شین
میم شین
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
سعدی
·
این مصراع از یکی حکایات «گلستان» شیخ شیراز بریده شده و
جامه ضرب المثل انتزاعی در بر کرده و نسل به نسل، سینه به سینه و دهن به دهن منتقل
شده است.
·
پیوند این مصراع با کل حکایت شیخ شیراز بریده شده است.
·
ما همین مصراع را در پیوند کلی اش تجزیه و تحلیل و منتشر
کرده ایم.
·
مراجعه کنید به سیری در گلستان سعدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
·
هر سفیهی حتی با نظری بر این جفنگ شیخ شیراز بلافاصله به
وارونگی آن پی خواهد برد:
·
چون غنا ضد دیالک تیکی فقر است و فقر علت و منشاء نیازمندی
و احتیاج.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا شیخ خردگرای شیراز دست
به وارونه سازی حقایق عینی مسلم می زند؟
2
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
·
دلیل اجتماعی وارونه سازی شیخ شیراز این است که او ایده ئولوگ
ارگانیک فئودالیسم در قرون وسطی بوده است و سطر سطر آثارش تبلیغ ایده ئولوژی طبقه
حاکمه است.
·
آماج اصلی سعدی و بعد حافظ سوق دادن توده های مولد و
زحمتکش به تسلیم و تحمل و صبر و سکوت و سکون است.
·
فقیر باید به وضع موجود تمکین کند تا به قول حافظ، «جهان
را پر بلا» نسازد.
·
این مصراع شیخ شیراز به معنی هندوانه زیر بغل فقرا دادن
است.
·
حافظ در زمینه این وارونه سازی حتی سنگ تمام گذاشته و پادشاهان را حسرتکش شیوه زیست دراویش جا زده
است.
·
مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
3
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
·
در این مصراع سعدی اما ایده ئولوژی تئولوژیکی (فقهی) ـ فئودالی او
خرناسه می کشد:
·
سعدی به اغنیا بطور غیرمستقیم توصیه می کند که
احسان و انفاق کنند تا توشه ای برای صحرای محشر ببرند و به جای دوزخ با سلام و
صلوات رهسپار جنت شوند و عیش و عشرت کنند.
·
می توان گفت که سعدی در این مصراع، احتیاج دنیوی
توده های مولد و زحمتکش را در مقابل احتیاج اخروی اغنیا قرار می دهد.
·
سؤال اما این است که چرا سعدی از محتاج تر
بودن اغنیا دم می زند؟
4
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
·
سعدی دلایل بسیاری دارد که مهمترین آنها به
شرح زیرند:
الف
·
در ایده ئولوژی فئودالی ـ مذهبی سعدی سعادت اخروی
بمراتب مهمتر از سعادت دنیوی است.
·
چون سعادت دنیوی بزعم آنان ابدی نیست، ولی
سعادت اخروی بر عکس آن، ابدی است.
·
بهشت برین با حرمسرائی از ماهرویان ماده و نر
و با وفور نعمات متنوع کجا و حیات فئودالی با حرمسرائی از زنان و غلامان توطئه گر
و دشمن خو، کجا؟
ب
·
دلیل دیگر سعدی این است که در سعادت اخروی در
هر صورت به روی فقرا بسته است.
·
فقرا در فلسفه اجتماعی سعدی، هم در این دنیا
اهل دوزخ اند و هم در آن دنیا:
·
فقرا بازندگان دنیوی و اخروی مطلق اند.
·
در ایده ئولوژی فئودالی امیدی به سعادت توده
های مولد و زحمتکش نیست.
·
سعدی بویژه در طولانی ترین حکایت گلستان این اندیشه
را استدلال و اثبات کرده است:
·
فقط اغنیا هستند که می توانند «در این دنیا
بخورند و ببخشند و با این ترفند سر خدا کلاه گل و گشادی بگذارند و در آن دنیا از نعمات
شکمی و زیر شکمی خدا برخوردار باشند.»
ت
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
·
خدای سعدی و حافظ، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خوانین
و سلاطین خرفت و خر و خونریز فئودالی است.
·
خدای سعدی و حافظ شباهت غریبی به چنگیز خان و
تیمو لنگ دارد.
·
از این رو، کسی از نعمت حمایت او می تواند برخوردار
باشد که دست خالی به بارگاه هراس انگیزش نرود.
·
در فیلم های هالی وود راجع به فئودالیسم
اروپا این طرز زیست و تفکر را به چشم خود می توان دید.
·
بردن هدیه های جاندار و زیبا و اطعمه و اشربه
و زر و زیور متنوع به بارگاه سلاطین فئودالی.
·
دست فقرا اما در هر دو دنیا خالی است:
·
به همین دلیل هم در این دنیا سیه روزند و هم
در آن دنیا.
پ
آنان
که غنی ترند، محتاج ترند.
·
وارونگی منطقی و معنوی این ضرب المثل هم همین
جا ست:
1
·
اغنیا محتاج ترند، چون امکان سعادت مضاعف (دنیوی
و اخروی) را دارند.
2
·
فقرا بی نیازترند، چون در سعادت دنیوی و
اخروی به روی شان بسته است.
3
رمان دوپولی
ترجمه ابوتراب باقرزاده
سردار توده ها
·
در پسیکولوژی توده های مولد و زحمتکش نیز می
توان شاهد این بی نیازی کذائی گشت:
·
برتولت برشت در شاهکاری که تحت عنوان «رمان دو
پولی» به فارسی ترجمه شده، از پسیکولوژی توده ها در برخورد به گدایان لندن پرده
برمی دارد:
·
کمتر ثروتمندی با کیف پر پول در جیب حاضر می
شود، پشیزی به گدائی بدهد.
·
اما توده ها تنها چیزی که در جیب سوراخ خود
دارند، پشیزی است و براحتی می توانند به گدائی ببخشند و از دلهره گم کردنش خلاص
شوند.
4
·
بی نیازی فقرا در قاموس سعدی هم از همین قماش
است.
·
ایده
ئولوژی فئودالی برای توده های مولد و زحمتکش همانقدر ارج و ارزش قایل است که به
تپاله و زباله و تفاله.
·
این ایده ئولوژی
حتی بورژوازی آغازین (طبقه متوسط) را آدم حساب نمی کرد، چه
رسد به توده بی همه چیز.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر