منصوره اشرافی
شاعر، نویسنده، نقاش، منتقد
شاعر، نویسنده، نقاش، منتقد
تأملی در باب ارتباط زن و مرد
یکی از نمودهای بارز مردسالارانه بودن جهان، این است که مردان همیشه به خود و موقعیت های خود و آمال و آرزوها و رؤیاهای خود فکر می کنند و زنان در ارتباط با مردان به خاطر نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی ناچارند به همان چیزهایی فکر کنند که مردشان فکر می کند و در همان راستا و جهت گام بردارند و حرکت کنند و زندگی شان را بر همان مبنا پی ریزی و در واقع خودشان را وقف زندگی مرد به همراه همه اهداف و آمالش کنند
این چنین زنی مسلما محبوب و مورد دوست داشتن واقع می شود
در واقع مردان در جهان مردسالارانه زنی را می پسندند و دوست دارند که در وجود مردش به تمام و کمال استحاله شده باشد و هویتش در هویت او گم شده باشد
اما اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند و در جهت خواسته ها و تمایلات زن مورد علاقه شان حرکت کنند، باید بدانیم که دنیا دارد به سوی تساوی میان زن و مرد حرکت می کند
سرچشمه:
یاد داشت های اهور
یاد داشت هائی در باره هنر و ادبیات
http://ahoor1338.persianblog.ir
تحلیل واره ای از ح
هورمون اوکسی توسین
(هورمون عشق ـ نفرت)
(هورمون عشق ـ نفرت)
حکم دوم
زنان در ارتباط با مردان به خاطر نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی ناچارند به همان چیزهایی فکر کنند که مردشان فکر می کند و در همان راستا و جهت گام بردارند و حرکت کنند و زندگی شان را بر همان مبنا پی ریزی و در واقع خودشان را وقف زندگی مرد به همراه همه اهداف و آمالش کنند.
3
زنان به خاطر نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی ناچارند به همان چیزهایی فکر کنند که مردشان فکر می کند و در همان راستا و جهت گام بردارند و حرکت کنند.
زنان به خاطر نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی ناچارند به همان چیزهایی فکر کنند که مردشان فکر می کند و در همان راستا و جهت گام بردارند و حرکت کنند.
• منصوره اشرافی در این حکم، یکی دیگر از مهمترین شناخت افزارهای دیالک تیکی را بسط و تعمیم می دهند.
• کدام شناخت افزار دیالک تیکی را؟
• به فرمولبندی ایشان باید دقت کرد:
• زنان «ناچارند به همان چیزهایی فکر کنند که مردشان فکر می کند و در همان راستا و جهت گام بردارند و حرکت کنند.»
• ایشان در همین حکم ساده و بی آلایش ـ در طبیعی ترین فرم، بدون کم ترین هارت و پورت و گنده گوئی روشنفکرانه ـ دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک فکر کردن و گام برداشتن و حرکت کردن بسط و تعمیم می دهند.
• وقتی ما از عینیت (اوبژکتیویته) دیالک تیک سخن می گوییم، منظورمان همین است:
• دیالک تیک نه اختراع کسی، بلکه در بهترین حالت، حاصل کشف و فرمولبندی چیزی واقعا موجود از سوی کسانی است!
• دیالک تیک وجود عینی دارد!
• هستی طبیعی و اجتماعی بطور کلی به ساز دیالک تیک می رقصد!
• طبیعت و جامعه و نتیجتا فکر بشری جولانگاه فرمانفرمائی بلامنازع دیالک تیک عینی است.
• دیالک تیک با همه قانونمندی ها و قوانین و مقولات و مفاهیم خویش مستقل از بنی بشر و بی اعتنا به بود و نبود آن وجود دارد و لذا در ضمیر شفاف انسان ها منعکس می شود و جامه کلام به خود می پوشد:
• اندیشیدن زنان به مسائل مردان (تئوری، اندیشه)، پیامدش گام برداشتن و حرکت در جهت و راستای مسائل مردان (پراتیک، عمل) می شود و اگر جز این بود، نه قاعده، بل استثنا بود.
• این اما به چه معنی است؟
• آیا این بدان معنی است که زنان به مسائل زنان نمی اندیشند؟
• آیا این بدان معنی است که زنان خود را نخست، خلع سلاح معنوی (تئوریک) و بعد خلع سلاح مادی (پراتیک) می کنند و نتیجتا برده و سرسپرده مردان می شوند؟
• برای پاسخ به این پرسش ها باید به تحلیل ژرفتر دیالک تیک زن و مرد پرداخت.
• ما تأملات خود را فرمولبندی می کنیم و به هماندیشی می گذاریم، تا در روند هماندیشی سوهان بخورند، تصحیح، تدقیق و یا حتی رد شوند.
مفهوم اول
نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی!
نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی!
• اشکال متد تحلیل حاکم بر یادداشت منصوره اشرافی اولا در این است که ایشان نه از زن جامعه ایران، بلکه از زن بطور کلی سخن می گویند:
• از عام سخن می گویند و نه از خاص!
• ثانیا در این است که ایشان، زن را در خارج از مناسبات طبقاتی جامعه در نظر می گیرند.
• آن سان که زن به موجودی فرا طبقاتی و یا ماورای طبقاتی بدل می شود.
• این شیوه نگرش درستی نیست:
• زن بطور ساده زن نیست:
• زنی که کارگر، دهقان و یا بقال است با زنی که ارباب فئودال، کارخانه دار، سیاستمدار و معلم است، از زمین تا آسمان تفاوت و یا حتی تضاد دارد.
• آموزش و کاربست تئوری و متد مارکسیستی از این رو ضرورت مطلق دارد.
• بدون از آن خود کردن این جهان بینی علمی و استفاده درست از آن نمی توان به طرح و حل بی عیب و نقص ساده ترین مسائل اجتماعی حتی نایل آمد.
• ما نخست در محدوده جامعه ایران (خاص) می اندیشیم.
• به علل مادی و معنوی گوناگون در جامعه ایران، «نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و همسوئی» از سوی زن، دیالک تیکی از اصالت و تصنع است:
1
اصالت
اصالت
الف
• اصالت این امر ـ قبل از همه ـ به علت منافع مادی و معنوی مشترک زن با مرد است:
• هر دو با هم و بکمک هم به تشکیل پایه ای ترین سلول جامعه، یعنی خانواده می پردازند و به تولید مشترک مثل کمر می بندند که کاری مشقت بار، توانفرسا و در عین حال، غول آسا ست و بدون آن نه جامعه می تواند به بازتولید خود نایل آید و توسعه یابد و نه نوع بشر می تواند جان سالم از زوال بدر برد.
ب
• زن و مرد تا تشکیل خانواده پیوند غریزی و عاطفی چه بسا ژرفی با یکدیگر برقرار می کنند، پیوندی که در روند همشناسی پیش رونده و همبستری بلحاظ بیولوژیکی و غریزی حمایت می شود و تحکیم می یابد.
• طبیعت مکانیسم های شگرف شگفت انگیزی در روند تکامل انواع توسعه داده که به تحکیم خارق العاده پیوند زناشوئی میان زن و مرد از سوئی و میان مادر و کودک از سوی دیگر منجر می شوند:
• برای مثال به هنگام همبستری، ماده شیمیائی عجیبی به نام هورمون اوکسی توسین در اندام زن و مرد تشکیل می گردد که وفاداری نسبت به همسر را و عشق خارق العاده به کودک را بطرز شگرفی و چه بسا مادام العمر تقویت و تحکیم می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر