تحلیلی
از شین میم شین
چو
بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که
دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش
·
معنی تحت اللفظی:
·
هراسم از آن است که ایمان خود را از دست بدهم.
·
برای اینکه دلباخته ی کمان ابروی کافرکیشی شده ام.
1
چو
بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که
دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش
·
خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دوئالیسم
عاشق و معشوق و ضمنا به شکل دوئالیسم مؤمن و ملحد و نتیجتا به شکل دوئالیسم هیچ و
همه چیز، هیچ کاره و همه کاره بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن معشوق
(ملحد) می داند.
·
عاشق در این بیت نیز هیچ واره و
هیچکاره و وابسته تصور و تصویر می شود.
·
هراس عاشق مؤمن از جایگزین کردن ایمان با کفر است.
·
این هراس خواجه اما به چه معنی است؟
2
چو
بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که
دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش
·
خواجه خود نمی داند که از چه اندیشه فلسفی عظیمی پرده
برمی دارد.
·
خواجه بی کمترین شک و تردید یا بنا بر تجارب شخصی خویش
به این نتیجه رسیده و یا این اندیشه والا را از مراد خود ـ سعدی ـ کپی کرده است:
·
عاشق قاعدتا به دین و آیین معشوق
می گرود.
·
سعدی چند دهه پیشتر حتی آیة از قرآن
کریم و یا هر کس دیگر، نازل کرده و گفته که ملل به دین ملوک خویش می گروند.
·
این آیة اما به چه معنی است؟
3
·
این اولا بدان معنی است که طبقه حاکمه تعیین کننده ایدئولوژی
حاکم است.
·
چون ملوک در رأس هرم قدرت قرار دارند و قدرت در دیالک
تیک حاکمیت و قدرت قرار دارد و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن حاکمیت است.
4
·
این نتیجتا بدان معنی است که زیربنای اقتصادی هر جامعه تعیین
کننده روبنای ایدئولوژیکی آن جامعه است.
·
طنز هستی عینی را باش، که شیخ و خواجه شیراز کشف مهم مارکس را با
زبان بی زبانی پیشاپیش نمایندگی می کنند.
·
چون این نظر خواجه تبیین استه تیکی
ـ هنری همان کشف مهم مارکس است که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است:
·
کشفی همتزار با کشف آتش در عرصه
علوم اجتماعی و جامعه شناسی
·
مراجعه کنید به درک ماتریالیستی تاریخ
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
عطار نیشابوری
(540 ـ 611 ه. ق.)
(1146 میلادی)
عارف و شاعر
آثار:
·
عطار نیشابوری حتی ده ها سال قبل
از شیخ شیراز همین تز فوق العاده مهم مارکس را بمراتب عمیقتر و غنی تر از شیخ و
خواجه شیراز نمایندگی کرده است:
«مصیبت نامه عطار»
عطار نیشابوری
مردی
از دیوانه ای پرسید:
«اسم
اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت:
« اسم
اعظم خدا، نان است
اما
این را جایی نمی توان گفت.»
مرد گفت:
«نادان،
شرم کن!
چگونه
اسم اعظم خدا نان است؟»
دیوانه
گفت:
«در قطحی نیشابور چهل شبانه
روز می گشتم،
نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم.
از آنجا بود که دانستم، که اسم اعظم
خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم (اجتماعیت انسان ها)،
نان است.»
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
چو
بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که
دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش
·
به زبان خواجه کیش هر کس در تحلیل نهائی کیش معشوق او
ست.
·
اکنون فقط باید البسه انتزاعی را از
اندام مفاهیم خواجه در آورد، به هر کدام
از آنها لباس مشخص پوشاند و به کنه قضیه راه یافت:
·
به جای عاشق می توان رهی و رعیت
گذاشت، به جای معشوق می توان ارباب بنده دار و یا فئودال گذاشت و به جای ایمان می
توان ایدئولوژی گذاشت.
·
این بدان معنی خواهد بود که ایدئولوژی
حاکم در تحلیل نهائی ایدئولوژی طبقه حاکمه است:
·
به زبان دیگر، طبقه حاکمه ای که بر گرده ات می نشیند و نان
از سفره ات می رباید، برای توجیه گرده نشینی و نان ربائی غاصبانه و قلدرانه خویش و
برای مشروعیت بخشیدن بدان، ایدئولوژی خود را به تو تحمیل می کند.
7
آلبر کامو (1913
ـ 1960)
نویسنده، فیلسوف و روزنامه نگار الجزایری - فرانسوی تبار
برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات
از فلاسفه
بورژوائی واپسین
آثار:
بیگانه
طاعون
افسانه سیزیف
کتاب یاغی
چو
بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که
دل به دست کمان ابرویی است کافرکیش
·
قرن ها پس از مرگ عطار نیشابور و شیخ و خواجه شیراز،
عوامفریبی به نام البر کامو در فرانسه همین ایده ماتریالیستی ـ تاریخی عطار
نیشابور و شیخ و خواجه شیراز را وارونه و معکوس خواهد ساخت و به خورد خلایق خرفت و
خر خواهد داد:
·
البر کامو خواهد گفت:
·
«کسی که نانت می دهد، آزادی ات را از تو می
ستاند.»
·
آزادی یعنی اختیار و اختیار هر کس به
واسطه ایدئولوژی او رقم می خورد.
·
حقه بازی ایدئولوژیکی البر کامو
اینجا حقه بازی مضاعفی است:
الف
·
او اولا گرده نشین نان ربا را به
مثابه رزاق و نان رسان جا می زند.
ب
·
او اما از سوی دیگر، به بهانه نان رسانی بورژوازی، آزادی
ربائی بورژوازی را، یعنی سلب آزادی از توده های مولد و زحمتکش را توجیه تئوریکی می کند و بدان
مشروعیت می بخشد.
·
آنهم از موضع چپ نمایانه.
·
آن سان که خیلی از «چپ» های خرفت و خر
کشور یأجوج و مأجوج،
خیال می کنند که البر کامو خیلی خیلی انقلابی است.
·
حضرات ظاهرا هوچیگری را با
انقلابیگری عوضی می گیرند و عنگلابی را با انقلابی.
·
عنگلابی کسی است که از عن، گلاب می
گیرد.
·
همان گلابی که فاشیسم و امپریالیسم
و فوندامنتالیسم از هر نوع ساخته اند و برای
نجات از تعفن گلاب شان، باید به کره مریخ گریخت.
·
وارونه سازی البر کامو، همان
وارونه سازی مفاهیم در جامعه سرمایه داری است:
1
·
در ایدئولوژی طبقه حاکمه واژه «کارگر»
(اربایتر) (انجام دهنده ی کار) با واژه وارونه
ی «کارگیر» (اربات نه مر) (گدای کار، گیرنده
و پذیرنده کار) جایگزین می شود.
2
·
ضمنا واژه «کارفرما» (سرمایه دار، کاپیتالیست، تحمیل کننده کار،
خرنده و در اختیار گیرنده و استثمار کننده نیروی کار) با واژه وارونه ی «کار ده» (عطا کننده و بخشنده
و دهنده ی کار و در رژیم سابق ایران با واژه «کار آما»، یعنی آماده کننده ی کار)
جایگزین می شود.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذف«در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم،
درست است.