جلالالدین
محمد بلخی معروف به
مولوی
(604 ـ 672)
سیری در فیه ما فیه
فیه
ما فیه شامل یادداشتهایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم
آمده است.
این
سخنان توسط مریدان مولانا نوشته میشده است.
تحلیلی از شین
میم شین
آدمی را خواهی بشناسی، او را در سخن آر.
از سخن او
او را بدانی.
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر می خواهی کسی را بشناسی، او را به سخن گفتن برانگیز!
·
با توجه به سخن او، می توانی او را
بشناسی.
·
منظور مولانا از شناخت کسی و سخن
کسی در این رهنمود چیست؟
1
آدمی را خواهی بشناسی، او را در سخن آر.
از سخن او، او را بدانی.
·
هر چیزی اصولا و اساسا در دیالک تیکی از نمود و بود، در دیالک
تیکی از پدیده و ماهیت، در دیالک تیکی از ظاهر و ذات (باطن) وجود دارد.
·
کمتر کسی یافت می شود که با این دیالک تیک کم و یا بیش آشنا
نباشد.
·
نمود و ظاهر چیزها را، یعنی پدیده ها را همه می شناسند و
به هنگام نیاز برای معرفی آنها به خدمت می گیرند:
·
فلانی جوانی است بیست ساله با قد 170 سانتیمتری، با
چشمانی به رنگ عسل، با صدائی دلنشین و با هوشی خارق العاده.
2
آدمی را خواهی بشناسی، او را در سخن آر.
از سخن او، او را بدانی.
·
منظور مولانا از شناخت کسی نمی تواند مشخصات نمودین و
ظاهری او، یعنی پدیده (فنومن) باشد.
·
پدیده ها را همه می توانند کم و یا
بیش بشناسند.
·
منظور مولانا ماهیت آدم ها ست.
·
ماهیت آدم ها اما پنهان از نظرها
ست.
·
به همین دلیل قاعدتا باید از نمود
و ظاهر آنها راه افتاد و به ماهیت آنها رسید.
·
به زبان فلسفی، باید از خطه پدیده راه
افتاد و به ماهیت آن راه یافت.
·
ماهیت چیزها در اعماق آنها ست.
·
برای راه یابی به اعماق باید از
نشانه های مرئی و محسوس و ملموس آن ماهیت به راه افتاد.
·
منظور مولانا نیز همین است:
·
برای شناخت آدم ها باید سخن آنان را
به عنوان وسیله ای برای شناخت ماهیت آنها به خدمت گرفت.
3
آدمی را خواهی بشناسی، او را در سخن آر.
از سخن او، او را بدانی.
·
می توان گفت که مولانا دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل
دیالک تیک سخن و شناخت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده از آن وسیله (سخن) می
داند.
·
در صحت نظر مولانا تردیدی نیست.
·
ولی اگر تیز بینیدشیم به ایرادات نهفته در آن پی می
بریم.
4
آدمی را خواهی بشناسی، او را در سخن آر.
از سخن او، او را بدانی.
·
برای پی بردن به ایرادات این رهنمود مولانا باید سری به
فیس آباد زد:
·
هر کس جفنگی از جائی گیر می آورد، کج و کوله اش می سازد و به نام خودش در صفحه
خودش عرضه می کند و در بهترین حالت جفنگی را از جائی به اشتراک می گذارد.
·
بعد «دوستان» او لایک می زنند و یا
لایکشر می زنند و شطی از تشکر به سویش روان می سازند.
·
چه بسا حتی خود حریف، جفنگی را که
کپی کرده نخوانده و یا اگر هم خوانده، نفهمیده است.
·
کسانی هم که لایک و یا لایکشر می
زنند و به قول مولانا «در سخن می آیند»، چه
بسا جفنگ را یا نخوانده اند و یا نفهمیده اند.
·
یعنی سخن شان کشکی و الکی و مصلحتی
است.
·
هدف همه از دم، داد و ستد الکی و
کشکی و مصلحتی لایک و لایکشر است.
·
به همین دلیل هم با «فروتنی» خرده بورژوائی
می نویسند:
·
با اجازه به اشتراک می گذارم.
·
تا طرف هم جفنگ او را متقابلا به
اشتراک بگذارد و معامله ادامه یابد.
·
به عبارت روشن تر، همه «به سخن می آیند»، بی آنکه یکدیگر را
بتوانند بشناسند.
·
ایراد رهنمود معرفتی (شناختین)
مولانا همین جا ست.
·
طرف مقابل می تواند سیر دل سخن
گوید، بی آنکه بتوان
با اتکاء بر سخن او، به شناخت ماهیت او دست یافت.
·
خیلی از عکس های فیس آباد حتی مانی پولیزه شده اند و یا
بکلی جعلی اند، چه رسد به لایک ها و لایکشرها و شعرها و شرت و پرت ها.
5
آدمی را خواهی بشناسی، او را در سخن آر.
از سخن او، او را بدانی.
·
طبقه حاکمه هم به همین نکته واقف است.
·
به همین دلیل در زمان شاهنشاه عار یا
مهر و در زمان یأجوج و مأجوج ر در حال حاضر، آدمیان را لت و پار می کردند و لت و پار می کنند تا ماهیت شان را داوطلبانه
استفراغ کنند.
·
حریفی به نام برتولت برشت گفته است:
·
آدم، آدم است و می تواند در طرفة العینی به فیلی و
یا فیلسوفی بدل شود.
·
شناخت آدم ها به این سادگی ها نیست.
·
پس چه باید کرد؟
6
·
برای شناخت آدم ها می توان به دو ترفند زیر دست زد:
الف
·
ترفند اول زیر ذره بین نهادن کرد و کار مادی و فکری آدم ها
ست.
·
در آئینه محصول کار مادی و یا فکری
هر کس می توان ماهیت او را شناخت.
·
کرد و کار هر کس ـ در تحلیل نهائی ـ شناسنامه او ست.
ب
·
ترفند دوم به چالش کشیدن آدم ها ست.
·
در چالش ایده ئولوژیکی آدم ها دیر یا زود دست خود را رو
می کنند و ماهیت طبقاتی شان آشکار می گردد.
·
شاید نظر مولانا هم همین باشد.
·
باید ببینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر