۱۳۹۳ شهریور ۲۳, یکشنبه

مقوله «تجربه» در آثار خواجه شیراز (6)


تحلیلی از شین میم شین
  
چو بید بر سر ایمان خویش می ‌لرزم
که دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش

·        معنی تحت اللفظی:
·        هراسم از آن است که ایمان خود را از دست بدهم.
·        برای اینکه دلباخته ی کمان ابروی کافرکیشی شده ام.

1
چو بید بر سر ایمان خویش می ‌لرزم
که دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دوئالیسم عاشق و معشوق و ضمنا به شکل دوئالیسم مؤمن و ملحد و نتیجتا به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز، هیچ کاره و همه کاره بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن معشوق (ملحد) می داند.
·        عاشق در این بیت نیز هیچ واره و هیچکاره و وابسته تصور و تصویر می شود.
·        هراس عاشق مؤمن از جایگزین کردن ایمان با کفر است.

·        این هراس خواجه اما به چه معنی است؟

2
چو بید بر سر ایمان خویش می ‌لرزم
که دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش

·        خواجه خود نمی داند که از چه اندیشه فلسفی عظیمی پرده برمی دارد.
·        خواجه بی کمترین شک و تردید یا بنا بر تجارب شخصی خویش به این نتیجه رسیده و یا این اندیشه والا را از مراد خود ـ سعدی ـ کپی کرده است:
·        عاشق قاعدتا به دین و آیین معشوق می گرود.
·        سعدی چند دهه پیشتر حتی آیة از قرآن کریم و یا هر کس دیگر، نازل کرده و گفته که ملل به دین ملوک خویش می گروند.

·        این آیة اما به چه معنی است؟

3
·        این اولا بدان معنی است که طبقه حاکمه تعیین کننده ایدئولوژی حاکم است.
·        چون ملوک در رأس هرم قدرت قرار دارند و قدرت در دیالک تیک حاکمیت و قدرت قرار دارد و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن حاکمیت است.

4
·        این نتیجتا بدان معنی است که زیربنای اقتصادی هر جامعه تعیین کننده روبنای ایدئولوژیکی آن جامعه است.
·        طنز هستی عینی را باش، که شیخ و خواجه شیراز کشف مهم مارکس را با زبان بی زبانی پیشاپیش نمایندگی می کنند.
·        چون این نظر خواجه تبیین استه تیکی ـ هنری همان کشف مهم مارکس است که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است:
·        کشفی همتزار با کشف آتش در عرصه علوم اجتماعی و جامعه شناسی
·        مراجعه کنید به درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5

عطار نیشابوری (540 ـ 611 ه. ق.)
(1146 میلادی)  
عارف و شاعر  
آثار:

·        عطار نیشابوری حتی ده ها سال قبل از شیخ شیراز همین تز فوق العاده مهم مارکس را بمراتب عمیقتر و غنی تر از شیخ و خواجه شیراز نمایندگی کرده است:

«مصیبت نامه عطار»  
عطار نیشابوری

مردی از دیوانه ای پرسید:
«اسم اعظم خدا را می دانی؟»
 
دیوانه گفت:
« اسم اعظم خدا، نان است
اما این را جایی نمی توان گفت.»
 
مرد گفت:
«نادان، شرم کن!
چگونه اسم اعظم خدا نان است؟»
 
دیوانه گفت:
«در قطحی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم،
نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم.
از آنجا بود که دانستم، که اسم اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم (اجتماعیت انسان ها)، نان است.»

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6
چو بید بر سر ایمان خویش می ‌لرزم
که دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش

·        به زبان خواجه کیش هر کس در تحلیل نهائی کیش معشوق او ست.
·        اکنون فقط باید البسه انتزاعی را از اندام  مفاهیم خواجه در آورد، به هر کدام از آنها لباس مشخص پوشاند و به کنه قضیه راه یافت:
·        به جای عاشق می توان رهی و رعیت گذاشت، به جای معشوق می توان ارباب بنده دار و یا فئودال گذاشت و به جای ایمان می توان ایدئولوژی گذاشت.

·        این بدان معنی خواهد بود که ایدئولوژی حاکم در تحلیل نهائی ایدئولوژی طبقه حاکمه است:
·        به زبان دیگر، طبقه حاکمه ای که بر گرده ات می نشیند و نان از سفره ات می رباید، برای توجیه گرده نشینی و نان ربائی غاصبانه و قلدرانه خویش و برای مشروعیت بخشیدن بدان، ایدئولوژی خود را به تو تحمیل می کند.  

7
 آلبر کامو (1913 ـ 1960)
نویسنده، فیلسوف و روزنامه ‌نگار الجزایری -  فرانسوی ‌تبار
برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات
از فلاسفه بورژوائی واپسین
آثار:
بیگانه
طاعون
افسانه سیزیف
کتاب یاغی

چو بید بر سر ایمان خویش می ‌لرزم
که دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش

·        قرن ها پس از مرگ عطار نیشابور و شیخ و خواجه شیراز، عوامفریبی به نام البر کامو در فرانسه همین ایده ماتریالیستی ـ تاریخی عطار نیشابور و شیخ و خواجه شیراز را وارونه و معکوس خواهد ساخت و به خورد خلایق خرفت و خر خواهد داد:

·        البر کامو خواهد گفت:
·        «کسی که نانت می دهد، آزادی ات را از تو می ستاند.»

·        آزادی یعنی اختیار و اختیار هر کس به واسطه ایدئولوژی او رقم می خورد.

·        حقه بازی ایدئولوژیکی البر کامو اینجا حقه بازی مضاعفی است:

الف
·        او اولا گرده نشین نان ربا را به مثابه رزاق و نان رسان جا می زند.

ب
·        او اما از سوی دیگر، به بهانه نان رسانی بورژوازی، آزادی ربائی بورژوازی را، یعنی سلب آزادی از توده های مولد و زحمتکش را توجیه تئوریکی می کند و بدان مشروعیت می بخشد.
·        آنهم از موضع چپ نمایانه.

·        آن سان که خیلی از «چپ» های خرفت و خر کشور یأجوج و مأجوج، خیال می کنند که البر کامو خیلی خیلی انقلابی است.

·        حضرات ظاهرا هوچیگری را با انقلابیگری عوضی می گیرند و عنگلابی را با انقلابی.


·        عنگلابی کسی است که از عن، گلاب می گیرد.
·        همان گلابی که فاشیسم و امپریالیسم و فوندامنتالیسم از هر نوع  ساخته اند و برای نجات از تعفن گلاب شان، باید به کره مریخ گریخت.  

·        وارونه سازی البر کامو، همان وارونه سازی مفاهیم در جامعه سرمایه داری است:

1
·        در ایدئولوژی طبقه حاکمه واژه «کارگر» (اربایتر)  (انجام دهنده ی کار) با واژه وارونه ی «کارگیر» (اربات نه مر)  (گدای کار، گیرنده و پذیرنده کار) جایگزین می شود.

2
·        ضمنا واژه «کارفرما»  (سرمایه دار، کاپیتالیست، تحمیل کننده کار، خرنده و در اختیار گیرنده و استثمار کننده نیروی کار)  با واژه وارونه ی «کار ده» (عطا کننده و بخشنده و دهنده ی کار و در رژیم سابق ایران با واژه «کار آما»، یعنی آماده کننده ی کار) جایگزین می شود.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم،
    درست است.

    پاسخحذف