقاتی ـ ارتجاعی خویشتن خویش) است.
·      فقدان قاطعیت نظری رهبری حزب توده و دو دلی و تردید آن در زمینه های متفاوت و خطاهای خطیر آن، ناشی از همین دیالک تیک دردناک است.

۷
·      اگر احسان طبری به عنوان مثال، منشاء طبقاتی دهقانی و کارگری و یا حتی پیشه وری می داشت، بیشک دچار این وارونه اندیشی نمی گشت.
·      این بدان معنی است که منشاء طبقاتی لگام شناخت چیزها و پدیده ها و روندهای اجتماعی را به آسانی از دست نمی دهد، حتی اگر فرد مربوطه به عالی ترین مقام در حزب طبقه دیگر ارتقا یافته باشد.
·      منشاء طبقاتی  چه بسا در مواقع تعیین کننده ی بحرانی وارد صحنه می شود و سوبژکت مورد نظر را به صراط مستقیم خود قانع می کند و تسلیحات ایده ئولوژیکی بیگانه را از دست او می گیرد و دور می اندازد.

·      ادوراد برنشتاین احتمالا معاون انگلس در حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان بوده و کائوتسکی از مقامات بزرگ این حزب محسوب می شده است.
·      چرخش ایده ئولوژیکی آنها را فقط با توسل به علت معرفتی ـ نظری نمی توان توضیح داد.
·      چون علت معرفتی ـ نظری به مثابه شعور اجتماعی ثانوی است.

۸
·      یکی از فواید شکست در تاریخ جنبش های انقلابی رو شدن دست ها ست.
·      در این جور مواقع است که نمایندگان اصیل توده ها تقریبا تنها می مانند.

۹
سپاه پيشرفت اند و تکامل، اين جوانمردان
سپاهی اينچنين، از وادی حرمان (محرومیت، بی نوائی)  گذر دارد.

·      گذار نادر و هر از گاهی جوانمردان از وادی حرمان را احسان طبری با دقتی خارق العاده در لوح ضمیر طبقاتی خود ثبت می کند، ولی نسبت به گذار لحظه به لحظه دهقانان و کارگران و پیشه وران از وادی حرمان کور می ماند.
·      بدین طریق، دیالک تیک استثناء و قاعده نیز پا در هوا و وارونه می شود.
·      چون گذار قهرمان از وادی حرمان نه قاعده، بلکه اشتثناء است.
·      قاعده گذار هرروزه توده های زحمت از وادی حرمان است.

۱۰
 به سوی معبد خورشيد پيمودن، خطر دارد
   ولی هر کس از اين ره رفت، بخشی شد ز نور او
هم آوا گشت با فر و شکوه او، غرور او
·      نتیجه گیری نهائی احسان طبری هم حدس ما را تأیید می کند:
·      نخبه ها به مثابه زوار معبد خورشید، به بخشی از نور آن بدل می شوند و غرور طبقاتی غیر پرولتری شان با فر و شکوه خورشید هماوا می شود.
·      توده مولد و زحمتکش که خورشیده درخشنده از زمین است و نخبه با تمام کر و فر و شکوه و غرورش بدون زحمت طاقت فرسای مادی و روحی و روانی آن ول معطل است، بکلی فراموش می شود.
·      توده زحمت واقعا هم غروری ندارد تا با فر و شکوه خورشید کذائی هماوا شود.
·      چون سلب مالکیت بر وسایل تولید مایحتاج حیاتی همزمان به معنی سلب غرور انسانی از توده بوده است.
·      بی دلیل نیست که در ایده ئولوژی طیف اجتماعی واپ‍سین میان زحمتکشان و گدایان علامت تساوی گذاشته می شود.
·      دیالک سلطان و درویش در هر دو اثر سعدی و دوئالیسم گدا و توانگر در دیوان حافظ حاکی از همین حقیقت امر اند.

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. بسیار روشن وقابل فهم بود برای من حزب را درحد عالی از لحاظ رهبری باور داشتم چهباعث میشد تصمیمات قاطع در مواقع لزوم نگیرد حالا ست که میفهمم ریشه در کجاها داشته ست

    پاسخحذف
  2. ممنون ناهید از همراهی
    درد جامعه ما این است که معاران روح آن منشاء پرولتری ندارند

    پاسخحذف