سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ
وین)
خون سیاوش
(۱۳۴۱)
·
شب های دشت از همه پیوندها رها ست
·
شب های دشت خلوت خاموش بادها ست
·
پنهان و آشکار
·
در قلب دشت، دست گون باز می شود
·
و این بوته ی عبوس
·
چون چنگیان پیر
·
با نغمه خوان باد، همآواز می شود
·
ای بیکرانگی،
·
من آن گیاهکم که به امید زیستن
·
در جان خاک ریشه به هر سو کشانده ام
·
ای جاودانگی،
·
یک گل به دست من نشکفته است و خارها
·
هر سو به دیده بانی یک گل نشانده ام
·
آری، منم که در عطش آب سوختم
·
و این دشت، پر ز غلغل پنهان چشمه ها ست
·
چشم انتظار ابرم و باران، ولی دریغ
·
ابری اگر به من گذرد، اسب بادپا ست
·
آخر، دلم ز آبی این آسمان گرفت
·
ابر سیاه و گوهر باران او کجا ست؟
·
سستی گرفت ریشه و جز رشته ای نماند
·
آن گردباد عاصی و طغیان او کجا ست؟
·
این رشته، گر نبود به پایم گره زده
·
یک روز، چون کبوترکی می گریختم
·
دلبستگی نبود به خاکم اگر، شبی
·
دامان، چو باد بر تن خود می گسیختم
·
ای پیشتر گریخته از دیدگاه من
·
ای راه بی درنگ
·
ای دورتر دویده ز مرز نگاه من
·
ای باد بی لگام
·
حرفی است با شما
·
یک حرف یک پیام:
·
«شب های دشت از همه
پیوندها رها ست
·
شب های دشت، خلوت خاموش بادها ست.»
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر