آزمون
«در بادیه کنیزکی دیدم.
گفتم:
«جان
و تن من به تو مشغول است.»
گفت:
«اگر
چنین است، جان و تن من به تو مبذول (پیشکش)
است.»
پس
خواست مرا بیازماید.
گفت:
«چرا
به جاریۀ (زن) دیگر که از من بهتر است نمی
نگری؟»
گفتم
«کجا
ست؟»
گفت:
«در
پیِ (پشت سر) تو.»
روی
باز پس کردم، طپانچه ای (کشیده آبدار) مرا
زد و گفت:
«ای
بطّال (بی شرم)،
تو را بدیدم، گمان بردم که زاهدی و چون نزدیک من آمدی، دانستم که
عاشقی.
اکنون
پیدا شد که نه زاهدی و نه عاشقی.»
پایان
سرچشمه:
از صفحه
فیسبوک
رضا بی شتاب
تحلیلی از شین
میم شین
·
این حکایت
ذوالنون که بیش از 400 سال قبل از آثار شیخ شیراز نوشته شده، حال هوای بکلی دیگری دارد.
·
دلیل اوبژکتیو و سوبژکتیو این تفاوت و تضاد فاحش باید جستجو و کشف شود.
·
به امید اینکه آثار بیشتری از این فرزانه شریف شرق پیدا کنیم و مورد تأمل و تحلیل
قرار دهیم:
1
«در بادیه کنیزکی دیدم.
·
منظور ذوالنون از مفهوم «کنیزک» چیست؟
·
دخترکی و یا رهی زر خریدی؟
2
در بادیه کنیزکی دیدم.
·
کنیزک در بادیه (صحرا) چه می کند؟
3
گفتم:
«جان
و تن من به تو مشغول است.»
·
کنیزک اگر نه آزاد، بلکه رهی و برده باشد، ابراز عشق شیخ به او چه سودی دارد؟
·
رهی زر خرید که آزادی تصمیمگیری ندارد.
·
به احتمال قوی، منظور او نه رهی زرخریدی، بلکه دخترک مختار (آزاد) خودمختاری (مستقلی)
است.
4
گفت:
«اگر
چنین است، جان و تن من به تو مبذول است.»
·
از پاسخ دخترک می توان به اختیار و استقلال او پی برد.
·
کنیزک کذائی نه رهی و برده، بلکه دخترک مختار و خودمختاری است.
·
پاسخ دخترک به ابراز علاقه شیخ اما تأمل انگیز است:
«در بادیه کنیزکی دیدم.
گفتم:
«جان
و تن من به تو مشغول است.»
گفت:
«اگر
چنین است، جان و تن من به تو مبذول است.»
·
حیرت انگیز اما فرم شرطی فرمولبندی کنیزک کذائی است:
·
اگر «جان و تن تو به من مشغول است»، پس جان و تن من هم به تو مبذول است.
·
این به چه معنی است؟
5
گفت:
«اگر
چنین است، جان و تن من به تو مبذول است.»
·
این فرم فرمولبندی پاسخ کنیزک به احتمال قوی حاوی طنزی است.
·
کنیزک به جفنگ عاشقانه شیخ باور ندارد.
·
طنز وارگی این پاسخ در ادامه ماجرا آشکار می گردد:
پس خواست مرا بیازماید.
·
آزمون و آزمایش فی الفور شیخ هم بر عدم باور کنیزک به یاوه عاشقانه او دلالت
دارد و هم به محتوای طنز آمیز پاسخ کنیزک.
6
گفت:
«چرا
به جاریۀ دیگر که از من بهتر است نمی نگری؟»
·
چاهی که کنیزک در راه شیخ حفر می کند، هم از بلوغ معرفتی و تجربی کنیزک خبر می
دهد، هم از عدم باور او به یاوه شیخ، هم از تعریف عمیق او از مقوله عشق و هم از محتوای
طنز آمیز پاسخ او.
7
«چرا به جاریۀ دیگر که از من بهتر است نمی
نگری؟»
·
اگر شیخ و هر کس
دیگر «جان و تنش واقعا مشغول کسی باشد»، قاعدتا نباید دنبال کس دیگری باشد.
·
چون عشق حقیقی به کسی و یا چیزی عاشق را نسبت به هر کس و هر چیز دیگر رویین و
بی تفاوت می سازد.
·
از این رو، چاه آزمایشی کنیزک، چاه به تمام معنی است.
8
گفتم
«کجا
ست؟»
·
همین پرسش شیخ
راجع به مکان جاریه زیباتر از کنیزک، دست او را رو می کند و از کذب ادعای عاشقانه
او پرده برمی دارد.
·
به همین دلیل کنیزک
به محض مشاهده واکنش شیخ شیاد، «تپانچه» خود
را برای شلیک آماده می سازد.
9
گفت:
«در
پیِ تو.»
·
ترفند کنیزک هم
بر همین حقیقت امر دلالت دارد:
·
چون به محض اینکه شیخ شیاد روی برمی گرداند تا جاریه زیباتر از او را تماشا
کند، عطر باروت «تپانچه» ی کنیزک فضا را معطر می سازد:
روی
باز پس کردم، طپانچه ای مرا زد.
10
و گفت:
«ای
بطّال، تو را
بدیدم، گمان بردم که زاهدی و چون نزدیک من آمدی، دانستم که
عاشقی.
اکنون پیدا شد که نه زاهدی و نه عاشقی.»
·
استدلال کنیزک ستایش
انگیز است:
الف
تو را بدیدم، گمان بردم که زاهدی
·
این اولین پله معرفتی
(شناخت) کنیزک است:
·
شناخت بی واسطه
·
شناخت حسی.
·
با دیدن ظاهر شیخ، نتیجه می گیرد که او زاهد است.
ب
و چون نزدیک من آمدی، دانستم که عاشقی.
·
این دومین پله معرفتی
(شناخت) کنیزک است:
·
شناخت مفهومی
·
شناخت باواسطه
·
از سخن شیخ نتیجه می گیرد که او عاشق است.
ت
اکنون
پیدا شد که نه زاهدی و نه عاشقی.»
·
این سومین پله و آخرین
معرفتی (شناخت) کنیزک است:
·
شناخت تجربی ـ نظری.
·
شناخت امپیریکی ـ
تئوریکی
·
کنیزک شیخ را به
محک تجربه می زند.
·
مورد آزمون و آزمایش عملی قرار می دهد و به شناخت دقیق تر و مطمئن تر او نایل می
آید.
پ
ای بطّال
·
این صدور حکم
نهائی کنیزک است:
·
حکم مبتنی بر شناخت
تجربی و نظری
·
قضاوت نهائی راجع به شیخ شیاد و بی شرم.
11
·
تأمل انگیز
فرمولبندی عشق از سوی شیخ و بعد کنیزک است:
جان
و تن من به تو مشغول است.
·
شاید منظور شیخ و
بعد کنیزک این باشد که اینجا سخن از عشق لاهوتی (افلاطونی) نیست.
·
در رابطه مبتنی
بر عشق، جان به تنهائی فعال مایشاء نیست.
·
تن هم نزدیکی می طلبد.
·
این گفت و گوی
صریح و بی آلایش، میان دو تن از دو نیمه بشریت حتی در قرن بیست و یکم در اروپا و
امریکا حیرت انگیز و شادی بخش است، چه رسد به قرن سوم هجری در شرق.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر