جلالالدین
محمد بلخی معروف به
مولوی
(604 ـ 672)
سیری در فیه ما فیه
فیه
ما فیه شامل یادداشتهایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم
آمده است.
این
سخنان توسط مریدان مولانا نوشته میشده است.
تحلیلی از شین
میم شین
شخصی آمد.
گفت:
«کجا بودی؟
مشتاق بودیم.
چرا دور مانده ای؟»
گفت:
«اتفاق چنین افتاد.»
گفت:
« ما نیز دعا می کردیم تا این اتفاق بگردد و
زایل شود.
اتفاقی که فراق آورد، آن اتفاق نابایست است. »
·
مولانا در این
گفتگو، دیالک تیک وحدت و تضاد را به شکل دیالک تیک اتفاق (همبائی، وصلت، قرابت) و افتراق
(فراق، دوری، جدائی) بسط و تعمیم می دهد.
·
بعد دست به تخریب
این دیالک تیک می زند:
·
اتفاق (همبائی)
را مطلق و ایدئالیزه می کند و مورد تجلیل و تقدیس قرار می دهد و افتراق (جدائی) را
تحقیر و نفی می کند و به دور می اندازد.
1
·
کسب و کار اساسی و
اصلی عرفان هم همین است:
·
دیالک تیک ستیزی
2
·
دیالک تیک یعنی
وحدت و تضاد دو قطب:
·
مثلا دیالک تیک همبائی
و جدائی
·
همبائی و جدائی
دو قطب دیالک تیکی اند.
·
یعنی با هم اند و
بر هم اند.
·
یعنی همزمان در
وحدت و در تضاد با یکدیگرند.
3
·
عرفان وحدت اقطاب
دیالک تیکی را مطلق و ایدئالیزه می کند و تضاد آنها را تحقیر و انکار و نفی می کند.
·
عرفان دیالک تیک
عینی را تخریب می کند و از آن تئوری خرافی و ایرئالیستی (غیرواقعی) و ایراسیونالیستی
(خردستیز) وحدت وجود را سر هم بندی و
نمایندگی می کند.
·
بدین طریق و
ترفند تضاد فی مابین چیزها بطور مکانیکی و
الکیو کشکشی انکار می شود و وحدت و یکسانی
آنها تجلیل و تقدیس و مطلق می گردد.
·
بدین ترفند عملا هویت
خاص هر چیز نفی می شود.
·
بدین ترفند چیزها
هویت زدائی و نتیجتا ماهیت زدائی می شوند.
·
همه چیز از جامد
و جاندار، مادی و روحی، روانی و خیالی هیچ واره جا زده می شوند.
·
نیهلیسم ذاتی
عرفان به همین دلیل است.
·
در این صورت است
که دیگر فرقی نمی کند که پای دار باشی و یا سر دار.
4
اتفاقی که فراق آورد، آن اتفاق نابایست است.
·
در همین جمله
مولانا همبائی ایدئالیزه، تجلیل و تقدیس و دوری و جدائی تحقیر می شود.
·
یعنی دیالک تیک همبائی و جدائی تخریب می شود.
·
دیالک تیک ستیزی اما
به معنی انکار قلدرمآبانه حقیقت عینی است.
·
چون در هستی
طبیعی و اجتماعی از ذره تا کهکشان، چیزی یافت نمی شود که دیالک تیکی نباشد.
5
·
از این رو، می
توان گفت که دیالک تیک ستیزی به معنی حقیقت عینی ستیزی است.
·
حقیقت عینی را
اما به آسانی نمی توان انکار کرد.
·
به عنوان مثال نمی
توان به آسانی ادعا کرد که کمترین فرقی میان ماده و روح، مار و تصور مار وجود ندارد.
6
·
به همین دلیل
عرفان برای تسهیل تحمیل خرافه ضد واقعی و ضد حقیقی خود، دست به تخریب پیشاپیش خانه
خرد خلق می زند.
·
یعنی رسما، عملا
و آشکارا خردستیزی پیش می گیرد و در نهایت گستاخی و بی شرمی، ادعا می کند:
پای استدلالیان چوبین بود.
7
·
واقعیت اما این
است که همبائی فقط در دیالک تیک همبائی و جدائی وجود دارد.
·
همبائی و جدائی،
وصلت و فراق مثل همه اقطاب دیالک تیکی با هم اند و بر هم اند.
·
یکی بدون دیگری
وجود ندارد.
·
همبائی درست به
دلیل وجود واقعی و عینی جدائی است که معنی کسب می کند.
·
به همان سان که
فرم به دلیل وجود محتوا ست که معنی کسب می کند.
·
به همان دلیل که
ظرف به دلیل وجود عینی و واقعی مظروف است که ظرفیت کسب می کند و ظرف نامیده می شود
و نه زرافه.
·
به عبارت روشن تر
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی در دیالک تیکیت (دیالک تیک وارگی) خویش
وجود دارند و می توانند وجود داشته باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر