۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

مقوله «تجربه» در آثار خواجه شیراز (11)

اثری از پابلو پیکاسو
تحلیلی از شین میم شین

پدر تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا ز این پسران می‌ داری


·        معنی تحت اللفظی:

·        ای دل، تو پدر تجربه ای.
·        پس به چه دلیل از پسران توقع مهر و وفا داری؟

·        خواجه در این بیت، تجربه شخصی را منشاء دانش می داند.
·        به همین دلیل از مخاطب خود که فرد مجربی است، انتظار دارد که به بی مهری و بی وفائی پسران واقف باشد.
1
پدر تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا ز این پسران می‌ داری

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک مولد و مولود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد و از بی مهری و بی وفائی مولود نسبت به مولد، پسر نسبت به پدر پرده برمی دارد.
·        در مهر و وفای غول آسای مولد نسبت به مولود تردیدی نیست.
·        مسئله بحث انگیز یکسویگی این مهر و وفا ست.

2
·        آنچه خواجه به هر دلیلی نمی داند، این حقیقت امر است که فقط رابطه پدر و پسر از این قرار نیست.
·        به عبارت روشنتر، فقط پسران نیستند که نسبت به پدران، بی مهر و بی وفا هستند.
·        دختران هم بسان پسران نسبت به مولدین خویش، یعنی نسبت به والدین خویش دست کمی از پسران ندارند.

3
·        آنچه خواجه ضمنا نمی داند، حقیقت امر دیگری است و آن این است که نه فقط فرزندان انسان ها، بلکه همچنین توله های جانوران نسبت به مولدین خویش، یعنی نسبت به والدین خویش، بی مهر و بی وفا هستند.

4
·        آنچه خواجه علاوه بر اینها نمی داند و یا می داند و خود را به نادانی می زند، این حقیقت امر است که برخی از حشرات با تغذیه اندام مادر خویش پا به عرصه حیات می گذارند.
5
·        فرزند در هر صورت نافی دیالک تیکی والدین خویش است.
·        این نفی دیالک تیکی به همان میزان دست خود فرزند است که عشق غول آسای والدین نسبت به فرزندان دست خود آنها ست.

·        این اما به چه معنی است؟  

6
پدر تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا ز این پسران می‌ داری

·        این اولا بدان معنی است که در این زمینه عینیت طبیعی ـ غریزی آهنینی در کار است.
·        عینیتی که میزان اختیار آدمی را بسیار بسیار ناچیز می سازد.
·        غول آسائی این عشق عینی و طبیعی ـ غریزی مولد به مولود به اندازه ای است که مولد در شرایط معینی بکلی مستآصل می شود و چه بسا حتی به سبب همین عشق غول آسا نسبت به فرزند دست به انتحار می زند.
·        ما قصه ای در این رابطه منتشر کرده ایم.

7
·        در گزارشاتی از اوین، از شکنجه فرزندان برای به زانو در آوردن پدران و مادران گزارش داده می شود.
·        این رسم و روال در زمان شاه جلاد هم رواج داشت.
·        ساواک چه بسا برای شکستن مخالفین کذائی شاه کودکان و خواهران و برادران خردسال آنها را آلت دست قرار می داد.
·        این ددان درنده یا نمی دانستند و نمی دانند که چه بلای مهیبی بر سر روان کودکان مردم می آورند و یا می دانستند و می دانند و برای شان یکسان است.

8
پدر تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا ز این پسران می‌ داری

·        آنچه ددان درنده ساواک و ساواما می دانستند و می دانند، همین عشق طبیعی ـ غریزی غول آسای والدین به فرزندان بوده و است.

·        سؤال اکنون این است که دلیل این وارونگی عاطفی چیست که خواجه به تجربه دریافته و گزارش می دهد؟  

9
·        دلیل بی مهری و بی وفائی فرزند نسبت به مادر ـ پدر نیز امری عینی ـ طبیعی ـ غریزی است.
·        این فرمان آهنین طبیعت و غریزه است که فرزندان را نسبت به والدین سرد و بی مهر و بی تفاوت می سازد.
·        دست خود آنها هم نیست.

10
·        خواجه و خیلی های دیگر می توانند به تجربه شخصی به همین حقیقت امر پی ببرند و بر زبان رانند، سکوت کنند و یا ماستمالی کنند و بگذرند، ولی بدشواری می توانند توضیح دهند.
·        برای توضیح این پدیده باید به ساز و برگ دیالک تیک ماتریالیستی مجهز بود.
·        به عبارت دقیقتر باید به قانون دیالک تیکی نفی نفی واقف بود.

·        مراجعه کنید به قوانین دیالک تیک ماتریالیستی، قانون نفی نفی، دیالک تیک پیوست و گسست  (تداوم و شکست)، دیالک تیک کهنه و نو در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

11
·        روند و روال هستی چنین است که در هر توسعه و تکاملی کهنه بوسیله نو نفی دیالک تیکی می شود.

·        نفی دیالک تیکی به چه معنی است؟  

12
·        نفی دیالک تیکی روندی است که نو (فرزند)  جنبه ها و جوانب مثبت و مفید کهنه (والدین)  را از آن خود می کند و جنبه ها و جوانب مرده و پوسیده ی کهنه (والدین)  را دور می اندازد.
·        بدین طریق، میان نو وکهنه (فرزند و والدین)  از سوئی پیوست برقرار می شود و از سوی دیگر رابطه نو با کهنه (فرزند با والدین)  گسسته می شود.

·        توسعه هم در طبیعت و هم در جامعه فقط به این طریق می تواند صورت گیرد و صورت می گیرد:
·        توسعه و تکامل از تنگه دیالک تیک پیوست و گسست می گذرد:

الف
·        نو کهنه را نفی می کند، کهنه ای که خود به مثابه نو، کهنه قبلی را نفی کرده است.

ب
·        فرزند والدین خود را نفی می کند، والدینی که خود به مثابه فرزند، والدین خود را نفی کرده اند.

·        قانون نفی نفی از همین قرار است.
·        نافی دیروز، منتفی فردا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر