پروفسور
ولفگانگ سگت
برگردان
شین میم شین
·
سیستم ها، تئوری ها و بویژه
سیستم های اصول بدیهی علمی وقتی خالی از تناقض اند، که فاقد تناقض منطقی باشند و یا نتوان تناقض منطقی را
از آنها نتیجه گرفت.
·
(تناقض منطقی
عبارت است از ترکیبی که از یک حکم و نقض آن تشکیل می شود.
·
اگر حکمی با حکم همانند منفی
خود همراه باشد، آنجا نیز تناقض منطقی موجود است.
·
با استفاده از تناقض منطقی در
تئوری علمی می توان هر حکم دلخواهی را اثبات کرد و لذا تناقض منطقی در تئوری علمی
نقش مخرب بازی می کند.
·
از این رو «خالی از تناقض بودن» برای سیستم های علمی، تئوری ها و
سیستم های اصول بدیهی علمی از ضرورت خاصی بر خوردار است.
·
کشف تناقض منطقی و یا شبه منطقی
ما را مجبور به رفع آن و لذا مجبور به بررسی عمیقتر می کند و بطور غیر مستقیم منجر
به کسب معارف (شناخت های) ماهیتا جدیدی می شود.)
·
منطق مدرن سه نوع خالی از تناقض
بودن را مطرح کرده است که حاکی از کمال آنها ست:
1
·
هر سیستم اصول بدیهی وقتی از
نظر سمانتیک (تعالیم علائم زبانی) خالی از تناقض است، که حکم منتج از آن بطور عام
صادق باشد.
·
(سیستم اصول بدیهی منطق احکام هیلرت و اکرمن
این صفت را دارد.)
2
·
هر سیستم اصول بدیهی وقتی بطور
کلاسیک، خالی از تناقض است، که از آن نتوان حکمی را همراه با نقض آن استنتاج کرد.
·
یعنی حداکثر باید یکی از آندو
قابل استنتاج باشد و نه هر دو.
·
(سیستم اصول بدیهی منطق احکام هیلرت و اکرمن
این صفت را دارد که نتیجه خالی از تناقض بودن سمانتیکی آن است.)
3
·
خالی از تناقض بودن کلاسیکی
برای هر تئوری حاوی اهمیت خاصی است.
4
·
زیرا از سیستمی که حاوی تناقض
کلاسیکی باشد می توان هر حکمی را
(حتی هر حکم باطلی را) استنتاج کرد.
5
·
هر سیستم اصول بدیهی بلحاظ
سینتاکتیکی (جمله سازی) وقتی خالی از تناقض است که از آن نتوان هر حکمی را استنتاج
کرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر