اثری از پابلو پیکاسو
تحلیلی
از شین میم شین
پدر
تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع
مهر و وفا ز این پسران می داری
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای دل، تو پدر تجربه ای.
·
پس به چه دلیل از پسران توقع مهر و
وفا داری؟
·
خواجه در این بیت، تجربه شخصی را
منشاء دانش می داند.
·
به همین دلیل از مخاطب خود که فرد
مجربی است، انتظار دارد که به بی مهری و بی وفائی پسران واقف باشد.
1
پدر
تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع
مهر و وفا ز این پسران می داری
·
خواجه در این بیت، دیالک تیک مولد
و مولود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد و از بی مهری و بی
وفائی مولود نسبت به مولد، پسر نسبت به پدر پرده برمی دارد.
·
در مهر و وفای غول آسای مولد نسبت
به مولود تردیدی نیست.
·
مسئله بحث انگیز یکسویگی این مهر و
وفا ست.
2
·
آنچه خواجه به هر دلیلی نمی داند،
این حقیقت امر است که فقط رابطه پدر و پسر از این قرار نیست.
·
به عبارت روشنتر، فقط پسران نیستند
که نسبت به پدران، بی مهر و بی وفا هستند.
·
دختران هم بسان پسران نسبت به
مولدین خویش، یعنی نسبت به والدین خویش دست کمی از پسران ندارند.
3
·
آنچه خواجه ضمنا نمی داند، حقیقت
امر دیگری است و آن این است که نه فقط فرزندان انسان ها، بلکه همچنین توله های
جانوران نسبت به مولدین خویش، یعنی نسبت به والدین خویش، بی مهر و بی وفا هستند.
4
·
آنچه خواجه علاوه بر اینها نمی
داند و یا می داند و خود را به نادانی می زند، این حقیقت امر است که برخی از حشرات
با تغذیه اندام مادر خویش پا به عرصه حیات می گذارند.
5
·
فرزند در هر صورت نافی دیالک تیکی
والدین خویش است.
·
این نفی دیالک تیکی به همان میزان دست
خود فرزند است که عشق غول آسای والدین نسبت به فرزندان دست خود آنها ست.
·
این اما به چه معنی است؟
6
پدر
تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع
مهر و وفا ز این پسران می داری
·
این اولا بدان معنی است که در این
زمینه عینیت طبیعی ـ غریزی آهنینی در کار است.
·
عینیتی که میزان اختیار آدمی را بسیار
بسیار ناچیز می سازد.
·
غول آسائی این عشق عینی و طبیعی ـ
غریزی مولد به مولود به اندازه ای است که مولد در شرایط معینی بکلی مستآصل می شود
و چه بسا حتی به سبب همین عشق غول آسا نسبت به فرزند دست به انتحار می زند.
·
ما قصه ای در این رابطه منتشر کرده
ایم.
7
·
در گزارشاتی از اوین، از شکنجه
فرزندان برای به زانو در آوردن پدران و مادران گزارش داده می شود.
·
این رسم و روال در زمان شاه جلاد
هم رواج داشت.
·
ساواک چه بسا برای شکستن مخالفین کذائی
شاه کودکان و خواهران و برادران خردسال آنها را آلت دست قرار می داد.
·
این ددان درنده یا نمی دانستند و
نمی دانند که چه بلای مهیبی بر سر روان کودکان مردم می آورند و یا می دانستند و می
دانند و برای شان یکسان است.
8
پدر
تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع
مهر و وفا ز این پسران می داری
·
آنچه ددان درنده ساواک و ساواما می
دانستند و می دانند، همین عشق طبیعی ـ غریزی غول آسای والدین به فرزندان بوده و
است.
·
سؤال اکنون این است که دلیل این
وارونگی عاطفی چیست که خواجه به تجربه دریافته و گزارش می دهد؟
9
·
دلیل بی مهری و بی وفائی فرزند
نسبت به مادر ـ پدر نیز امری عینی ـ طبیعی ـ غریزی است.
·
این فرمان آهنین طبیعت و غریزه است
که فرزندان را نسبت به والدین سرد و بی مهر و بی تفاوت می سازد.
·
دست خود آنها هم نیست.
10
·
خواجه و خیلی های دیگر می توانند
به تجربه شخصی به همین حقیقت امر پی ببرند و بر زبان رانند، سکوت کنند و یا
ماستمالی کنند و بگذرند، ولی بدشواری می توانند توضیح دهند.
·
برای توضیح این پدیده باید به ساز
و برگ دیالک تیک ماتریالیستی مجهز بود.
·
به عبارت دقیقتر باید به قانون دیالک
تیکی نفی نفی واقف بود.
·
مراجعه کنید به قوانین دیالک تیک ماتریالیستی،
قانون نفی نفی، دیالک تیک پیوست و گسست (تداوم
و شکست)، دیالک تیک کهنه و نو در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
11
·
روند و روال هستی چنین است که در
هر توسعه و تکاملی کهنه بوسیله نو نفی دیالک تیکی می شود.
·
نفی دیالک تیکی به چه معنی است؟
12
·
نفی دیالک تیکی روندی است که نو (فرزند)
جنبه ها و جوانب مثبت و مفید کهنه (والدین)
را از آن خود می کند و جنبه ها و جوانب
مرده و پوسیده ی کهنه (والدین) را دور می اندازد.
·
بدین طریق، میان نو وکهنه (فرزند و
والدین) از سوئی پیوست برقرار می شود و از
سوی دیگر رابطه نو با کهنه (فرزند با والدین) گسسته می شود.
·
توسعه هم در طبیعت و هم در جامعه فقط
به این طریق می تواند صورت گیرد و صورت می گیرد:
·
توسعه و تکامل از تنگه دیالک تیک
پیوست و گسست می گذرد:
الف
·
نو کهنه را نفی می کند، کهنه ای که
خود به مثابه نو، کهنه قبلی را نفی کرده است.
ب
·
فرزند والدین خود را نفی می کند، والدینی
که خود به مثابه فرزند، والدین خود را نفی کرده اند.
·
قانون نفی نفی از همین قرار است.
·
نافی دیروز، منتفی فردا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر