نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه
3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب»
سیاوش
گوینده ای در نیمه ی پایانی شب ـ همچنان بیدار ـ به صداهای
پیرامونش گوش می سپارد
و به چشم اندازش می
نگرد
و اندوخته اندکش را در این سیر و تماشا به ما می نمایاند.
همین و همین!
و اما در کدام اندک است که بسیارها نهفته نیست؟
·
ما برای درک این تحلیل سیاوش، نظری
به شعر مورد بحث می اندازیم:
شبتاب
«هنوز از شب، دمی باقی است!»
می خواند در او، شبگیر
و شبتاب از نهانجایش به ساحل
می زند سوسو.
به مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
به مانند دل من، که هنوز از حوصله وز
صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند
و مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـ امید انگیز ـ با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو.
1
·
سیاوش با مفهوم «نیمه پایانی شب»،
حکم «هنوز از شب، دمی باقی است!» نیما را از صراحت می گذراند.
2
·
سیاوش در مفهوم «اندوخته اندک»، دار
و ندار اندک نیما را، چراغ سوسوزن، دل و خیال عشق تلخ نیما را تجرید می کند.
3
·
ولی معلوم نیست که چرا صفت «اندک»
را برای اندوخته نیما مورد استفاده قرار می دهد:
·
چراغ سوسو زن لب پنجره را می توان
در مفهوم «اندوخته اندک» جا داد، ولی دل و خیال عشق تلخ نیما را هرگز نمی توان دست
کم گرفت.
·
سیاوش این را بهتر از هرکس می
دانند.
4
·
قابل بحث اما حکم واپسین سیاوش
است:
«و اما در کدام اندک است که بسیارها نهفته نیست؟»
5
·
سیاوش عملا در این حکم، دیالک تیک
جزء و کل را به شکل اندک و بسیار بسط و تعمیم می دهد و ادعا می کند که در جزء
(اندک)، کل (بسیارها) نهفته است.
6
·
احسان طبری هم در شعری، تقریبا
همین ادعا را بر زبان رانده است:
«بغرنجی ما در سادگی ما ست!
خودبودگی ما در بی خودی!»
7
·
ما این شعر احسان طبری را مستقلا
مورد بحث قرار خواهیم داد.
·
ولی این ادعا که در سادگی، بغرنجی
آشیان دارد، در بهترین حالت، به معنی وارونه کردن دیالک تیک جزء و کل، ساده و
بغرنج است.
·
در جزء هرگز از کل خبری نیست.
·
قضیه کاملا برعکس نظر احسان طبری
است:
·
این کل است که در برگیرنده اجزاء
است و نه برعکس!
·
این نظر طبری احتمالا به عرفان
سرشته است.
8
·
بدتر از آن اما حکم «و در بی خودی
ما، خودبودگی ما ست!» طبری است.
·
این حکم طبری هم بوی عرفان می دهد،
به معنی تخریب دیالک تیک عینی است.
·
به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک واره
ی همه چیز و هیچ به شکل دیالک تیک خودبودگی و بی خودی است که عملا نمی تواند دیالک
تیک تلقی شود.
·
چون دیالک تیک عضو هیچ کاره و هیچ
واره نمی پذیرد.
·
در بی خودی انسان ها هرگز
خودمختاری وجود ندارد، مگر از دید مه آلوده عرفان!
9
·
اما منظور سیاوش چیز بکلی دیگری
است:
«و اما در کدام اندک است که بسیارها نهفته نیست؟»
10
·
سیاوش به احتمال قوی دیالک تیک
کمیت و کیفیت را به شکل دیالک تیک بسیار و اندک بسط و تعمیم می دهد.
·
در کیفیت «اندک» ـ در مقایسه با
کمیت «عظیم» ـ «بسیارها» نهفته است.
11
·
شیخ شیراز همین نظر سیاوش را بسان
امپیریستی طراز اول اثبات تجربی می کند:
«اسب تازی و گر ضعیف بود
باز هم از طویله ای خر، به!»
(نقل به مضمون)
12
·
بنظر سیاوش، نیما در اندوخته اندک
خویش، بسیارها برای بیان دارد.
·
خواهیم دید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر