پروفسور
دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
·
خرد اگرچه بمثابه توانائی تفکر انسانی، بویژه بمثابه
توانائی تفکری که در تفکر الهی می بایستی سهیم شود، بطور سنتی به میراث مانده، اما
همین سهیم شدن در تفکر الهی، خرد را به خردی منفعل بدل می سازد، که برای نظریه پردازان بورژوازی مترقی نمی توانست قابل قبول باشد.
·
تفکر جدید بورژوائی، خرد را بمثابه خردی
فعال و کوشا وضع می کند و در جریان توسعه این تفکر، همه چیز برای فلسفه کلاسیک بورژوائی در خرد
خلاصه می شود:
1
·
خرد بمعنی سوبژکت
2
·
خرد بمعنی فعالیت
3
·
خرد بمعنی کرد و کار
4
·
خرد بمعنی تأثیر گذار و مؤثربودن
5
·
خرد بمعنی وسیله انتقاد از وضع موجود.
6
·
خرد بمعنی قوه تسلط بر طبیعت
7
·
خرد بمعنی بمعنی قوه تحول جامعه
8
·
خرد بمثابه نیروئی مطرح می شود، که انسان را به گسستن قیدها و بندهای ایدئولوژیکی کهنه و نجات خویش قادر می
سازد.
9
·
خرد بمثابه نیروئی مطرح می شود، که
تسلط انسان را بر طبیعت امکان پذیر می سازد.
10
·
خرد بمثابه نیروئی مطرح می شود،
که انسان را به تحول نظام فرتوت اجتماعی قادر می سازد.
11
·
انسان می بایستی، بکمک خرد
خود، مستقل از هرگونه اوتوریته (مقام، مرجع) و مستقل از قدرت موجود، یعنی کاملا خود مختار و آزاد
وارد عمل شود.
12
·
از این رو فلسفه کلاسیک
بورژوائی خرد را با تفکر بورژوائی و با
توسعه و تکامل اجتماعی بورژوائی یکی می
انگارد.
·
و لذا کل تفکر کلاسیک
بورژوائی ـ به انضمام تسلط بر طبیعت و جامعه ـ خرد
نامیده می شد.
13
·
اما تفکر کلاسیک بورژوائی،
تنها زمانی می تواند، به این نیت خود جامه عمل پوشاند که تحت نام خرد، هر آنچه را
که مانع رشد خود می یابد، یعنی ایدئولوژی فئودالی ـ
روحانی را در هم بشکند.
14
·
فلسفه کلاسیک بورژوائی ـ از بیکن و دکارت تا
هگل و فویرباخ ـ نیات خود را تحت نام خرد
مطرح می سازد و بنام خرد هر آنچه را که کهنه و فرتوت است، به تیغ تیز انتقاد می
سپارد و ضمنا همه تمایلات خود را بی چون و چرا در خرد
خلاصه می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر