۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۱۲)

 
جمعبندی و ویرایش از
ربابه نون
 
محمد زهری
اصلا گفت و گو در این زمینه، کار من نیست.
 زیرا دست یازیدن بدان، تجاوز بر حریم نقاد است.
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد، گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.

 محمد زهری اهل روده درازی نیست.
او بی کمترین شباهت به روشنفکریت روده دراز وطنی، کوتاه سخن می گوید.
چه به شعر و چه به نثر.

اما تک تک مفاهیم (کلمات و ترکیبات کلامی) او حاوی دقتی خارق العاده اند و خواننده و یا شنونده کلام او ـ اگر فرد متفکری باشد ـ چاره ای جز درنگ روی مفاهیم و احکام فشرده و بغایت سنجیده او نخواهد داشت.
۱
 
این یکی از خصوصیات منحصر به فرد هگل و کلاسیک های مارکسیسم است.
 گاهی ترجمه جمله ای از هگل ساعت ها طول می کشد و درک و هضم جمله ای از مارکس و غیره نیز به همین سان.
دلیل این غنای معنوی و فکری در تبیین فشرده و ضمنا رادیکالیته ی اندیشه است.

این بدان معنی است که قضایا بطرز رادیکال و ریشه ای بررسی می شوند، ضمن اینکه از روده درازی اکیدا پرهیز  می شود.
۲
این شیوه تفکر و تبیین کلاسیک ها را به احتمال قوی، محمد زهری هم نمایندگی می کند و هم عملی می سازد.
ما هنوز به گنجینه میراث معنوی او وارد نشده ایم تا یقین قوی کسب کرده باشیم.

در روند تحلیل میراث او اما به یقین قوی تری دست خواهیم یافت.
۳
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
 گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.

محمد زهری در این جمله خود، قضاوت های این و آن راجع به شعر خود را به دو دسته طبقه بندی می کند:
الف
خواه در آن درستی گنجیده باشد.

قضاوت ها اولا می توانند عینی باشند.
حاوی حقیقت عینی باشند.
یعنی انعکاس درست محاسن و معایب شعر او باشند.
ب
قضاوت ها اما ضمنا می توانند حاوی خبث باشند.
یعنی سوبژکتیو (ضد عینی) باشند.
دلبخواهی، مبتنی بر منافع شخصی، گروهی، طبقاتی و اغراض فردی باشند.

۴
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
 گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.

می توان گفت که محمد زهری شناخت آثار هنری را دیالک تیکی از اوبژکتیو ـ سوبژکتیو می داند و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده را از آن اوبژکتیو می داند.

حق هم با او ست.
چون محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت شناخت.
چون حسن و عیب اشعار هر شاعری در خود اشعار او ست و نه در خود او و یا در خود خواننده و شنونده اشعار او و نتیجتا نه در حب و بغض و خبث و پاکی او.

محمد زهری بدین طریق به مسئله اساسی فلسفه در تئوری شناخت پاسخ (راه حل) ماتریالیستی می دهد.

کسی که در قضاوت خود نسبت به شعری و یا هر اثر هنری دیگری، حب و بغض و خبث و پاکی را مبنا قرار دهد، قضاوتش فاقد ارزش علمی خواهد بود.

۵
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
 گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.
 
محمد زهری اما بی اعتنا به اوبژکتیو و یا سوبژکتیو بودن قضاوت، بدان گوش می دهد، آن را مورد سنجش قرار می دهد و به کار می بندد.

این اما به چه معنی است؟
۶
این به معنی برتر شمردن عینیت قضاوت این و آن است.
این بدان معنی است که حب و بغض و خبث و پاکی صاحب نظر برای محمد زهری از ارزش تعیین کننده برخوردار نیست.
به عبارت دیگر، محمد زهری خود نظر را گوش می دهد، می سنجد و به کار می بندد.

این البته به معنی اوبژکتیویسم محض نیست.
شاعر عملا دیالک تیک ابوژکتیو ـ سوبژکتیو را در مد نظر قرار می دهد.
با توجه به اینکه نقش تعیین کننده را از آن اوبژکتیو می داند.

از کجا می توان به این نتیجه رسید؟
۷
این نتیجه گیری ما مبتنی بر طبقه بندی نظرات از سوی شاعر است:

 خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد.

شاعر عملا و بطور خودپو خبث صاحب نظر را نیز کشف می کند و در سنجش خویش وارد می سازد تا خصلت دیالک تیکی ارزیابی حفظ شود.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر