۱۳۹۳ بهمن ۲۶, یکشنبه

هماندیشی با امیر علی زاده (۱)

 
یدالله سلطان پور
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
فرهاد

من تعصب ندارم
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
من به صورت تصادفی مرد بدنیا آمدم
 ( امکانش بود زن باشم )
من بصورت تصادفی در ایران بدنیا آمدم
( امکانش بود در پرو بدنیا بیایم )
من بصورت تصادفی در خانواده ای شیعه و مسلمان بدنیا آمدم
( امکانش بود در خانواده ای هندو بدنیا بیایم )
پ . ن :
همه زشتی های جهان از این 4 تعصب نشات می گیرد
 خود را اشرف مخلوقات حساب کردن و باعث نابودی طبیعت و سایر موجودات شدن
( انسان جزئی از طبیعت است نه رئیس آن،
همه موجودات حق حیات دارند )
_ نا عدالتی و نابرابری های جنسی که
باعث جدال دو جنس (زن ـ مرد) شده است
( نه زن سالاری و نه مرد سالاری فقط انسان سالاری)
 تعصبات نژادی و ناسیونالیستی که
 باعث بروز جنگ ها و مرگ میلیون ها انسان شده است
(همه انسان ها با هم برابرند زمین و آسمان
ارث پدر هیچ کس نیست، مرزها معنا ندارد )
 حق پنداشتن دین و باور خود و جدال و کشمکش و جنگ با سایر ادیان و ناباوران
( می توان به سنگ هم ایمان آورد به شرطی که
به طرف دیگران پرتش نکنیم )
به امید صلح و آرامش در جهان

پایان

·      امیر علی زاده برای تحریر این مطلب ـ بی کمترین تردید ـ کلی زحمت کشیده اند و قبل از هر چیز ـ بی اعتنا به صحت و سقم افکار ایشان ـ باید قدردان شان بود.
·      چون طرح اندیشه ـ چه درست و چه نادرست ـ خواننده و شنونده آن را به تأمل و تفکر برمی انگیزد و هماندیشی میان همنوعان را امکان پذیر می سازد.

·      این اولین مطلبی است که ما از ایشان می خوانیم و به قول ایشان، تصادفا توجه ما را در صفحه حریفی به خود جلب کرده است.
·      حریفی که تصادفا از میان اینهمه آدم دوست مجازی ما شده اند.
·      ما این مطلب ایشان را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا نظرات خام ما هم به محک این و آن بخورد و تصحیح، تعمیق، تدقیق و یا حتی رد شود.

۱
من تعصب ندارم

·      منظور امیر از مفهوم «تعصب» چیست؟

·      تعصب در فرهنگ واژگان فارسی به معنی جانبداری از چیزی، فکری، نظری، عقیده و باوری آمده است.
·      سؤال این است که چگونه می توان در جامعه زیست و ضمنا بی طرف بود؟

·      در هر سلول اجتماعی از خانواده تا قشر و طبقه، میان اعضا اختلاف نظر وجود دارد و جر و بحث مدام.
·      دلیل تعیین کننده و اصلی اختلاف نظر میان اعضای هر همبود (اجتماع) اختلاف منافع مادی است.
·      به این منافع مادی، منافع متنوع روحی و روانی و معرفتی و نظری و اخلاقی و غیره اضافه می شوند.
·      حتی حشرات و جانوران با هم اختلاف منافع دارند و مرتب به همدیگر شاخ و شانه می کشند.
·      بی طرف فقط می تواند در کره بی طبقه مریخ باشد که از حشره و دد و دام خالی است.

۲
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
·      این نظر امیر هم نظر درستی نیست.

·      ولی چرا و به چه دلیل؟

۳
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )

·      دلیلش در این است که چیزی و یا پدیده ای و یا کسی بطور تصادفی محض به دنیا نمی آید.
·      فرق هم نمی کند، که سوسکی باشد، گربه ای و یا امیری.

·      چرا و به چه دلیل؟

۴
·      به این دلیل که در کل هستی ـ اعم از هستی طبیعی و یا هستی اجتماعی ـ همه چیز از ذره تا کهکشان جولانگاه دیالک تیک عینی است.
·      یعنی حاوی حداقل دو قطب دیالک تیکی است.
·      دو قطبی که ضد هم اند و ضمنا با هم اند.
·      یعنی در وحدت و تضاد با هم قرار دارند.
·       اقطاب دیالک تیکی هر چیز هیمشه و همه جا در همبائی و «ستیز» همزمان  با هم اند.

·      این به چه معنی است؟ 

۵
·      این بدان معنی است که وجود و رشد و توسعه هر چیز بشرط خصلت دیالک تیکی آن چیز است.
·      اگر این پیوند دیالک تیکی پاره شود، فاتحه آن چیز نیز خوانده می شود.

۶
اتم هیدروژن
 
مثال

·      هر اتم از تعداد معینی پروتون با بار  مثبت و الکترون با بار منفی تشکیل می شود.
·      ساده ترین ایزوتوپ اتم هیدروژن از یک پروتون و یک الکترون تشکیل می شود.
·      اگر اتم هیدروژن الکترونش را از دست بدهد، یعنی اگر اکسید شود، فاتحه اتم هیدروژن هم در جا خوانده می شود.
·      چون در آن صورت فقط پروتون می ماند، که بسان موجود جن زده ای دیوانه وار و با سرعت نور به  راه می افتد تا جفت دیالک تیکی خود را پیدا کند و آرام گیرد.

۷
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )

·      امیر در این حکم (جمله) خود، یکی از دو قطب دیالک تیکی را نام می برد و قطب دیالک تیکی دیگر را عمدا و یا سهوا نادیده می گیرد.
·      تصادف همیشه و همه جا با ضرورت (جبر) همراه است و در دیالک تیک ضرورت و تصادف نقش تعیین کننده از آن ضرورت است.
·      جبر هستی طبیعی مثلا این است که آب در فشار جو در صد درجه سانتیگراد بجوشد و در صفر درجه سانتیگراد یخ بزند.
·      همه جا و همیشه نیز چنین است.
·      آب بالضروره و جبرا در صفر درجه یخ می زند.
·      گاهی اما به هر دلیلی دمای آب به صفر درجه سانتیگراد تنزل می یابد، بدون اینکه بلافاصله یخ بزند.
·      این پدیده را می توان تصادفی تلقی کرد.
·      اگر کسی چوب کبریتی و یا تکه چوبی در آب تنبل اندازد، در طرفة العینی یخ می زند.
·      چوب کبریت و یا تکه چوب را کاتالیزور و یا کاتالیزاتور می نامند که روند انجماد آب را تسریع می کند، ولی خودش تغییری نمی یابد.
·      مثل هر دلالی که معامله میان دو نفر را وساطت می کند، بی آنکه خودش چیزی بخرد و یا بفروشد. 

۸
مثال دیگر

·      موجودات زنده از نبات تا انسان معمولا سیکل زایش و رشد و زوال را از سر می گذرانند.
·      زوال آنها اما می تواند در اثر سرماخوردگی باشد و یا سرطان.
·      زوال امری جیری و ضرور است.
·      جامه عمل مشخص پوشیدن جبر و ضرورت عینی اما همیشه و همه جا در فرم تصادف صورت می گیرد.
·      سرماخوردگی و یا سرطان و غیره اگر تجرید شوند، مقوله فلسفی تصادف تشکیل می شود.
·      به قول پیران قوم، تصادف (سرماخوردگی و سکته و سرطان و غیره) بهانه های الهی اند تا نام ملک الموت ـ حضرت عزرائیل و عمالش ـ بر زبان نیاید.

۹

 من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )

·      امیر جبرا و بالضروره می بایستی به صورت انسان به دنیا بیاید و خدا را شکر که به صورت انسان به دنیا آمده است.
·      اما تصادفا و با احتمال یک در یک میلیارد می توانست    به شکل گربه به دنیا بیاید.

·      ایراد اسلوبی امیر در تخریب دیالک تیک عینی ضرورت و تصادف، دور انداختن قطب ضرورت و مطلق کردن قطب تصادف است.
·      چنین کاری را ایراسیونالیسم و یا خردستیزی می نامند.
·      چون خرد همیشه رعایت اکید دیالک تیک عینی را الزامی می دارد.

·      مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    اقطاب دیالک تیکی هر چیز همیشه و همه جا در همبائی و «ستیز» همزمان با هم اند.

    پاسخحذف