۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

خرد (عقل) (1)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

1
 خرد بطور کلی

·        خرد بطور کلی عبارت است از کردوکار معنوی انسان که کلیت واقعیت عینی را در مد نظر دارد.
·        خرد، در زبان آلمانی تا قرن هفده میلادی، بمثابه ترجمه کلمه لاتینی «هوش»، فهم،  «راسیو» بکار می رفت.
·        (مایستر اکهارت و لوتر)

·        در فلسفه روشنگری ـ بویژه از سوی کانت، ـ معنی خرد و فهم وارونه می شود.

·        مراجعه کنید به فهم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

2
 خرد، بمثابه مفهوم اصلی در
فلسفه کلاسیک بورژوائی
از بیکن و دکارت
تا هگل و فویرباخ

·        مفهوم خرد در کانون جهان بینی نوین بورژوائی قرار می گیرد، که بر ضد ایدئولوژی جامعه فئودالی و نهادهای آن رو به تشکیل و تحکیم می رفت.

1
·        سیستم های منفرد فلسفه کلاسیک بورژوائی ـ علیرغم تفاوت های شان ـ همه به نحوی از انحا، از مفهوم خرد آغاز می کنند و به مفهوم خرد بر می گردند.   

2
·        خرد به معنی توانائی انتقادی آغازین انسان برای نجات خویش از احادیث، آیات، روایات و نظرات فرتوت، تفسیر می شود.

3
·        خرد در سیستم های فلسفه کلاسیک بورژوائی، بمثابه نیروئی خودنمائی می کند، که قادر به تغییر ایدئولوژی موروثی و نظام اجتماعی استبدادی فئودالی، بر مبنای تفکر بورژوائی و در جهت توسعه اجتماعی بورژوائی است.

4

·        انگلس در رابطه با جنبش روشنگری فرانسه در قرن هجدهم ـ بویژه در هیئت ماتریالیسم فرانسه ـ که بی تردید نقطه اوج تفکر کلاسیک بورژوائی، قبل از شکوفائی فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان بود، می نویسد:

الف
·        «مردان بزرگی که درفرانسه به روشنگری مغزها در رابطه با انقلاب آینده می پرداختند، خود بطرز انقلابی فوق العاده ای وارد صحنه عمل می شدند.

ب
·         آنها هیچ قدرت خارجی را ـ به هر نوعی هم که باشد ـ به رسمیت نمی شناختند.

ت
·        مذهب، طبیعت نگری، جامعه، نظام دولتی همه به تیغ تیز انتقاد بیرحمانه کشیده می شدند.

پ
·        همه چیزها یا می بایستی در محکمه خرد، ازحقانیت وجودی خود دفاع کنند و یا بر وجود خود چشم پوشی کنند.

ث
·        فهم اندیشنده ـ بمثابه معیار معیارها ـ در مورد همه چیز به کار می رفت.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 19، ص 189)  

ج
·        «نخست مغز انسانی و قوانینی که نتیجه تفکر آنند، می بایستی بمثابه شالوده همه اعمال انسانی و پایه اجتماعی شدن انسانی معتبر شناخته کنند.

ح
·        اما خرد ـ به معنای وسیع کلمه ـ بعدها، زمانی که این قوانین با واقعیت در تضاد قرار گرفتند، عملا و از سر تا پا وارونه شد.

خ
·        کلیه فرم های اجتماعی و دولتی پیشین و کلیه تصورات کهنه موروثی، به عنوان عناصر نامعقول به پستوی خانه ریخته شدند.

د
·        جهان ما قبل، بمثابه جهانی تلقی شد، که اسیر بی اراده پیشداوری ها بوده است و هرچه که کهنه بود، سزاوار نفرت و تحقیر قلمداد شد.

ذ
·        اکنون هنگام آن رسیده بود، که خرد واقعا بر تخت بنشیند.

ر
·        اکنون دیگر می بایستی خرافه، ستم، امتیاز و بیداد جای خود را به حقیقت ابدی، عدالت ابدی، برابری انسان ها (که طبیعی تلقی می شد) و حقوق بی چون و چرای انسانی بسپارد.»
·         (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 19، ص 189)

5
·        این توصیف انگلس فقط به روشنگری فرانسه محدود نمی شود.

6
·        تمامت تاریخ توسعه تفکر کلاسیک بورژوائی ـ کم و بیش ـ تأییدی بر صحت آن است. 

·        چرا؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر