جمعبندی و ویرایش از
ربابه نون
محمد زهری
اصلا گفت و گو در این زمینه، کار من نیست.
زیرا دست یازیدن بدان، تجاوز بر حریم نقاد است.
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد، گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.
ربابه نون
محمد زهری
اصلا گفت و گو در این زمینه، کار من نیست.
زیرا دست یازیدن بدان، تجاوز بر حریم نقاد است.
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد، گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.
محمد زهری اهل روده درازی نیست.
او بی کمترین شباهت به روشنفکریت روده دراز وطنی، کوتاه سخن می گوید.
چه به شعر و چه به نثر.
اما تک تک مفاهیم (کلمات و ترکیبات کلامی) او حاوی دقتی خارق العاده اند و خواننده و یا شنونده کلام او ـ اگر فرد متفکری باشد ـ چاره ای جز درنگ روی مفاهیم و احکام فشرده و بغایت سنجیده او نخواهد داشت.
این یکی از خصوصیات منحصر به فرد هگل و کلاسیک های مارکسیسم است.
گاهی ترجمه جمله ای از هگل ساعت ها طول می کشد و درک و هضم جمله ای از مارکس و غیره نیز به همین سان.
دلیل این غنای معنوی و فکری در تبیین فشرده و ضمنا رادیکالیته ی اندیشه است.
این بدان معنی است که قضایا بطرز رادیکال و ریشه ای بررسی می شوند، ضمن اینکه از روده درازی اکیدا پرهیز می شود.
۲
ما هنوز به گنجینه میراث معنوی او وارد نشده ایم تا یقین قوی کسب کرده باشیم.
در روند تحلیل میراث او اما به یقین قوی تری دست خواهیم یافت.
۳
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.
محمد زهری در این جمله خود، قضاوت های این و آن راجع به شعر خود را به دو دسته طبقه بندی می کند:
الف
خواه در آن درستی گنجیده باشد.
خواه در آن درستی گنجیده باشد.
قضاوت ها اولا می توانند عینی باشند.
حاوی حقیقت عینی باشند.
یعنی انعکاس درست محاسن و معایب شعر او باشند.
ب
یعنی سوبژکتیو (ضد عینی) باشند.
دلبخواهی، مبتنی بر منافع شخصی، گروهی، طبقاتی و اغراض فردی باشند.
۴
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.
می توان گفت که محمد زهری شناخت آثار هنری را دیالک تیکی از اوبژکتیو ـ سوبژکتیو می داند و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده را از آن اوبژکتیو می داند.
حق هم با او ست.
چون محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت شناخت.
چون حسن و عیب اشعار هر شاعری در خود اشعار او ست و نه در خود او و یا در خود خواننده و شنونده اشعار او و نتیجتا نه در حب و بغض و خبث و پاکی او.
محمد زهری بدین طریق به مسئله اساسی فلسفه در تئوری شناخت پاسخ (راه حل) ماتریالیستی می دهد.
کسی که در قضاوت خود نسبت به شعری و یا هر اثر هنری دیگری، حب و بغض و خبث و پاکی را مبنا قرار دهد، قضاوتش فاقد ارزش علمی خواهد بود.
۵
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
اما هر کس، هر چه بگوید، خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد،
گوش می کنم و می سنجم و به کارش می گیرم.
محمد زهری اما بی اعتنا به اوبژکتیو و یا سوبژکتیو بودن قضاوت، بدان گوش می دهد، آن را مورد سنجش قرار می دهد و به کار می بندد.
این اما به چه معنی است؟
۶
این بدان معنی است که حب و بغض و خبث و پاکی صاحب نظر برای محمد زهری از ارزش تعیین کننده برخوردار نیست.
به عبارت دیگر، محمد زهری خود نظر را گوش می دهد، می سنجد و به کار می بندد.
این البته به معنی اوبژکتیویسم محض نیست.
شاعر عملا دیالک تیک ابوژکتیو ـ سوبژکتیو را در مد نظر قرار می دهد.
با توجه به اینکه نقش تعیین کننده را از آن اوبژکتیو می داند.
از کجا می توان به این نتیجه رسید؟
۷
خواه در آن درستی گنجیده باشد و خواه صورتی از خبث در آن مندرج باشد.
شاعر عملا و بطور خودپو خبث صاحب نظر را نیز کشف می کند و در سنجش خویش وارد می سازد تا خصلت دیالک تیکی ارزیابی حفظ شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر