پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور
(۱۹۳۰ ـ ۲۰۱۲)
برگردان
شین میم شین
۱
· این نظریه که مذهب وسیله عوامفریبی کشیشان است، در اواخر قرون وسطی رواج وسیع پیدا می کند.
۲
· ولی یکجانبگی و بی کفایتی این نظریه در این بود که آن قادر به توضیح این واقعیت امر نبود که چرا عوامفریبی ئی از این دست، توانسته هزاران سال ادامه یابد.
۳
· توماس هوبس اولین کسی بوده که به حل این مسئله نزدیک می شود.
۴
· به نظر او انسان ها به سبب نادانی نسبت به علل خوشبختی ها و بدبختی هائی که در زندگی روزمره مواجه می شوند، به وجود قوه نامرئی مؤثری ایمان می آورند و فکر می کنند که آن قوه، تعیین کننده سرنوشت آنها ست.
۵
· فویرباخ در کشف ماهیت مذهب، خدمت مهمی ادا می کند.
۶
· او نشان می دهد که انسان با پرستش خدا، به پرستش ماهیت انسانی خویش می پردازد و خدا انعکاس برگشتی مذهبی و تخیلی انسان زمینی در آیینه ضمیر انسانی است.
· (مراجعه کنید به بیگانگی)
بیگانگی
(الیناسیون، از خودبیگانگی)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11398
۷
· مارکس و انگلس، برای اولین بار به علت ازخودبیگانگی مذهبی و لذا به ریشه های واقعی مذهب در جامعه طبقاتی پی می برند.
۸
· مارکس و انگلس ثابت می کنند که شالوده ازخودبیگانگی مذهبی انسان، در بیگانگی واقعی او نسبت به ماهیت خویش نهفته است.
· بیگانگی ئی که نتیجه وجود یوغ استثمار بر گرده او ست.
۹
· تا زمانی که انسان زیر یوغ استثمار، سرکوب و تحقیر و خوار و ذلیل می شود، قادر به توسعه کیفیت های انسانی خویش نخواهد بود و تسلی خاطر، آزادی و وجهه انسانی خود را ـ به ناچار ـ در مذهب خواهد جست و ماهیت انسانی خود را به طور تخیلی در خدا تحقق خواهد بخشید.
۱۰
· در جامعه طبقاتی، عمیق ترین ریشه های مذهب را باید در عوامل زیر جست:
الف
· در اشتیاق توده های تحت استثمار و ستم به یک زندگی شایسته انسانی.
ب
· در عجز آنها در مبارزه بر ضد استثمارگران.
پ
· در شکست کلیه تلاش های برده ها، رعایا و همچنین پرولتاریای جوان برای رهائی از یوغ استثمار و ستم.
ت
· در عجز توده ها در مقابل تغییرات نامرئی زندگی، به ویژه در مقابل نیروهای جامعتی که در نظام سرمایه داری به طور کورکورانه عمل می کنند و ساعت به ساعت و روز به روز تخم وحشت از خانه خرابی و ذلت در دل پرولتاریا و خرده مالکان می افشانند و عدم تأمین اجتماعی، بیکاری، بحران ها و جنگ های فاجعه بار وحشت انگیز به راه می اندازند.
۱۱
· از این رو مارکس، مذهب را ضمنا «افیون توده ها» می نامد.
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱، ص ۳۷۸)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر