تحلیلی
از شین میم شین
نقد
صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای
بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
·
معنی تحت اللفظی:
·
نقد صوفی دلیلی بر صافی بی غل و غش (دل) او نیست.
·
چون چه بسا خرقه که از فرط آلودگی
فقط به درد سوزانده شدن می خورد.
1
نقد
صوفی نه همه صافی بی غش باشد
·
خواجه در این مصراع، از سوئی دیالک تیک ماهیت و پدیده (بود
و نمود) و یا دیالک تیک باطن و ظاهر را به شکل دوئالیسم ادعا و نمود (نقد) بسط و تعمیم می دهد و از تظاهر و تزویر و ریای صوفی
پرده برمی دارد.
2
نقد
صوفی نه همه صافی بی غش باشد
·
خواجه در این مصرع از سوی دیگر، دیالک تیک خلوص و اختلاط
را به شکل دیالک تیک صافی و غش (دیالک تیک پارسائی و پلیدی) بسط و تعمیم می دهد و
نسبیتی را وارد صافی و پارسائی صوفی می کند.
3
نقد
صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای
بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
·
خواجه در مصراع دوم این بیت، نسبیتی را که با مفهوم «نه
همه» در پارسائی و پاکدامنی صوفی وارد کرده بود، از بین می برد و دیالک تیک صافی و
غش (دیالک تیک پارسائی و پلیدی) صوفی را
به دوئالیسم صافی و غش تبدیل می کند و همان را بلافاصله وارونه می سازد.
·
آن سان که صوفی به تجسم مطلق آلودگی بدل می شود و حلق آویز
کردن عنقریبش تئوریزه و توجیه می شود.
4
نقد
صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای
بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
·
صوفی اما کیست که در معرض بمباران ایدئولوژیکی بی امان
خواجه قرار دارد؟
·
ما نه اهل علم غیبیم و نه قصد پیشداوری داریم.
·
صوفی را هم باید بسان رقیب بطور
عینی، یعنی با توجه
به ابیات خود خواجه تحلیل و کشف کنیم.
صوفی
ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش
نگران باش که سرخوش باشد
·
معنی تحت اللفظی:
·
صوفی ما که از آب و یا دعای سحرگاهی مست می شود، باید از
آن واهمه داشت که به هنگام شامگاه هم سرخوش و سرمست باشد.
1
صوفی
ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش
نگران باش که سرخوش باشد
·
خواجه در این مصراع، برای تخریب اعتبار صوفی و اثبات ماهیت
مبتنی بر تظاهر و تزویر او، دوئالیسم باده و آب و یا دوئالیسم باده و باد (دعا) را به شکل دوئالیسم سرخوشی شامگاهی و مستی از ورد
سحری بسط و تعمیم می دهد.
·
خواجه بی محتوائی و کذب ادعای صوفی
مبنی بر مستی از ورد سحری را با توسل به تجربه مبتنی بر سرخوشی شامگاهی او، کشف و افشا
می کند.
·
این بدان معنی است که صوفی دروغ می گوید، پارسا نمائی می
کند و کلک می زند:
·
صوفی باده می خورد و ادعا می کند
که ورد سحری خورده است.
·
در حرف، تظاهر به پاکدامنی می کند ولی
در عمل پلیدی پیشه می کند.
2
صوفی
ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش
نگران باش که سرخوش باشد
·
یکی از جنبه های مثبت دیوان خواجه، رو کردن دست اصحاب
طریقت و تصوف و عرفان است.
·
اگرچه این رسوا سازی از موضع بنده
داری و فئودالی و نتیجتا ارتجاعی صورت می گیرد.
·
چون عرفان قرون وسطی در همه جای جهان بر پانته ئیسم (همه
خدائی، همه چیز خدائی) مبتنی است و بلحاظ فلسفی گرایشی ضد روحانی و ضد
تئولوژی بطور کلی است.
·
عرفان قرون وسطی بلحاظ اجتماعی نطفه های آغازین بورژوازی
(طبقه متوسط) را نمایندگی می کند و جنبشی ضد فئودالی است.
·
سعدی و بعدها خواجه اما در مبارزه بر ضد عرفان پیگیر
نیستند.
·
سعدی و خواجه برخورد تناقض آمیز با
عرفان دارند:
الف
·
آندو از سوئی گرایش های اجتماعی و
سیاسی انقلابی عرفان را بی رحمانه می کوبند و دست نمایندگان عرفان را رو می کنند.
ب
·
اما از سوی دیگر، جنبه های ایراسیونالیستی (خردستیز)
عرفان را می پذیرند، تبلیغ می کنند و حتی توسعه می دهند.
خوش
بود گر محک تجربه آید به میان
تا
سیه روی شود هر که در او غش باشد
·
حالا می توان منظور خواجه در این بیت را بهتر درک کرد:
·
بنظر خواجه محک تجربه از غل و غش صوفی پرده بر می دارد و او را سیه روی می کند.
·
سیه روئی اپوزیسیون ضد فئودالی برای
خواجه که نماینده ارگانیک فئودالیسم است، خوشایند و شادی بخش است.
·
محک تجربه در بیت دوم تشریح شده
است:
·
صوفی ادعای خوردن آب سحری و یا
عبادت و دعای سحری دارد،
ولی در واقع باده سحری می خورد و بی دین و بی ایمان است.
·
آن سان که حتی شامگاهان سرمست و سرخوش است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر