یدالله سلطان پور
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
فرهاد
من تعصب ندارم
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
من به صورت تصادفی مرد بدنیا آمدم
( امکانش بود زن باشم )
من بصورت تصادفی در ایران بدنیا آمدم
( امکانش بود در پرو بدنیا بیایم )
من بصورت تصادفی در خانواده ای شیعه و مسلمان بدنیا آمدم
( امکانش بود در خانواده ای هندو بدنیا بیایم )
پ . ن :
همه زشتی های جهان از این 4 تعصب نشات می گیرد
خود را اشرف
مخلوقات حساب کردن و باعث نابودی طبیعت و سایر موجودات شدن
( انسان جزئی از طبیعت است نه رئیس آن،
همه موجودات حق حیات دارند )
_ نا عدالتی و نابرابری های جنسی که
باعث جدال دو جنس (زن ـ مرد) شده است
( نه زن سالاری و نه مرد سالاری فقط انسان سالاری)
تعصبات نژادی و
ناسیونالیستی که
باعث بروز جنگ ها و مرگ میلیون ها انسان شده است
(همه انسان ها با هم برابرند زمین و آسمان
ارث پدر هیچ کس نیست، مرزها معنا ندارد )
حق پنداشتن دین و
باور خود و جدال و کشمکش و جنگ با سایر ادیان و ناباوران
( می توان به سنگ هم ایمان آورد به شرطی که
به طرف دیگران پرتش نکنیم )
به امید صلح و آرامش در جهان
پایان
· امیر علی زاده برای تحریر این مطلب ـ بی کمترین
تردید ـ کلی زحمت کشیده اند و قبل از هر چیز ـ بی اعتنا به صحت و سقم افکار ایشان
ـ باید قدردان شان بود.
· چون طرح اندیشه ـ چه درست و چه نادرست ـ خواننده
و شنونده آن را به تأمل و تفکر برمی انگیزد و هماندیشی میان همنوعان را امکان پذیر
می سازد.
· این اولین مطلبی است که ما از ایشان می خوانیم و
به قول ایشان، تصادفا توجه ما را در صفحه حریفی به خود جلب کرده است.
· حریفی که تصادفا از میان اینهمه آدم دوست مجازی
ما شده اند.
· ما این مطلب ایشان را نخست تجزیه و بعد تحلیل می
کنیم تا نظرات خام ما هم به محک این و آن بخورد و تصحیح، تعمیق، تدقیق و یا حتی رد
شود.
۱
من تعصب ندارم
· منظور امیر از مفهوم «تعصب» چیست؟
· تعصب در فرهنگ واژگان فارسی به معنی جانبداری از
چیزی، فکری، نظری، عقیده و باوری آمده است.
· سؤال این است که چگونه می توان در جامعه زیست و
ضمنا بی طرف بود؟
· در هر سلول اجتماعی از خانواده تا قشر و طبقه،
میان اعضا اختلاف نظر وجود دارد و جر و بحث مدام.
· دلیل تعیین کننده و اصلی اختلاف نظر میان اعضای
هر همبود (اجتماع) اختلاف منافع مادی است.
· به این منافع مادی، منافع متنوع روحی و روانی و معرفتی
و نظری و اخلاقی و غیره اضافه می شوند.
· حتی حشرات و جانوران با هم اختلاف منافع دارند و
مرتب به همدیگر شاخ و شانه می کشند.
· بی طرف فقط می تواند در کره بی طبقه مریخ باشد که
از حشره و دد و دام خالی است.
۲
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه
باشم )
· این نظر امیر هم نظر درستی نیست.
· ولی چرا و به چه دلیل؟
۳
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه
باشم )
· دلیلش در این است که چیزی و یا پدیده ای و یا کسی
بطور تصادفی محض به دنیا نمی آید.
· فرق هم نمی کند، که سوسکی باشد، گربه ای و یا
امیری.
· چرا و به چه دلیل؟
۴
· به این دلیل که در کل هستی ـ اعم از هستی طبیعی و
یا هستی اجتماعی ـ همه چیز از ذره تا کهکشان جولانگاه دیالک تیک عینی است.
· یعنی حاوی حداقل دو قطب دیالک تیکی است.
· دو قطبی که ضد هم اند و ضمنا با هم اند.
· یعنی در وحدت و تضاد با هم قرار دارند.
· اقطاب
دیالک تیکی هر چیز هیمشه و همه جا در همبائی و «ستیز» همزمان با هم اند.
· این به چه معنی است؟
۵
· این بدان معنی است که وجود و رشد و توسعه هر چیز
بشرط خصلت دیالک تیکی آن چیز است.
· اگر این پیوند دیالک تیکی پاره شود، فاتحه آن چیز
نیز خوانده می شود.
۶
اتم هیدروژن
مثال
· هر اتم از تعداد معینی پروتون با بار مثبت و الکترون با بار منفی تشکیل می شود.
· ساده ترین ایزوتوپ اتم هیدروژن از یک پروتون و یک
الکترون تشکیل می شود.
· اگر اتم هیدروژن الکترونش را از دست بدهد، یعنی
اگر اکسید شود، فاتحه اتم هیدروژن هم در جا خوانده می شود.
· چون در آن صورت فقط پروتون می ماند، که بسان
موجود جن زده ای دیوانه وار و با سرعت نور به
راه می افتد تا جفت دیالک تیکی خود را پیدا کند و آرام گیرد.
۷
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه
باشم )
· امیر در این حکم (جمله) خود، یکی از دو قطب دیالک
تیکی را نام می برد و قطب دیالک تیکی دیگر را عمدا و یا سهوا نادیده می گیرد.
· تصادف همیشه و همه جا با ضرورت (جبر) همراه است و
در دیالک تیک ضرورت و تصادف نقش تعیین کننده از آن ضرورت است.
· جبر هستی طبیعی مثلا این است که آب در فشار جو در
صد درجه سانتیگراد بجوشد و در صفر درجه سانتیگراد یخ بزند.
· همه جا و همیشه نیز چنین است.
· آب بالضروره و جبرا در صفر درجه یخ می زند.
· گاهی اما به هر دلیلی دمای آب به صفر درجه
سانتیگراد تنزل می یابد، بدون اینکه بلافاصله یخ بزند.
· این پدیده را می توان تصادفی تلقی کرد.
· اگر کسی چوب کبریتی و یا تکه چوبی در آب تنبل
اندازد، در طرفة العینی یخ می زند.
· چوب کبریت و یا تکه چوب را کاتالیزور و یا
کاتالیزاتور می نامند که روند انجماد آب را تسریع می کند، ولی خودش تغییری نمی
یابد.
· مثل هر دلالی که معامله میان دو نفر را وساطت می
کند، بی آنکه خودش چیزی بخرد و یا بفروشد.
۸
مثال دیگر
· موجودات زنده از نبات تا انسان معمولا سیکل زایش
و رشد و زوال را از سر می گذرانند.
· زوال آنها اما می تواند در اثر سرماخوردگی باشد و
یا سرطان.
· زوال امری جیری و ضرور است.
· جامه عمل مشخص پوشیدن جبر و ضرورت عینی اما همیشه
و همه جا در فرم تصادف صورت می گیرد.
· سرماخوردگی و یا سرطان و غیره اگر تجرید شوند،
مقوله فلسفی تصادف تشکیل می شود.
· به قول پیران قوم، تصادف (سرماخوردگی و سکته و
سرطان و غیره) بهانه های الهی اند تا نام ملک الموت ـ حضرت عزرائیل و عمالش ـ بر
زبان نیاید.
۹
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه
باشم )
· امیر جبرا و بالضروره می بایستی به صورت انسان به
دنیا بیاید و خدا را شکر که به صورت انسان به دنیا آمده است.
· اما تصادفا و با احتمال یک در یک میلیارد می
توانست به شکل گربه به دنیا بیاید.
· ایراد اسلوبی امیر در تخریب دیالک تیک عینی ضرورت
و تصادف، دور انداختن قطب ضرورت و مطلق کردن قطب تصادف است.
· چنین کاری را ایراسیونالیسم و یا خردستیزی می
نامند.
· چون خرد همیشه رعایت اکید دیالک تیک عینی را
الزامی می دارد.
· مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و تصادف در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفاقطاب دیالک تیکی هر چیز همیشه و همه جا در همبائی و «ستیز» همزمان با هم اند.