تحلیلی
از شین میم شین
صوفی
بیا که آینه صافی است جام را
تا
بنگری صفای می لعل فام را
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
معنی تحت اللفظی:
·
صوفی بیا و ببین که جام بسان آئینه
صاف و شفاف است.
·
بیا و پاکی می سرخ رنگ را تماشا کن.
·
راز پشت پرده را از رندان مست
بپرس.
·
برای اینکه زاهد عالی مقام از آن بی
خبر است.
1
صوفی
بیا که آینه صافی است جام را
تا
بنگری صفای می لعل فام را
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
خواجه در این دو بیت چندین مفهوم اصلی
و اساسی تئوری اجتماعی خود را مطرح می سازد که هر کدام باید مستقلا و مفصلا مورد تأمل
قرار گیرد:
1
·
صوفی
2
·
زاهد
3
·
رند
·
4
·
جام
5
·
می
6
·
پرده
7
·
راز
2
صوفی
بیا که آینه صافی است جام را
تا
بنگری صفای می لعل فام را
·
خواجه در این بیت، دیالک تیک نمود
و بود، پدیده و ماهیت، ظاهر و ذات (باطن) را به شکل دوئالیسم جام و می بسط و تعمیم
می دهد.
·
بعد دیوار دوئالیستی میان پدیده و
ماهیت (جام و می) را کنار می زند و از
انطباق و وحدت و همسانی آندو، یعنی از آئینه وارگی جام و می خبر می دهد:
·
بزعم خواجه هم جام آئینه وار است و
هم می صاف و شفاف است.
·
از تضاد میان پدیده و ماهیت و یا
جام و می خبری نیست.
·
به عبارت دیگر، میان پدیده و ماهیت،
میان ظاهر و ذات (باطن)، وحدت بی چون و چرا برقرار است.
3
صوفی
بیا که آینه صافی است جام را
تا
بنگری صفای می لعل فام را
·
این کرد و کار فلسفی خواجه همان کرد
و کار فلسفی اصحاب تصوف و طریقت و عرفان و خلاصه پانته ئیسم است:
·
این بدان معنی است که خواجه تئوری وحدت
وجود را نمایندگی می کند.
·
یعنی منکر وجود تضاد میان اقطاب دیالک
تیکی است.
·
پدیده و ماهیت بطور عینی در رابطه دیالک
تیکی با هم قرار دارند.
·
یعنی در وحدت و تضاد همزمان با هم
قرار دارند:
الف
·
اگر اقطاب دیالک تیکی در وحدت با
هم باشند، آنگاه سیستم مورد نظر فرومی پاشد:
·
چون چیزی که ظاهر و ذاتش، نمود و
ماهیتش، فرم و محتوایش یکی باشد، نمی تواند چیزی باشد.
·
پیش شرط چیزیت (چیز وارگی) هر چیز
خصلت دیالک تیکی آن است.
·
نیهلیسم عرفان درهمین تئوری خرافی
و ایرئالیستی (غیر واقعی) و ایراسیونالیستی
(خردستیز) موسوم به وحدت وجود است.
·
چیز که عاری از تضاد دیالک تیکی باشد،
هیچ است و نه چیز.
ب
·
با از بین رفتن وحدت میان اقطاب دیالک
تیکی نیز سیستم مورد نظر منفجر می شود.
·
آنگاه نه از تاک نشان می ماند و نه
از تاکنشان:
·
نه از پدیده نشان می ماند و نه از
ماهیت.
·
نه از ظاهر نشان می ماند و نه از
ذات (باطن)
·
نه از جام نشان می ماند و نه از می
لعل فام.
4
صوفی
بیا که آینه صافی است جام را
تا
بنگری صفای می لعل فام را
·
خواجه در این بیت، صوفی را بطور غیر
مستقیم مورد حمله ایده ئولوژیکی قرار می دهد:
·
صفای می لعل فام را در جام آئینه وار
نشان صوفی می دهد و بطور غیرمستقیم از تضاد میان ظاهر و باطن صوفی پرده برمی دارد:
·
به عبارت روشن تر، صوفی بزعم خواجه
بر خلاف جام می که هم ظاهرش آئینه وار است و هم باطنش (می لعل فامش)، ظاهر پارسا
دارد و باطن پلید.
·
خواجه صوفی را به تازیانه ملامت می
بندند و از او می خواهد که جام می را سرمشق خویش قرار دهد و باطنش را افشا کند تا
بسان منصور حلاج بر دار شود و خیال طبقه حاکمه راحت گردد.
5
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
اکنون بنظر می رسد که خواجه میان
صوفی و زاهد فرق می گذارد.
·
حمله خواجه به صوفی ظاهرا محتاطانه
تر از حمله او به زاهد است.
·
در بخش قبلی این تحلیل نیز حمله
خواجه به صوفی محتاطانه، مستور و غیرمستقیم بود:
صوفی،
چو تو رسم رهروان می دانی
بر
مردم رند، نکته بسیار مگیر
6
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
خواجه از اثبات وحدت ظاهری و باطنی
جام و می، نتیجه می گیرد که میان ظاهر و باطن رندان مست نیز وحدت برقرار است.
·
یعنی رندان ـ بر خلاف زاهدان ـ موجودات
مطلقا پاک و خالص و بی ریا و بی تزویر و بی تظاهر اند.
·
این که هنوز چیزی نیست.
7
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
خواجه از وحدت ظاهر و باطن رندان
مست نتیجه می گیرد که آنها به دلیل همین وحدت ظاهری و باطنی، به اسرار درون پرده
واقف اند.
·
و زاهدان عالی مقام درست برعکس
رندان مست، از اسرار درون پرده بی خبرند.
·
چرا؟
·
برای اینکه میان ظاهر وباطن زاهدان
تضاد هست.
·
برای اینکه ظاهر زاهدان پاک است و
باطن شان پلید.
8
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
خواجه بدین طریق و ترفند، رندان
مست را به مثابه اضداد زاهدان پارسا قلمداد می کند.
·
این اما به چه معنی است؟
9
راز
درون پرده ز رندان مست پرس
کاین
حال نیست زاهد عالی مقام را
·
این بدان معنی است که خواجه دوئالیسم
خیر و شر را به شکل دوئالیسم رند و زاهد بسط و تعمیم می دهد و وحدت ظاهر و باطن را
به مثابه معیار و ملاک نیکی و پاکدامنی و تضاد ظاهر و باطن را به مثابه معیار و
ملاک بدی و پلیدی جا می زند.
·
هم صحت و سقم استنباط خود را و هم
منظور خواجه از اسرار درون پرده را در روند تحلیل آثار خواجه خواهیم دید و خواهیم
یافت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر