شین
میم شین
آنقدر سمن هست
که یاسمن
گم است.
سمن
گل سه برگی است.
·
سمن در این ضرب المثل بلحاظ کیفی، کم ارزش تر از یاسمن
است، ولی به سبب وفور سمن، یعنی به سبب برتری کمی سمن، یاسمن اصلا دیده نمی شود و
تا حد هیچ و پوچ تنزل می یابد.
·
برای درک محتوای معنوی این ضرب المثل باید با مقولات
فلسفی کمیت و کیفیت آشنا شد.
·
مراجعه کنید به کمیت، کیفیت، دیالک تیک کمیت و کیفیت،
قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
آنقدر سمن هست
که یاسمن
گم است.
·
مؤلف این ضرب المثل حقیقت امر بسیار مهمی را تبیین می دارد و آن عبارت از این است که بدون کمیت لازم،
کیفیتی نمی تواند عرض اندام کند:
·
یاسمن بلحاظ کیفی برتر از سمن است، ولی چون بلحاظ کمی
بسیار اندک است، نمی تواند برتری کیفی خود را اثبات کند و محبوبیت درخور خود را
کسب و حفظ کند.
·
این وارونگی تراژیک و فاجعه بار از قضا ترفندی است که
طبقه حاکمه هم در سطوح ملی و هم در سطح جهانی از دیرباز به نفع خود مورد استفاده
قرار داده و کماکان قرار می دهد:
مثال اول
·
فوندامنتالیسم فئودالی و تا مغز استخوان ارتجاعی به طرق
و ترفندهای مختلف مثلا از طریق بهره برداری از نهادها، مراسم و سنن مذهبی، به
عوامفریبی وسیعی در کشورها دست می زند،
افکار عمومی را تحت تأثیر جدی قرار می دهد و تناسب قوا را در مقیاس ملی به
نفع خود تغییر می دهد و چه بسا حتی از طرق پارلمانتاریستی زمام امور را به دست می
گیرد.
مثال دوم
·
در این برتری کمی چشمگیر، رژیم های لائیک و در مقایسه با
فوندامنتالیسم بمراتب مترقی تر آچمز می شوند و چه بسا حتی علیرغم داشتن ارگان های
دولتی و حمایت وسیع امپریالیسم و صهیونیسم تا حد هیچ و پوچ تنزل می یابند و فرو می
پاشند.
·
این همان وفور سمن و سقوط یاسمن تا درجه هیچ وارگی است.
مثال سوم
·
طبقه حاکمه مثلا در سطوح ملی به توسعه وسیع و بی بند و
بار خرافه و خردستیزی دست می زند.
·
خرافه و خردستیزی بدین طریق و با این ترفند وسیعا و
سریعا تکثیر، توزیع و تبلیغ می شود و تفکر علمی و انقلابی از دیدرس توده دور می
ماند و به باد فراموشی سپرده می شود.
·
در طرفة العینی به کوتاهی سی سال، پیشرفته ترین جامعه
منطقه به طویله تمام عیاری بدل می شود.
·
آن سان که شعرا و نویسندگان و محققین و علمای رشته های
متنوع علمی و فنی به جای تولید و تکثیر و
تبلیغ اندیشه، عرعر می کنند و اگر تک و توک اندیشنده ای هم باشد، اصلا به نظر نمی
آید.
·
این هم همان وفور سمن و سقوط یاسمن تا درجه هیچ وارگی
است.
مثال چهارم
·
یکی از ترفندهای طبقه حاکمه در اروپا و امریکا توسعه و
تکثیر عمدی و آگاهانه مراکز و مکاتب و احزاب و شخصیت های «مارکسیستی» بوده است.
·
مکتب فرانکفورت به عنوان مثال یکی از همین نمونه ها بوده
است.
·
حضرات از قبیل هابرمس، خود را تئوریسن های مارکسیسم ـ
لنینیسم قلمداد می کردند.
·
ادرنو هورکهایمر مارکسیست ـ لنینیست های دو آتشه بوده
اند.
·
بدین طریق و ترفند سمن به حدی تکثیر می شود که یاسمن
مثلا حزب کمونیست و یا شخصیت های کمونیستی گم می شوند و تا حد هیچ و پوچ تنزل می
یابند.
·
اگرچه مدافعان راستین حقیقت همان ها هبوده اند.
·
پس از شکست سوسیالیسم همه مکاتب و دکاکین امپریالیستی یکی
پس از دیگری بسته می شوند.
·
دیگر نه مکتب فرانکفورتی هست، نه اویرو کمونیسم و نه
خیلی چیزهای خیلی خیلی «انقلابی» دیگر.
مثال پنجم
·
طبقه حاکمه دیگر به حکومت های توتالیتر از قبیل ناسیونال
ـ سوسیالیسم و یا فاشیسم و یا میلیتاریسم علنی و عریان نیازی ندارد و طرفدار سینه
چاک دموکراسی فرمال بورژوائی است.
·
در نتیجه کتب خرید و فروش مارکس و انگلس و لنین و غیره
هم آزاد است.
·
اشکال کار اما تولید انبوه زباله های ایده ئولوژیکی است.
·
آن سان که یاسمن مارکسیسم ـ لنینیسم در انبوهه سمن طبقه
حاکمه اصلا در دیدرس کسی نیست تا احیانا خریده و خوانده شود.
·
اگر هم کسی بخواند، مغزش از ایام شیرخوارگی چنان مانی
پولیزه شده که توان درک حتی سطری از نوشته های مارکس و انگلس و لنین را ندارد.
·
وفور سمن و سقوط یاسمن تا درجه هیچ وارگی همین است.
مثال ششم
·
فیس آباد دیری است که سمن زار بی حد و مرزی شده است.
·
تا چشم کار می
کند از یاسمن خبری نیست.
·
اگر هم احیانا یاسمنی باشد، به دلیل وفور میلیاردی سمن،
اصلا به نظر نمی رسد.
·
در پرتو این ضرب المثل می توان به هوش آمد و به پاسداری بی
خلل از یاسمن همت گماشت، تا در سمن زاران بی حد و مرز فعلی رشد کند و با عطر
شورانگیز و شعور آمیز خود مشام روح توده را معطر سازد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر