تحلیلی از یدالله سلطان پور
من تعصب ندارم
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
من به صورت تصادفی مرد بدنیا آمدم
( امکانش بود زن باشم )
من بصورت تصادفی در ایران بدنیا آمدم
( امکانش بود در پرو بدنیا بیایم )
من بصورت تصادفی در خانواده ای شیعه و مسلمان بدنیا آمدم
( امکانش بود در خانواده ای هندو بدنیا بیایم )
· در همین ۵ جمله آغازین امیر، نه فقط جایگاه
اجتماعی و خاستگاه و پایگاه طبقاتی او مشخص می شوند، بلکه ضمنا مشخصه ایده
ئولوژیکی مشترک روشنفکریت وطنی ـ اعم از چپ کم و نیستی (که به غلط کمونیستی نوشته
می شود) و راست کنسر (سرطانی) و آرتیستی (هنرپیشگی) (که به غلط کنسرواتیو نوشته می
شود) ـ آشکار می گردد:
۱
من تعصب ندارم
· همه این ۵ جمله با واژه کت و کلفت و مؤکد و مؤید
«من» شروع می شوند.
· واژه «من» مفهوم مرکزی محبوب و مطلوب اعضای طیف
متشکل از طبقات اجتماعی واپسین است.
۲
· اگر اعضای طبقات اجتماعی آغازین (اشرافیت برده
دار آغازین، اشرافیت فئودالی آغازین و بورژوازی آغازین) خرد و جامعه و نوع و عام
را در کانون ایده ئولوژیکی خود قرار می دادند، اعضای طبقات اجتماعی واپسین «من»
گندیده فردی خود و امثال خود را بسان ربی و یا رب النوعی در کانون هستی بطور کلی
قرار می دهند و بسان موجودات جن زده جنون گرفته رجز می خوانند.
۳
· فقط کافی است که کسی فردوسی خردمند خردگرای
خردستا را با خیام و حافظ و امثالهم مورد مقایسه قرار دهد.
· اولی خرد را بر پرچم رزم رهائی بخش خود می نگارد
و دومی خانه خرد را به آتش میخانه می کشد.
· اولی توده را و پهلوانان سرسپرده ی توده را به
ستایش می نشیند و دومی فلک را برای هر غزلش
به فونکسیون ثریافشانی مجهز می سازد.
۴
· و یا کسی سایه و سیاوش و زهری را با شاملو و جلال
آل احمد و غیره مقایسه کند.
· «من» نوعی دسته اول غم خلق را در دل می پرورد و
«من» دسته دوم خود را «شرف کیهان»، «بامداد اول و آخر»، چیزی فراتر از خدای کذائی
جا می زند.
۵
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
من به صورت تصادفی مرد بدنیا آمدم
( امکانش بود زن باشم )
من بصورت تصادفی در ایران بدنیا آمدم
( امکانش بود در پرو بدنیا بیایم )
من بصورت تصادفی در خانواده ای شیعه و مسلمان بدنیا آمدم
( امکانش بود در خانواده ای هندو بدنیا بیایم )
· مهمترین فرق ها، تفاوت ها و تضادهای جامعه و جهان
در آئینه ضمیر امیر به اشکال زیر منعکس می شوند:
الف
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
· به شکل فرق و تفاوت و تضاد انسان با گربه.
· این در بهترین تجرید عبارت است از فرق و تفاوت و
تضاد طبیعت اول با طبیعت دوم (جامعه، انسان)
· هر کودکی که چشم به جهان می گشاید و یا هر جانوری
قادر به تمیز این فرق و تفاوت و تضاد است.
· مشخصه مشترک دیگر روشنفکریت وطنی فلک زده ما همین
سطح توسعه فکری و معرفتی ـ نظری بغایت نازل است.
· حضرات همه از دم، بسان موجودات عهد بوق فقط قادر
به تمیز فرق های فرعی و سطحی میان چیزهای دور و برخویش اند.
ب
من به صورت تصادفی مرد بدنیا آمدم
( امکانش بود زن باشم )
· به شکل فرق و تفاوت و تضاد ماده و نر.
· فرق فرعی مبتنی بر جنسیت موجودات.
· طبیعی ترین و عادی ترین و تغییرناپذیرترین و ضمنا
فرعی ترین و سطحی ترین فرق و تفاوت و تضاد
· این چیزی جز ساختن کوهی از کاهی برای رجز خوانی
توخالی نمی تواند باشد.
ت
من بصورت تصادفی در ایران بدنیا آمدم
( امکانش بود در پرو بدنیا بیایم )
· به شکل فرق و تفاوت و تضاد جغرافیائی، قومی و یا
ملی
پ
من بصورت تصادفی در خانواده ای شیعه و مسلمان بدنیا آمدم
( امکانش بود در خانواده ای هندو بدنیا بیایم )
· به شکل فرق و تفاوت و تضاد مذهبی.
· جای شریعتی شیاد خیلی خیلی خالی است.
۶
· اگر به فرض محال، همین فرق ها و تفاوت ها و تضادهای
فرعی و سطحی و کشکی روزی حل شوند، هیچ شق القمری برای هیچ ننه قمری در هیچ زمینه
ای صورت نمی گیرد.
۷
· به این ۵ فقره فرق و تفاوت و تضاد فرعی و سطحی می
توان ۵۰ فقره و یا حتی ۵۰۰ فقره فرق و تفاوت و تضاد فرعی و سطحی دیگر را نیز اضافه
کرد.
· امیر می توانست در سنت شریعتی و هر آخوند با و بی
عمامه ای ادامه دهد و مثلا بگوید:
من به صورت تصادفی اردبیلی بدنیا آمدم
( امکانش بود قزوینی باشم )
من به صورت تصادفی ترک بدنیا آمدم
( امکانش بود عرب باشم )
من به صورت تصادفی بلوچ بدنیا آمدم
( امکانش بود کرد باشم )
من به صورت تصادفی سفید پوست بدنیا آمدم
( امکانش بود سرخ پوست باشم )
...
۸
· دیالک تیک دیگری که امیر در همه این موارد، به
باد فراموشی می سپارد، دیالک تیک دیرین علت و معلول است که حتی از دیالک تیک امکان
و واقعیت قدیمی تر است و هر دهقان بی سوادی هر روز در هر نشستی بر زبان می راند:
· هر خانه ای بنائی دارد، بنابرین جهان و کهکشان ما
هم باید خالقی و خدائی داشته باشد.
۹
· اینکه امیر و امرا به صورت انسان به دنیا می آیند
و نه به صورت گربه، علتی و چه بسا حتی عللی دارد.
· بسان هر معلولی که ناشی از علت و یا عللی است.
· دیالک تیک علت و معلول هم به نفع امیر نیست.
· و گرنه امیر و همه امرای جهان از این دیالک تیک
خبر دارند.
· دیالک تیک روی هم رفته موی دماغ سفسطه گران،
خودفریبان و عوامفریبان بوده، است و خواهد بود.
· به همین دلیل همه خردستیزان قبل از هر چیز، دیالک
تیک را به آماج حملات مستمر خود قرار داده اند.
· خرد و دیالک تیک همیشه و همه جا با هم همنفس و
همراه بوده اند.
۱۰
· به همین دلیل گئورگ لوکاچ می گوید:
· هر خطا و خریت و خیانت و جنایت با پایمال کردن
دیالک تیک شروع می شود.
· لوکاچ ضمنا بلحاظ تجربی، تاریخی بطرزی مستند نظر
خود را اثبات می کند.
· او بر آن است که تخریب خانه خرد توسط شوپنهاور، نیچه
و هایدگر و غیره (فلاسفه بورژوائی واپسین) زمینه لازم را برای انجام سهل و آسان
جنایات فاشیسم فراهم آورده بود.
· همین کار را فضلا و شعرا و علمای میهن ما نیز در
حق مونارشیسم و فوندامنتالیسم انجام داده اند که همدست و همپیمان و همشیره فاشیسم
اند.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفبه همین دلیل همه خردستیزان قبل از هر چیز، دیالک تیک را آماج حملات مستمر خود قرار داده اند.