(موساد)
وقتی دشمن در یک عملیات دقیق
چند هدف نظامی را در عرض یک ساعت میزند، آیا نباید صدای زنگ خطر در وزارت
اطلاعات، فراجا، سازمان اطلاعات سپاه و شورای عالی امنیت ملی، به گوش مردم
برسد؟
اما آنچه مردم میبینند، نه هشدار است، نه تحلیل، نه توضیح.
فقط سکوت است و بیتفاوتی.
محسن وثوقی
از سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی و اجرایی کشور
انتظار تحلیل و توضیح و هشدار علنی دارد.
جرم سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی و اجرایی کشور
این است که چرا «اسرار هویدا نمی کنند.»
معلوم نیست که خود محسن وثوقی تحلیل می کند و یا تحقیر و تخریب و تحریک.
محسن وثوقی
عینا و عملا
دو سه روز پس از شروع تجاوز و تخریب و ترور پیش برنامه ریزی شده امپریالیسم و صهیونیسم
به افشای «اسرار مگو»توسط سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی و اجرایی کشور
اصرار می ورزد.
حریف نمی داند که ۹۹ درصد اقدامات سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی و اجرایی کشور در خفا می ماند
در غیر این صورت دشمن به نقاط ضعف خود پی می برد و اندیشه دیگر می کند و خطاهای خود را تصحیح می کند و ضربه بعدی مؤثرتر و مخرب تر فرود می آید.
سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی کشور
فقط موظف به در جریان وقایع گذاشتن اقلیتی از رهبری عالیرتبه کشور اند و نه مجاز به جار زدن اطلاعات و عملیات در کوچه و خیابان.
سکوت و بی تفاوتی سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی کشور
ظاهری است و نه ذاتی.
طبقه حاکمه جمهوری اسلامی ایران
در حاکمیت و حکومت ۴۴ ساله اش
از مهیب ترین و مخوف ترین خطرات و خرابکاری ها با موفقیت عبور کرده است.
اگرچه ضربات هولناک خورده است و عالی ترین سران خود را از دست داده است.
البته در آغاز دچار خطاها و خریت های شرم انگیز هم شده است و به ران مبارک خود شلیک کرده است.
یکی از این خطاها و خریت های خطیر
امحای سازمانی و اعتباری ـ آبروی حزب ارجمند توده و کادرهای پاکدامن و پارسای بی همتای آن بوده است.
ولی در عوض بقایای اوپوزیسیون سلطنت طلب و مجاهدین و اشرار و غیره را به طرز موفقیت آمیزی خنثی و نابود و تضعیف کرده است.
تحلیل باید رئالیستی (واقع بینانه) باشد و نه بند تنبانی.
محسن وثوقی
باید فوت و فن تفکر مفهومی را بیاموزد تا توان تحلیل دیالک تیکی همه جانبه مسائل را کسب کند.
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا کسب لیاقت تفکر و تجزیه و تحلیل مارکسیستی
و
یا انشاء نویسی و خود ارضایی و عوامفریبی.
ادامه دارد.
کشور اسرائیل از زمان تأسیس خود که
پاسخحذفعملی در راستای دمکراسی و حق تعیین سرنوشت خلق عبری زبان و زخمی از جنگ دوم جهانی بوده ، همواره با تهدید موجودیتی از جانب ارتجاع اسلامی - پان عربی ، (فاشیستی- فوندامنتالیستی) متحد با امپریالیسم مواجه بوده. و کمک حزب کمونیست شوروی دوره استالین به داد آنان رسیده و آنها را در برابر تروریست های اسلامگرا عرب فئودال و رعیت که موجودیت کشور فلسطین ، سرزمین به اصطلاح خودشان را نیز نپذیرفتند نجات داده است ..
در ابتدا، بعد از چند این تهدید توسط 6 ارتش عربی رهبری میشد که قصد داشتند کل کشور تازه تأسیس اسرائیل را فتح کنند و در طول سالها، این تهدید شکل گرفته و به ارتشها و ائتلافهای کشورهای عربی، چه نزدیک (مصر، سوریه، اردن) و چه دور (عراق) تبدیل شده است.
در دهههای اخیر، دشمنان اسرائیل، در قالب سازمانهای تروریستی فلسطینی (فتح، حماس، جهاد اسلامی) و همچنین حزبالله، نه تنها به اقدامات تروریستی و قتل، بلکه به تلاش برای تحقق چشمانداز خود برای نابودی اسرائیل از طریق طرح تهاجمی 7 اکتبر نیز پرداختهاند..