۱۳۹۳ بهمن ۲۴, جمعه

چاله ها و چالش ها (504)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
فرهاد
من تعصب ندارم
من به صورت تصادفی انسان بدنیا آمدم
( امکانش بود گربه باشم )
من به صورت تصادفی مرد بدنیا آمدم
 ( امکانش بود زن باشم )
من بصورت تصادفی در ایران بدنیا آمدم
( امکانش بود در پرو بدنیا بیایم )
من بصورت تصادفی در خانواده ای شیعه و مسلمان بدنیا آمدم
( امکانش بود در خانواده ای هندو بدنیا بیایم )
پ . ن :
همه زشتی های جهان از این 4 تعصب نشات می گیرد
 خود را اشرف مخلوقات حساب کردن و باعث نابودی طبیعت و سایر موجودات شدن
( انسان جزئی از طبیعت است نه رئیس آن،
همه موجودات حق حیات دارند )
_ نا عدالتی و نابرابری های جنسی که
باعث جدال دو جنس (زن ـ مرد) شده است
( نه زن سالاری و نه مرد سالاری فقط انسان سالاری)
 تعصبات نژادی و ناسیونالیستی که
 باعث بروز جنگ ها و مرگ میلیون ها انسان شده است
(همه انسان ها با هم برابرند زمین و آسمان
ارث پدر هیچ کس نیست، مرزها معنا ندارد )
 حق پنداشتن دین و باور خود و جدال و کشمکش و جنگ با سایر ادیان و ناباوران
( می توان به سنگ هم ایمان آورد به شرطی که
به طرف دیگران پرتش نکنیم )
به امید صلح و آرامش در جهان
امیر علیپور  

میم

·        منظور از مقوله تصادف چیست؟
·         
·        تصادف قرینه دیالک تیکی ضرورت (جبر) است.
·        مقوله فلسفی تصادف تعریف دارد.
·        تصادف که خالی از قانونمندی نیست.
·        مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        تصادف نتیجه تجرید پدیده های تصادفی عینی است.

مثال 

·        در بازی فوتبال توپ به طرف دروازه حریف شوت می شود.
·        اگر بخت یار باشد گل می شود.
·        توپ اما می تواند به سبب بارانی بودن هوا از دست دروازه بان بخت برگشته لیز بخورد و گل شود.
·        این پدیده را تصادفی تلقی می کنند.
·        این پدیده ولی قانونمند است.
·        قانونمندی اش در بارانی بودن و یا مرطوب بودن توپ و محیط و غیره است.
·        هر چیز تصادفی هم دلیل دارد.
·        به همین دلیل جلوی تصادفات حتی المقدور گرفته می شود.
·        دروازه بان مثلا دستکش خود را با خاک اره خشک نگه می دارد و الی آخر.

فرهاد

اما در ذات و سرشت تصادف همیشه قانون مندی حاکم است و هر بار بشکلی دیگر.

میم


·        بیشک.
·        در هستی بطور کلی ـ چه طبیعت اول و چه طبیعت دوم (جامعه) ـ هر پدیده ای قانونمند است و گرنه تغییر جهان محال می گشت.
·        چون بدون کشف قوانین و قانونمندی های عینی تغییر امکان ناپذیر است.
·        با کشف وابستگی جوشیدن و تبخیر آب به دما و فشار امروزه می توان همان آب را که در صد درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد و بخار می شود حتی با صفر درجه جوشاند

فرهاد

·        منظورشما از کشف چیست؟
·        قانون چه در طبیعت و چه در جامعه کار خودش رو میکنه
·        ما چه بخواهیم وچه نخواهیم.
میم

·        جوشش آب در فشار جو در صد درجه سانتیگراد یک قانون فیزیکی است.
·        کشف شده است.
·        کشف این قانون امکان تغییر مثلا فشار و جوشاندن آب در ۱۲۰ درجه سانتیگراد و یا در ۱۰ درجه سانتیگراد را امکان پذیر می سازد.
·        قوانین اجتماعی هم به همین سان.
·        باید کشف شوند تا تحول اجتماعی صورت گیرد.

·         ایراد های بینشی و اسلوبی این شعر اما چشمگیرتر و مهیب ترند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر