تحلیلی از
ربابه نون
محمد زهری
از همین رو ست که از هر خرده گیری، هرچند هم تاب فرسا باشد، خاطر نخواهم رنجاند.
چشمداشتم این است که صاحب نظر،
گناه غفلتم را بر من نبخشاید و به چشم بکشد،
باشد تا از این نهج، زادی برای آینده ام بیندوزم .
معنی تحت اللفظی:
انتظار دارم که صاحبنظر نکاتی را که من از مشاهده، رعایت و طرح آنها غفلت ورزیده ام، مورد بی اعتنائی قرار ندهد و سرسری از کنارشان نگذرد.
بلکه برعکس.
آنها را به چشمم کشد، تا از این طریق صریح و آشکار و روشن، رهتوشه ای (آب و نانی) برای آینده ام داشته باشم.
این جمله آخر سخن کوتاه محمد زهری است.
۱چشمداشتم این است که صاحب نظر،
گناه غفلتم را بر من نبخشاید و به چشم بکشد.
او نه تنها از خرده گیری حتی تاب فرسا، رنجشی به دل راه نمی دهد. بلکه چشمداشتش، این است که معایب و نواقص او به چشمش کشیده شوند.
زیبائی قبل از همه، صوری و ساختاری این جمله شاعر، استفاده سنجیده، اندیشیده و آگاهانه او از واژه «چشم» است:
او با این واژه در نهایت قناعت و پرهیز از حیف و میل و ریخت و پاش، دو مفهوم زیر را تشکیل می دهد:
زیبائی قبل از همه، صوری و ساختاری این جمله شاعر، استفاده سنجیده، اندیشیده و آگاهانه او از واژه «چشم» است:
او با این واژه در نهایت قناعت و پرهیز از حیف و میل و ریخت و پاش، دو مفهوم زیر را تشکیل می دهد:
الف
مفهوم چشمداشت
شاعر شطی از معنی در بستر همین واژه ساده جاری می سازد:
۱
واژه چشمداشت معنا و محتوائی غنی تر و عمیق تر از واژه ی «انتظار» دارد.
چشمداشت حاکی از آن است که شاعر با اشتیاق تام و تمام چشم به دهن و یا قلم صاحبنظر و منتقد دوخته و بی تابانه طالب شنیدن معایب و نواقص منعکسه و موجود در محصول کار خویش است.
چشمداشت حاکی از آن است که شاعر با اشتیاق تام و تمام چشم به دهن و یا قلم صاحبنظر و منتقد دوخته و بی تابانه طالب شنیدن معایب و نواقص منعکسه و موجود در محصول کار خویش است.
۲
واژه چشمداشت ضمنا حاوی و حامل محتوای انفعالی و مبتنی بر بی عملی نهفته در واژه انتظار نیست.
۳
واژه چشمداشت علاوه بر آن حاوی و حامل بار مذهبی ـ خرافی واژه انتظار نیست.
۴
به عبارت روشن تر ، ساغر واژه چشمداشت از شراب و شوکران سوبژکتیویته (فاعلیت، فعالیت، ایفای نقش، پرهیز ازا نفعال و تماشا) لبریز است.
ب
مفهوم «به چشم کشیدن»
۱
۲
۳
الف
ب
شغالی گر
ماه بلند را دشنام داد
...
محمد زهری عمدا و آگاهانه از این مفهوم بهره برمی گیرد.
شاید بتوان گفت که این مفهوم را مبتکرانه و آگاهانه تشکیل می دهد.
چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟
شاید بتوان گفت که این مفهوم را مبتکرانه و آگاهانه تشکیل می دهد.
چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟
۱
اولا به این دلیل که اصطلاح رایج و جاری در جامعه شاعر، «به رخ کسی کشیدن چیزی» است و نه «به چشم کسی کشیدن چیزی.»
شاعر از اولی که برای خواننده و شنوده بمراتب سهل الفهم تر هم است، استفاده نمی کند، بلکه خود را به درد سر ابداع و اختراع اصطلاح جدیدی می اندازد.
اما چرا و به چه دلیل؟
۲
دلیل اولش این است که واژه ها و مفاهیم خنثی، بی طرف، بی بو و بی خاصیت نیستند.
واژه ها و مفاهیم هم چه بسا طبقاتی و جانبدار اند.
به همین دلیل اعضای طبقات اجتماعی متضاد چه بسا از درک مفاهیم و احکام اعضای طبقات اجتماعی دیگر عاجز می مانند.
واژه ها و مفاهیم هم چه بسا طبقاتی و جانبدار اند.
به همین دلیل اعضای طبقات اجتماعی متضاد چه بسا از درک مفاهیم و احکام اعضای طبقات اجتماعی دیگر عاجز می مانند.
۳
دلیل دومش این است که در اصطلاح «به رخ کسی کشیدن چیزی»، نوعی خبث و بد ذاتی، خودنمائی و چه بسا حتی تحقیر همنوع نهفته است:
الف
مثلا یکی ارث پدرش را و یا دانش و مدرک تحصیلی و استعداد خاص خود و قوم و خویش خود را به رخ کسی می کشد تا او را تحقیر و خود را بهتر و برتر از او محسوب دارد.
ب
و یا مثلا کسی می تواند معایب کسی را به رخ او بکشد، اعصاب او را در هم بکوبد و او را تحت فشار قرار دهد.
آثار و اشعار شعرای متعلق به طبقات اجتماعی واپسین مثلا جلال آل احمد و یا احمد شاملو و نوچه ها و پیروان آنها لبریز از این «به رخ این و آن کشیدن ها» ست.
شغالی گر
ماه بلند را دشنام داد
...
محمد زهری، اما محمد زهری است و نه جلال آل احمد و احمد شاملو و این و آن.
محمد زهری فرزانه هومانیست پرولتاریا ست.
۴
محمد زهری به احتمال قوی ـ خواه آگاهانه و خواه بطور خودپو و به مدد شم و غریزه ی طبقاتی ـ اصطلاح دیر آشنای موسوم به «سیم به چشم کسی کشیدن» را نیز در مد نظر داشته است.
سیم به چشم کسی کشیدن یکی از شکنجه های رایج بوده است که گویا رودکی به این طریق کور شده است.
اما منظور زهری در این صورت چه می تواند باشد؟
سیم به چشم کسی کشیدن یکی از شکنجه های رایج بوده است که گویا رودکی به این طریق کور شده است.
اما منظور زهری در این صورت چه می تواند باشد؟
۵
زهری در این صورت از خصلت دیالک تیکی انتقاد پرده برمی دارد:
انتقاد ـ چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع و جامعه ـ دیالک تیکی از شهد و شرنگ است.
از سوئی نیرو بخش، انرژی بخش، سازنده، حیات بخش، مثبت و شیرین است و از سوی دیگر تلخ و منفی و مخرب.
انتقاد ـ چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع و جامعه ـ دیالک تیکی از شهد و شرنگ است.
از سوئی نیرو بخش، انرژی بخش، سازنده، حیات بخش، مثبت و شیرین است و از سوی دیگر تلخ و منفی و مخرب.
۶
محمد زهری شاعری رئالیست است و می داند که به چشم او کشیدن معایب و نواقص او، فقط سازنده نیست.
بلکه او را شرمنده و خرد و خراب هم خواهد ساخت.
ولی علیرغم این شرنگ وارگی انتقاد، نمی خواهد از آن صرفنظر کند.
عظمت سرسپردگان توده در این جور خصایص هم است.
بلکه او را شرمنده و خرد و خراب هم خواهد ساخت.
ولی علیرغم این شرنگ وارگی انتقاد، نمی خواهد از آن صرفنظر کند.
عظمت سرسپردگان توده در این جور خصایص هم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر