۱۴۰۴ تیر ۲۹, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۱۴)

      


میم حجری

 


نشاشیده؟
شب دراز است
و
قلندر در کار.

توطئه و تجاوز  ارتش سرائیل و امپریالیسم امریکا و سیا و موساد و ام آی ۶ و غیره
ادامه دارد.
دلیل آتش بس
کمبود موشک ضد هوایی در اسرائیل بوده است.
حضرات از قدرت موشکی ایران

 غافلگیر شدند
محاسبه شان غلط بود.
ایران هم به فرصتی برای ترمیم خرابکاری ها و تقویت توان پدافندی ـ هوایی نیاز داشت.




ظهره وند
ظاهرا کر است.
چون حتی حرف های عراقچی را نمی شنود.
منظور از مذاکره
اصلا مذاکره نیست.
گفت و گو ست
شنیدن حرف همدیگر است.
دیگر کسی به امپریالیسم اعتمادی ندارد.
حسن  نصرالله و سران حزب الله
در مذاکره   راجع به اتش بس با اسرائیل
بمباران شدند
ایران در جریان مذاکره با امریکا
خام و خر و سرگرم و غافلگیر  و بمباران و ویران  شد.



دادن شعار رفراندم
در شرایطی که هر روز سیاستمداری، دانشمندی، فرماندهی با اهل و عیالش ترور می شود و کارخانه ای، وزارتخانه ای، رآکتوری با خاک یکسان می گردد،
اگر نشانه خیانت نباشد،
نشانه خریت است.
لاریجانی
شخصیت خردمندی است.
این ۷۰۰ نفر کیانند؟
اندیشه ای از یکی از انان ذکر کنید تا تحلیل مارکسیستی شود و دستش رو شود
امپریایلسم و صهیونیسم
خیرخواه کسی نیستند
به فکر خویش و منافع خویش اند و بس.


پایان جولانی؛ نقشه خاورمیانه جدید در سایه آتش‌بس صهیونیستی**
**محسن وثوقی**
**۲۵ تیر ۱۴۰۴**
*محسن نامه؛ یادداشتهای یک شاهد*
۱. پایان یک مهره سوخته؛ جولانی دیگر به کار نمی‌آید
قصه‌ی «محمد جولانی» (احمد الشرع) به پایان طبیعی خود نزدیک می‌شود. مردی که سال‌ها با چراغ سبز آمریکا، اسرائیل و ترکیه در ادلب سوریه دوام آورد، امروز دیگر **کارکرد امنیتی‌اش را از دست داده است.** نه ارتش آزاد، نه النصره، نه هیچ نیروی نیابتی دیگر نمی‌تواند در این مرحله جدید از بازی خاورمیانه، جایی برای خود نگه دارد.
**ادلب به‌زودی مقبره جولانی خواهد شد.** او یا در معامله‌ای امنیتی ناپدید می‌شود، یا در یک عملیات هدفمند حذف خواهد شد؛ سرنوشت محتوم هر مزدوری که تاریخ مصرفش پایان یافته باشد.
اما ماجرا فقط جولانی نیست. **اسرائیل با آتش‌بس خودخواسته پس از بمباران اهداف هسته‌ای ایران، پروژه‌ی خاورمیانه جدید را کلید زده است؛ این‌بار مستقیم، نه با واسطه جولانی و امثالش.**
۲. سقوط سوریه رسمی شد؛ جولان تا ادلب، کمربند امنیتی اسرائیل
اگر کسی هنوز تردید دارد، باید بداند: **سوریه دیگر کشوری مستقل نیست.** ارتشی واقعی در کار نیست، مرزی در کار نیست، حاکمیتی در کار نیست.
**از جولان تا دمشق، و حالا تا ادلب، نقشه‌ی امنیتی اسرائیل عملاً کشیده شده است.**
این تقسیم‌بندی بی‌سر و صدا میان اسرائیل، آمریکا، ترکیه و روسیه انجام شده. هیچ صدایی از دمشق شنیده نمی‌شود؛ حتی بشار اسد هم که پیش از فرارش به مسکو مأموریتش را تمام کرده، می‌داند سوریه‌ی مستقل به تاریخ پیوسته است.
فردا، ادلب به‌دست اسرائیل «پاکسازی امنیتی» می‌شود.
۳. چرا حالا؟ نقشه صهیونیستی در بهترین شرایط ممکن
* روسیه در باتلاق اوکراین فرو رفته است.
* آمریکا مشغول بازسازی ناتو به بهانه مهار روسیه و به‌کام مهار ایران (مکانیزم ماشه).
* ایران در محاصره بحران‌های داخلی، حملات خارجی، و تحریم‌های تازه است.
* چین دیگر میلی به هزینه دادن در خاورمیانه ندارد.
**همه حواس‌ها از سوریه برداشته شده؛ اسرائیل همین حالا بدون جاروجنجال در حال پیش‌بردن طرح‌هایش است.**
۴. بعد از جولانی؛ استقرار رسمی اسرائیل از جولان تا ادلب
جولانی که حذف شود، **نیرویی برای پر کردن جای او باقی نمی‌ماند.** اسرائیل، چه مستقیم، چه با نیروی نیابتی تازه، شمال سوریه را به کمربند امنیتی جدید خود بدل می‌کند.
هدف روشن است:
**ایجاد منطقه حائل امنیتی از جولان تا ادلب، با اتصال به اردن.**
در نوبت بعدی؟ عراق. و بعد شاید بخشی از مصر و ترکیه.
این نقشه، **از پیش در اتاق‌های فکر واشنگتن و تل‌آویو کشیده شده بود.** اکنون زمان اجرای آن است.
۵. ایران؛ گرفتار توهم‌های گذشته
در تهران هنوز برخی به بقای «محور مقاومت» دل خوش دارند. اما واقعیت تلخ این است:
* **سوریه سقوط کرده؛ جولانی آخرین مُهره این صفحه بود.**
* لبنان عملاً بی‌دفاع مانده.
* عراق در مسیر تجزیه و تبدیل به مناطق نفوذ متضاد است.
* روسیه درگیر بقا در اوکراین است.
* چین نظاره‌گر است، نه مداخله‌گر.
* **ایران تنها مانده.**
اگر ایران این واقعیت را نبیند، به‌زودی بهایش را **در مرزهای خودش خواهد پرداخت.**
۶. نتیجه برای ایران: پایان بازی را بپذیرید، برای فردا آماده شوید
* **بازی سوریه تمام شد.** برای دوران بعد از سقوط دمشق و ادلب باید فکر کرد، نه بازگشت به گذشته.
* جولانی رفت؛ **جای او دیگر یک مزدور نمی‌آید، اسرائیل می‌آید.**
* **ایران باید دست از توهم نفوذ در سوریه بردارد.**
* اردن عملاً بلعیده شده؛ عراق و لبنان در مسیر مشابه‌اند.
* این محاصره فردا **به مرزهای ایران می‌رسد.**
**فرصتی برای اشتباه باقی نمانده است.**
**نه در سوریه، نه در تحلیل آینده خاورمیانه.**

این دعاوی محسن وثوقی باید تحلیل مارکسیستی شوند



منظور از دموکراسی و استقلال چیست؟
 دموکراسی = توده سالاری = کمونیسم
 استقلال  = خودمختاری (سووه رنیته)
استقلال در دیالک تیک وابستگی و استقلال وجود و معنی دارد.
وابستگی و استقلال
در رابطه ای سه عضوی  وجود دارد
وابستگی و استقلال مطلق وجود ندارد.
مثال:
حسن (عضو اول) به لحاظ مالی (عضو دوم) وابسته به حسین (عضو سوم) است
و
یا مستقل از حسین است.
خط مشی اساسی سیاست خارجی (و داخلی) خمینیسم
مبتنی بر سیاست نه شرقی ـ نه غربی بوده است (که به لحاظ طبقاتی موضعی خرده بورژوایی است):
 خمینیسم
هم مخالف بورژوازی است
و هم  متنفر از پرولتاریا ست.
هم ضد امپریالیستی ـ ضد استعماری است
و
هم
ضد کمونیستی است.
هم ضد سلطنتی است
و
هم ضد توده ای است.
 خمینیسم
شبیه مائوئیسم است.
 طبقه حاکمه ایران
اکنون  خمینیسم را نقد مسکوت و تصحیح کرده است
همانطور که ح ک چین
مائوئیسم را به طور مسکوت و بی سر و صدا نفی دیالک تیکی کرده است
همانطور که خروشچف استالینیسم را به طور علنی و آشکار نفی دیالک تیکی است
عراقی دیروز مصاحبه ای با خبرنگاری از ج خ چین داشته است
و
از سیاست وین وین سخن گفته است
یعنی
از تجدید نظر در خط مشی اساسی سیاست خارجی (و داخلی) خمینیسم
دم زده است
خامنه ای
خمینی نیست.
خامنه ای راسیونالیستی تر و رئالیستی تر از خمینی می اندیشد.
بی آنکه خمینیسم را علنا بی اعتبار سازد
خامنه ای و پزشکیان و عراقچی و غیره
شبیه کمونیست های چین اند که با مائو قطع رابطه کرده اند
اخیرا دار و دسته ای مائوئیستی که تحت حمایت امپریالیسم (به ویزه ام آی ۶) به ثروتی چندین میلیون دلاری دست یافته بود
در ج خ چین
شناسایی و افشا و سرکوب شد




“از کسالت رویائی آدم‌ها دلگیر میشوم
چه خوب است
فرشته های از جنس نور در ذهنم جاریست
که هرگز آدم نمی شوند.”
ناهید
 



هر تحلیلی
حاوی موضوعی (اوبژکت شناخت) و متدی  است
برای توضیح تئوری به صورت مشخص
مثالهایی زده می شود
بدین طریق
تئوری به محک تجربه زده می شود تا صحتش اثبات شود.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او (در آن) غش باشد
شاه
فقط مثالی برای تعریف امپریالیسم  بوده است.
 مثال دیگر:
 مصدق
بر خلاف شاه
نه معتقد به فاشیسم (نازیسم)
بلکه نیمه فئودال ـ نیمه لیبرال بوده است
و
طرفدار سرخت امپریالیسم امریکا بوده است
مصدق صدها بار امریکافیل (امریکا پرست تر) از  حمد رضا شاه بوده است.
امپریالیسم امریکا
اما
او را علیرغم لیبرال و امریکا پرست بودنش سرنگون می سازد و فاشیستی را روی کار می آورد که پدرش را به جرم همبستگی با نازیسم تبعید کرده است.
مراجعه کنید به پژوهشی از جوانشیر راجع به مصدق

مصدق از دیدی دیگر

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_95.html

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5882

دکتر مصدق از دیدی دیگر

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5882
 

 



خود  شما
 بیشتر از همه
در هپروتید.
شما
کامنت همنوع بدبخت تان را اصلا نمی خوانید.
به همین دلیل درجا می زنید و رشد نمی کنید
ما مدتی فکر می کردیم که حزب اللهی هستید




یهودی و مسیحی و مسلمان انتزاعی وجود ندارد تا کسی دوستش بدارد و و یا دشمنش بداند
اولیگارشی مالی وجود دارد
که قشر تعیین کننده بورژووازی
در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی است و همه چیز را تحت کنترل خود دارد
بورژوازی یهود یکی از مهمترین اعضای این اولیگارشی مالی  (بانکی) است.
رؤسای جمهور را همین اولیگارشی مالی  تأمین مالی می کند و روی کار می آورد
لنین اثری رهگشا در این زمینه دارد:
امپریالیسم به مثابه ...
دلیل حمایت همه دول امپریالیستی و حتی فئودالیستی از اسرائیل
همین اولیگارشی مالی  ـ یهودی است
و
نه عشق و نفرت به خلق یدبخت ی یهود.




ایراد حضرات در این نکته نیست.
مگر با تجاوز و ترور و تخریب
کم حاکمیتی و حکومتی سرنگون شده است.
وزیر جنگ بوش بن بوش
این شیوه سرنگونی را
ابلهانه
 انقلاب نامیده است.
ایراد در این است که شاه خرابات شام شدن
نه نعمتی و سعادتی، بلکه ذلتی و نکبتی است
حضرات باید از الجولانی و سلطنتش و از القذافی و سرنوشتش
درس عرت بگیرند
سکنه ایران هم باید از سکنه سوریه و لیبی و هراق و سومالی
درس عبرت بگیرند و مرتکب خریت نشوند
بشریت مترقی
چاره ای جز مقاومت و مبارزه پیگیر
 با ارتجاع ندارد


احمد الاشرع رییس جمهور دست نشانده سوریه اعلام کرد امریکا در کنار سوریه ایستاده است
واقعا کسی باور می کند که ایالات متحدهآمریکا کنار سوریه و وحدت سرزمینی آن ایستاده ؟ فقط یک ابله می تواند باور کند که اسرائیل خواهان وحدت ارضی سوریه می باشد و آمریکا از سیاست های اسرائیل حمایت نمی کند.
تنها کسی می تواند سخنانی اینچنینی بزند که مرز مزدوری برای آمریکا و اسرائیل را به اوج رسانده باشد و ماموریت اش تحقیق اهداف و منافع اسرائیل باشد.
همین چند صباح پیش بود که نمایندگان الشرع و نتانیاهو در باکو با هم دیدار کردند و نمایندگان دولت موقت سوریه اعلام کردند که حاضر هستند هر آنچه اسرائیل می خواهد انجام بدهند

یکی از پیران امپریالیستی
پیشاپیش اعلام کرده است که
 اعتماد به امپریالیسم
نه تنها نشانه نادانی است
بلکه علاوه بر آن به غایت خطرناک است
چون امپریالیسم
قبله ای جز منافع ندارد
همان شاهی را که روی کار آورده است
نه تنها
تنها می گذارد
بلکه دعوت به تسلیم هم میکند
و
نه تنها سرنگونی اش را مجاز می دارد
بلکه حتی به کشور خود راهش نمی دهد و دربدرش می سازد
تا نهایتا
عربی پناهش بدهد
هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار



آره.
سفره توده
بی  رحمانه و ببی شرمانه
 چپاول می شود
 تا ج ج سوم ندارک دیده شود و جهان جهنم شود.
غافل از اینکه وقتی کارد بر استخوان توده رسد
 انقلاب اجتماعی در دستور روز قرار می گیرد




«غناء مازن هلال، نوازنده ویولن ۱۴ ساله سوری از اقلیت دروزی، توسط تروریست‌های القاعده/داعش در شهر السویدا در جنوب کشور به قتل رسید؛ گروه‌هایی که با حمایت آمریکا، "اسرائیل"، اروپا و بریتانیا بر سوریه حکومت می‌کنند.
این همان "سوریه آزاد" مورد دفاع رسانه‌ها بود! امروز البته این تصاویر را پنهان می‌کنند و ملت سوریه را در برابر این وحشت تنها می‌گذارند، همان‌طور که پس از نابودی لیبی، مردم آن را رها کردند. این است "دموکراسی" شما!»

باید شکر خدای را به جای آورد که
غناء مازن هلال، نوازنده ویولن ۱۴ ساله سوری  را
 کشته اند.
می توانستند برده و کنیز خود سازند و دست به دست بدهند که بدتر از مرگ است
بلایی که بر سر  دختران و زنان شیعی و علوی و یزیدی و غیره
آورده اند



جدى فاز اينايى كه تو سال 2025
دنبال فالگیری يا خرافات هستن رو درک نميكنم.
به قول دعانويسم تاخر هست خرسوارم هست
عصیان

بشریت در حال حاضر
در بربریت مدرن به سر می برد.
فقط جماعت جاهل نیستند که به اصطرلاب و طالع و فال و غیره ایمان دارند
بخش اعظم مدیران و سیاستمداران عالی رتبه
کردوکار اقتصادی و سیاسی و غیره خود را
بسته به آرایش ستارگان سازمان می دهند.
مثال:
رونالد ریگان
در شرکت در مراسم سوگند برای ریاست جمهوری خود
دیر آمد
برای اینکه منجمش ساعت و ثانیه خجسته را دقیقا تعیین کرده بود
خیلی از تصمیمگیری هایش
بسته به توصیه منجمش بوده اند
مثلا نظرش راجع به گرنه چف
نه نتیجه تحلیل علمی مواضع او
بلکه نتیجه آرایش معین ستارگان بوده است




 تأملی در دفاع حزب توده ایران از  خمینیسم.
روی تحلیل  رئالیستی و راسیونالیستی حزب توده از خمینیسم باید کار کرد.

رابطه حزب توده  با خمینیسم
شبیه رابطه حزب کمونیست آلمان و کمونیست های شوروی با استالینیسم
و
شبیه رابطه کمونیست های ج خ چین با مائوئیسم است.
یعنی
  رابطه ای مبتنی بر رئالیسم (واقع بینی) بوده است
جامعه شوروی و چین و ایران
جوامعی بسیار عقب مانده بوده اند  و بلوغ فکری وفلسفی لازم برای پذیرش مارکسیسم را  نداشته اند
به همین دلیل
مارکسیسم  با استالینیسم و مائوئیسم و خمینیسم
جایگزین شده است تا سدهای سدید از پیش پای نیروهای مولده برداشته شوند و جامعه رشد کند.
اگر آثار جوانشیر در زندان ج ا ایران را نظری بیندازیم
متوجه وقوف عمیق  او به ذلت فکری و فلسفی روشنفکران ایران   می شویم.
جوانشیر  در این آثارش
انگار با یک مشت دهاتی عقب مانده طرف است و ساده ترین حقایق علمی (اقتصادی - سیاسی ) را به صد گونه
توضیح می دهد.
مثل کریم در قرانش.

خطا و خریت نه از سوی حزب توده
بلکه از سوی خمینیسم صورت گرفته است
خمینیسم
با
حذف ابلهانه حزب توده
تنها حامی حقیقی خود را از دست داده است.
یعنی تبر بر تنه خود زده است.
حزب توده
به توهمی
جاسوس قلمداد شده است.
این توهم توسط ام آی سیکس
تقویت شده است:
فرار سفیر شوروی در ایران  به انگلستان.

در حالیکه حزب توده در صدد اعمال تجدید نظر در موضعگیری ح ک اتحاد شوروی راجع به خمینیسم بوده است.
و نه جاسوس کسی.
رابطه خامنه ای با خمینیسم
شبیه رابطه خروشچف با استالینیسم
و رابطه شی ژین پین با مائوئیسم است
تصحیح خریت ها و خطاها ست که نشانه رشد ح ک شوروی و ح خ چین و سید علی است.
پیروان خط سیدعلی
در هماندیشی ها
حذف حزب توده را خطا می دانند و میان فوندامنتایسم سنی و شیعی مرزندی می کنند
ایران
تحت رهبری خامنه ای
سیاستی ضد استعماری و ضد امپریالیستی رادیکال دارد
یعنی
اینجا
صحت خط مشی رئالیستی حزب توده
تأیید می شود.
ایراد وارده بر حزب توده
مظاهر شعور و شهامت بودن توده ای ها ست:
از جان گذشته اند ولی از پیمان نگذشته اند
حتی پس از تحمل بدترین زجرها و علیرغم از دست دادن ارجمندترین یاران
از خمینیسم دفاع کرده اند
شبیه لاهوتی ها  و کمونیست های روس و چین.

چندی قبل
در ج خ چین
دار و دسته ای مائوئیستی که در رابطه با ام آ ی سیکس امپریالیسم انگلیس  بوده و میلیون ها دلار دریافت کرده بود
شناسایی و افشا و سرکوب شده است



تهدیدی برای ترکیه؟
عردوغان
سر دسته عوامفریبان جهان است.
در حرف و هارت و پورت
شمشیر می کشد
و
در عمل
همه حوایج نفتی و گازی و غازی لطان را
بر آورده می سازد.
عروغان و علیف
یار غار لطان اند
و
در صد تجزیه کشورهای مختلف از چین تا ماچین
و ترکیب اجزای منفصله و تشکیل ترکستان ویا عثمانستان بزرگ اند

آدم باید خام و خوشخیال باشد و خیال کند که اینها تضادی با لطان دارند.
در سوریه چه می گذرد؟
کی به کی است؟
پروردگاران جولانی و باندهای فوندامنتالیستی اسلامی سنی از طالبان و تکفیری تا القاعده و النصر و داعش و غیره کیانند؟
اگر عردوغان و بن سلمان و لطان و امپریالیسم نیستند؟



جفری اپسین
نه اولین ج. کش و جاسوس بوده و نه اخرین ج. کش و جاسوس
و نه مرگ او  در زندان
اولین و آخرین مرگ ج. کشی و جاسوسی است
ما با ایراسیونالیسم (خردستیزی) و نیهلیسم اخلاقی در مقیاس جهانی سر و کار داریم:
بشر با دخترکی همسن نوه و دختر خود جفتگیری می کند
این سقوط عقلی و اخلاقی است
و
شرم انگیز است.

هدف وسیله را توجیه می کند.
خرم آن خردمندی که گفت:
با وسایل کثیف
نمی توان به اهداف پاک نایل آمد.
خانه از پای بست ویران است.
پای بست خانه جهان چیست؟


مدرنیته در تناقضی عجیب گرفتار ددمنشی است
حضرت اسحاق

کدام تناقض؟
مدرنیته نیست.
مدرنیته  چیست؟
مدرنیته  (تجدد)
جریانی ضد فئودالی  و ضد برده درای است
مدرنیته
 مبتنی بر توسعه و تکامل جامعتیو فکری و فلسفی و عقلی است.
اگر منظور از مدرنیته
صهیونیسم و امپریالیسم باشد،
باید گفت که
ما اینجا نه با مدرنیته
بلکه با بربریت مدرن سر و کار داریم
حتی به مراتب بدتر،
با توحش مدرن سر و کار داریم.
برای اینکه بورژوازی ازا واخر قرن ۱۹
با بورژوازی مترقی آغازین (با فلاسافه ای از قبیل کانت و فیشته و هگل و فوبرباخ) قطع رابطه رادیکال و ریشه ای کرده است و به بورژوازی واپسین مرتجع و خردستیز و اخلاق ستیز و پیشرفت ستیز و بشریت ستیز مبدل شده است با با فلاسافه ای از قبیل شوپنهاور و نیچه و غیره



تشکیل اسرائیل
هدف و آماج اصلی و اساسی جنبش صهیونیستی بوده است و نه این و آن.
جنبش صهیونیستی
جنبش قهرآمیز بر ضد استعمار انگلیس بوده است
هتلی در فلسطین منفجره شده است که مرکز اجلاس بیش از ۶۰ تن از افسران عالی رتبه انگلیس بوده است
جنبش صهیونیستی
بر خلاف اعراب فلسطین
نه متحد استعمار انگلیس و فاشیسم آلمان
بلکه جنبش مسلحانه بر ضد هر دو بوده است.
جنبش صهیونیستی
به قول ایوانف
برای گسیل بهودیان آلمان
به فلسطین
حتی با نازی ها همکاری کرده است
و
چه بسا یهودیان را به گشتاپو لو داده است تا آنها را به فرار داوطلبانه به سرزمین موعود برانگیزد
هیچ کشور اروپایی  یهودیان را در دوره ج. ج. دوم
پناهندگی نداده اند
و
جه بسا مجبور به برگشت به اطریش و  آلمان نازی شده اند و خاکستر شده اند
همین امریکا حتی راه نداده است
با ساده کردن مسائل
مسائل ساده نمی شوند
بلکه لاینحل می مانند.
پیش به سوی فراگیری مشقتبار مارکسیسم




کریدور داوود: پروژه پنهان گسترش اسرائیل به سوریه و عراق
رژیم صهیونیستی با تهاجم اخیر به سوریه و حمایت رسمی از گروه‌های تجزیه‌ طلب، گام جدیدی در راستای پروژه اسرائیل بزرگ تجزیه خاورمیانه و محاصره محور مقاومت برداشته است.
«کریدور داود» که قرار است زمینه‌ساز تحقق ایده «اسرائیل بزرگ؛ از نیل تا فرات» باشد، کریدوری ست که جنوب و شرق سوریه را از خط تل‌آویو - جولان - سویداء - تنف به حسکه در شمال این کشور و سپس عراق و کرانه رود فرات متصل می‌کند.
تشکیل این کریدور که با تکیه بر پتانسیل نظامی گروه‌های تجزیه‌طلب دروزی، قسد در سوریه و - مطابق پیش‌بینی‌ها - نیروهای اقلیم کردستان عراق صورت خواهد گرفت، تاثیرات شگرفی بر وضعیت ژئوپلتیکی منطقه بار خواهد کرد و منافع ایران و ترکیه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در صورت شکل‌گیری این کریدور، پیاده‌سازی آن در گروی ایجاد ایالت‌های خودمختار خواهد بود و بر این اساس سوریه پساتجزیه، شاهد یک دولت خو‌دمختار دروزی در جنوب، یک دولت کردی در شمال و دولتی عربی و ضعیف در نواحی مرکزی شامات خواهد بود.
فروپاشی نظم دولت-ملت در سوریه و هویت‌یابی مستقل گروه‌های قومی، وضعیت لبنان را نیز بیش از پیش در وضعیتی خطیر قرار خواهد داد و این کشور نیز با تهدید از سوی اقلیت دروزی به پشتوانه ایالت خودمختار سویداء در سوریه مواجه خواهد شد و تعادل گروه‌های قومی در آن حالتی بیش از پیش بغرنج خواهد شد.
با اتصال کریدور داود از حسکه به اقلیم کردستان عراق، ایده «کردستان بزرگ» نیز این‌بار در آستانه تحقق قرار خواهد گرفت و علاوه بر تشکل‌یابی در میانه سه کشور عراق، ایران و سوریه، این موجودیت جدید، از طریق این کریدور به دریا نیز دسترسی پیدا خواهد کرد.
علاوه بر این، در اثر تغییر چهره ژئوپلتیکی منطقه، جایگاه اجتماعی اقلیت‌ها در منطقه نیز دستخوش خواهد شد. با تحقق کردستان بزرگ و سویداء دروزی و مستقل با حمایت اسرائیل، جایگاه رژیم صهیونیستی به عنوان شریکی کارآمد برای اقلیت‌های قومی و ایده‌های تجزیه‌طلبانه تثبیت شده و دست اسرائیل برای تبدیل خاورمیانه به ایالات کوچک و بی‌قدرت را باز خواهد کرد.
نهایتاً با تحقق موارد فوق، منافع ایران به صورت مستقیم و به شرحی که ذکر می‌شود مورد تهدید جدی قرار خواهد گرفت.
1. قطع کامل شریان‌های محور مقاومت و محاصره ایران:
با تشکیل این ایالات کوچک در سوریه و سپس عراق، تمامی شریان‌های ارتباطی ایران با نیروهای نیابتی و گروه‌های مقاومت در منطقه قطع و ای‌بسا ماهیت وجودی این گروه‌ها و محور از بین خواهد رفت. در عین حال ایران در محاصره امنیتی- اطلاعاتی نیروهای وابسته به رژیم اسرائیل قرار خواهد گرفت.
2. هم‌مرز شدن با رژیم اسرائیل به صورت زمینی:
با تحقق کریدور و دسترسی رژیم اسرائیل به آستانه فرات، ایران رسماً به صورت زمینی با رژیم صهیونیستی هم‌مرز خواهد شد و ابتکار عمل نظامی در حیطه زمینی نیز به دست این رژیم خواهد افتاد.
3. بحرانی‌شدن تهدیدات ناظر به گروه‌های قومی و ایده «تجزیه» در ایران:
با فروپاشی نظم دولت-ملت در منطقه و در عین‌حال هم‌مرز شدن «کردستان بزرگ» به عنوان شریک ژئوپلتیکی رژیم اسرائیل با ایران، تهدیدات امنیتی گروه‌های تجزیه‌طلب در داخل مرزها به سطحی کم‌سابقه خواهد رسید و در حکم تهدیدی وجودی برای ایران تلقی خواهد شد. علاوه بر گروه‌های قومی کردی که در امتداد فرهنگی کردستان هستند، گروه‌های تجزیه‌ طلب دیگر در نقاط جنوبی، جنوب‌شرقی و شمال‌غربی ایران نیز، به تهدیدهایی در مرحله نیل به بالفعل شدن تبدیل خواهند شد.
در قالب این چشم‌انداز، ترکیه اگرچه برای مقابله با این مسئله و تضمین امنیت داخلی خود در برابر برنامه رژیم صهیونیستی برای تغییر چهره منطقه، اخیراً اقداماتی مانند خلع سلاح گروه‌ پ ک ک را پیگیری و بر حمایت خود از دولت «الشرع» - با ماهیتی دست‌نشانده - تکیه کرده‌ است، اما در صورت تحقق تجزیه سوریه به ایالت‌های کوچک، منافع ملی ترکیه نیز با تهدیداتی همجنس‌ تهدیداتی که ایران را تهدید می‌کنند، مواجه خواهد شد.
در مرحله کنونی، به نظر می‌رسد تنها راه مقابله - در سطح بین‌المللی - با تغییر چهره منطقه، همگرایی میان دولت‌هایی خواهد بود که منافع آنان با تحقق این کریدور در ریسکی‌ برگشت‌ناپذیر قرار خواهد گرفت.
در سطح سیاست داخلی نیز، تلاش برای همبستگی کامل گروه‌های قومی و اجتماعی، پیگیری وحدت حداکثری در برابر قدرت‌های اشغالگر و بیگانه و تضمین منافع قومیت‌ها و تاکید بر امتداد هویت ملی توامان با هویت قومی، مسیرهایی هستند که در این وانفسا می‌توانند تهدیدات خاورمیانه‌ فردا برای ایران را نه‌ شاید نابود، اما تعدیل کنند.
اقتباس از:روزنامه انتخاب






جولانی به همراه خانواده‌اش دمشق را ترک کرده است.

المیادین خبر داد احمد الشرع (محمد جولانی) به همراه خانواده‌اش دمشق را ترک کرده است.
یک گروه نظامی وارد ساختمان رادیو و تلویزیون سوریه شده و کنترل تلویزیون را در دست گرفته است
ترور وزیر دفاع دولت جولانی
المیادین خبر داد در جریان یک عملیات ترور، سه شخصیت بلندپایه از دولت جولانی هدف قرار گرفتند که از جمله آن‌ها مرهف ابو قصرة، وزیر دفاع است.....
آنچه در سوریه جریان دارد قابل پیشبینی بود. اشغالگران غربی با سرکردگی آمریکایی، صهیونیست های اسرائیلی و پان‌ترکان عثمانی و. متحدین شیخ نشین های عربی مسبب فروپاشی سوریه و تجزیه این کشور هستند. حضورالجولانی ادمخوار در مسند سیاسی سوریه و مداخله وقیحانه ارتش اسرائیل درسوریه و بمباران این کشور مولود تجاوز و تحریم ١۴ سال علیه رژیم بشار اسد و سرانجام سقوط آن می باشد. این تازه آغاز سحر است باید منتظر بی ثباتی و جنگ و خونریزی بیشتر در سوریه و منطقه باشیم!

جولانی به همراه خانواده‌اش دمشق را ترک کرده است.
 آره.
ولی به کجا رفته است
 اگر نزد عردوغان ویا بن سلمان نرفته است؟


در قالب مذهب.
غالب معنی دیگری دارد.
قالب (فرم) در دیالک تیک فرم و محتوا وجود دارد
غالب
در دیالک تیک عالب و مغلوب
مارکسیسم بیاموزیم  تا از عذاب شب اول گور
در امان باشیم
مذهب فرمی از شعور است
مذهبی بودن
صدها بار بهتر از لامذهب یعنی بیشعور بودن است


اول نیتی را به ما می چسبانی
بعد به نقد آن نیت می پردازی.
پزشکیان حمله موشکی به پایگاه اسرائیل در آذربایجان را پیشنهاد داده بود
 پزشکیان خر نیست.
 پزشکیا
 حداقل پزشک است.
آنهم
نه پزشکی معمولی
بلکه پزشک جراحی است که دقت مطلق کسب و کار او است




ما با برنامه ها و خط مشی ها و آماج های استراتژیکی و تاکتیکی سر و کار داریم
مسئله ساده نیست.
مثال:
روسیه  برخورد دیپلوماتیک به مسائل دارد که با اهداف استراتژیکی درازمدت آن مرتبط است.
روسیه
پس از عزل یلسین
از  رژیم چنجی مخرب نجات یافته است و در باتلاق جنگ فرساینده با همسایه اش گیر کرده است.
رژیم چنجی که قرار بود به تجزیه روسیه به بیست کشور منجر شود.
حرکت های سیاسی شبیه گذر از سیم باریک موسوم به صراط  است که کمترین بی دقتی به سقوط بر اعماق جهنم منجر می شود.
روسیه نمی تواند در آن واحد در چند جبهه بجنگد
روسیه
حتی اسد را و سوریه را  نتوانست نجات دهد.
ولی در صدد نجات اوکراین از چنگ امپریالیسم و فاشیسم است
آنهم
ضمن  حمایت از دار و دسته های نئو فاشیستی در جهان امپریالیستی.

ج خ چین
یکشبه
ره صد ساله می رود تا به خفت صد ساله پایان دهد
و به ابر قدرتی صلح خطلب  مبدل شود.
ضمنا
استیل زیست نوینی را رسمیت و مقبولیت و واقعیت بخٔشد.
ایران
به سیاست نه شرقی و نه غربی تداوم می بخشد
حاضر به وابستگی به این و آن نمی شود
دلیل توسعه علمی و فنی و تکنولوژیکی غول آسای ایران  در مدت کوتاه پس از جنگ با صدام
هم همین تلاش به ایستادن بر روی پای خویش است.
ایران کمک نخواسته است.
اگر کمک خواسته بود، از سیاست سنتی خود عدول می کرد.
ایران هم از همان آغاز
مشغول بازی دیپلوماتیک بوده  است تا امپریالیسم هار امریکا را نرم و رام کند و از حمله به ایران باز دارد و یا حمله اش را به تعویق اندازد تا کمبودهای خود را برطرف سازد

ظاهرا
ج خ چین
در صدد رفع ضعف پدافندی ـ هوایی ایران است
این البته رونیدی مبتتی  بر تعلیم و تربیت کادرهای نظامی ایران و آشنا سازی آنها با تسلیحات تدافعی بغرنج چینی است.

روسیه و ج خ چین و کره دموکراتیگ
اما
ایران را تنها نخواهند گذاشت.
ایران با چین
سابقه روابط حسنه هزاران ساله دارد
چین و ماچین از مفاهیم ادبی و هنری (نقاشی) دیرین ایران است.



توده‌ها هرگز تشنه‌ی حقیقت نیستند.
 آن‌ها از توهمات و افسانه‌ها تغذیه می‌شوند؛
 به چیزی که واقعیت دارد، اگر ناخوشایند باشد، بی‌اعتنایند و ترجیح می‌دهند تا به چیزی که فریبنده است اما به آن‌ها امید می‌دهد، باور داشته باشند.
«روان‌شناسی توده‌ها»
-گوستاو لوبون

این برداشت لوبون
برداشتی ساده لوحانه و سطحی از توده ها ست.
توده
اگر چه به دلیل ذلت زندگی فاقد شعور علمی و فلسفی است
اما به عوض آن
شم تیزی دارند و مو از ماست بیرون می کشد و خیر از شر تمیز می دهد.
مسله اما این است که توده را طبقات حاکمه مرتجع
مانی پولیزه می کنند و شم توده ای آنها را مختل می سازند.
توده باید حزب خاص خود را
یعنی حزب توده را بسان دری در صدف سینه اش بپرورد تا ضمنا شم توده ای تیز خود را
هم علمیت بخشد
و
هم از گزند انگل ها مصون دارد.

اهمیت حزب توده
ماهیت طبقاتی ـ پرولتری آن است.
ما به راه توده می رویم
ما به آن رهی که دانش زمانه مان نموده می رویم




چه چیزی باعث می‌شود اسرائیل برای نجات دروزی‌ها «وارد عمل شود»؟
نویسندگان: وانگ شون‌جون، نویسندهٔ ویژهٔ وب‌سایت خبری «ناظر»؛ سون لی‌ژو
ترجمه مجله جنوب جهانی
در ۱۴ ژوئیه، کاتز، وزیر دفاع اسرائیل، اعلام کرد که نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) پیشتر در همان روز، کاروانی از تانک‌های رژیم سوریه را بمباران کرده‌اند و در درگیری‌های مسلحانه بین گروه‌های دروزی و قبایل بدوی در استان سویدا در جنوب سوریه مداخله کرده‌اند. او این اقدام را «پیامی و هشداری واضح به رژیم سوریه» خواند و افزود که اسرائیل اجازه نخواهد داد به دروزی‌های سوریه آسیبی برسد.
بدین ترتیب، دروزی‌ها، که به عنوان «مرموزترین گروه قومی در خاورمیانه» شناخته می‌شوند، بار دیگر در کانون توجه بین‌المللی قرار گرفتند. آن‌ها هم نیروی نخبه در نیروهای دفاعی اسرائیل هستند و هم از حامیان سرسخت رژیم اسد در سوریه بوده‌اند و نیروهای خود را برای «نیروهای ببر»، زبده‌ترین یگان ارتش سوریه، تأمین می‌کنند. آن‌ها هم ۶ کرسی از ۸ کرسی اختصاص‌یافته در پارلمان لبنان را در اختیار دارند و هم در گارد سلطنتی اردن مناصب مهمی را اشغال می‌کنند. چگونه این گروه قومی با جمعیتی کمتر از ۲ میلیون نفر، توانسته است همزمان مورد تأیید همه اردوگاه‌های متخاصم در خاورمیانه قرار گیرد؟
دروزی‌ها به عنوان گروهی که هویت مذهبی و قومی در آن به‌شدت در هم تنیده‌اند، هم قربانی تاریخ هستند و هم در بازی‌های قدرت مشارکت دارند. شناخت دروزی‌ها، که به «آفتاب‌پرست خاورمیانه» معروف هستند، نه تنها به درک عمیق‌تر تنوع در منطقه خاورمیانه کمک می‌کند، بلکه بینشی در مورد استراتژی‌ها و خرد بقای گروه‌های قومی کوچک در شرایط پیچیده ارائه می‌دهد.
[تصویر: یک تاجر دروزی در جنوب سوریه ظاهراً در ۱۳ ژوئیه ربوده شد. این حادثه منجر به درگیری‌های مسلحانه چند روزه بین شبه‌نظامیان دروزی و نیروهای مسلح بدوی سنی در مناطق جنوبی شد. به گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر سوریه در ۱۷ ژوئیه، تا کنون دست‌کم ۳۵۰ نفر در استان سویدا، کانون اصلی درگیری‌ها، جان خود را از دست داده‌اند.]
۱. خاستگاه تاریخی
دروزی‌ها از نظر نژادی تفاوتی با اعراب ندارند و جدایی آن‌ها به عنوان یک گروه قومی به دلیل اختلافات مذهبی رخ داده است. دروزی‌ها پیرو مذهب دروزی هستند، در حالی که اکثر مردم محلی پیرو اسلام سنی، یهودیت، مسیحیت مارونی، علوی و غیره هستند. دروزی‌ها خود را «مُوَحِّدون» می‌نامند و یکی از جوامع مذهبی بسته در خاورمیانه هستند. جمعیت آن‌ها بین ۱.۲ تا ۲ میلیون نفر تخمین زده می‌شود و کشور مستقلی ندارند، بلکه به عنوان یک قوم فرامرزی در کشورهایی مانند سوریه، لبنان، اسرائیل و اردن زندگی می‌کنند. استان سویدا، محل وقوع درگیری‌های اخیر، منطقه‌ای با اکثریت دروزی در سوریه است.
مذهب دروزی در اوایل قرن یازدهم در دوران خلافت فاطمی مصر پدید آمد و شاخه‌ای رادیکال از مذهب اسماعیلی است. چهره‌های اصلی آن شامل حمزه ابن علی، مبلغ اسماعیلی، و محمد بن اسماعیل دَرزی، زاهدی مشهور بود. واژهٔ «دروزی» از نام درزی گرفته شده است. اگرچه درزی به دلیل انحراف از آموزه‌های مذهبی توسط پیروان بعدی‌اش مرتد تلقی شد، اما عموم مردم همچنان این فرقه را با نام او می‌شناسند.
دروزی‌ها، حاکم فاطمی، الحاکم بامرالله، خلیفه ششم فاطمی را به عنوان آخرین امام مرئی و «تجسم روح کیهانی» می‌دانند و در عوض، مقام محمد (ص) را به عنوان آخرین پیامبر نفی می‌کنند. کتاب مقدس آن‌ها قرآن نیست، بلکه «کتاب حکمت» است که در آن آمده است: «جهان هفت بار تناسخ یافته است و هر بار توسط پنج فرزانه هدایت می‌شود.» آموزه‌های آن ترکیبی از عناصر اسلام، مسیحیت، عرفان، فلسفه افلاطونی و هندوئیسم است و ارکان پنج‌گانه اسلام را رد می‌کند، به‌ویژه روزه و حج را نفی می‌کند و در عوض، بر روشنگری روح و درک دانش درونی تأکید می‌کند.
این رازآمیزی مذهبی به ساختار اجتماعی نیز گسترش می‌یابد. دروزی‌ها پیروان خود را به دو دسته تقسیم می‌کنند: «آگاهان» (عُقّال) که بر آموزه‌های مخفی تسلط دارند و «ناآگاهان» (جُهّال) که صرفاً از راهنمایی آن‌ها پیروی می‌کنند. تنها تعداد کمی از افراد می‌توانند به سطوح اصلی آموزه‌ها دسترسی پیدا کنند و از طریق هنجارهای اخلاقی و رفتاری سخت‌گیرانه، رفتار اجتماعی کل گروه قومی را کنترل می‌کنند.
همین نظام منحصربه‌فرد است که در نظر مسلمانان ارتدوکس «خیانت» تلقی می‌شود و باعث شده است که دروزی‌ها برای مدت طولانی مورد تبعیض و حتی قتل‌عام قرار گیرند. «وقایع‌نامه دمشق» ثبت کرده است که بین سال‌های ۱۰۲۱ و ۱۰۴۳، ارتش مملوک بیش از ۱۲۰۰۰ نفر از پیروان فرقه دروزی را در سوریه اعدام کرد. این سرکوب باعث شد که پیروان در سه جهت فرار کنند: به سمت شمال به کوه‌های شوف در لبنان، به سمت جنوب به کوه‌های کرمل در فلسطین و به سمت شرق به منطقه آتشفشانی حوران در سوریه. این مناطق، محل تجمع دروزی‌های امروزی هستند.
تهدیدهایی که این فرقه در آغاز تأسیس خود با آن مواجه بود، باعث شد که مبلغی به نام بهاءالدین، راه تغییر دین را ببندد و هرگونه تغییر دین توسط افراد غیردروزی را ممنوع اعلام کند و متخلفان را به مرگ محکوم کند (حادثه ثبت‌شده در لبنان در سال ۱۲۸۰). این امر یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های مذهب دروزی را شکل داد: «تقیه»، یعنی پنهان کردن ایمان و مبدل ساختن خود در برابر دیگران. این استراتژی‌ها به آن‌ها اجازه داد تا در برابر سرکوب مذهبی طولانی‌مدت زنده بمانند و یک ساختار داخلی و نظام سلسله مراتبی بسیار بسته ایجاد کنند. دروزی‌ها اغلب به طور استراتژیک خود را «مسلمان» معرفی می‌کنند تا از آزار و اذیت جلوگیری کنند.
۲. سنت نظامی دیرینه
دروزی‌ها به عنوان یک اقلیت مذهبی و قومی در سرزمینی که همواره صحنه جنگ بوده است، «دفاع از جامعه» را در صدر پنج وظیفه اصلی پیروان خود قرار داده‌اند. کتاب مقدس آن‌ها، «کتاب حکمت»، تصریح می‌کند: «فرزانگان کتاب را در دست دارند و شجاعان شمشیر را.» کسانی که در نبرد کشته می‌شوند به عنوان «شاهدان پنهان» مورد احترام قرار می‌گیرند و از مراسم تدفین ویژه‌ای برخوردار می‌شوند. البته، برخلاف «جهاد» در اسلام، جنگجویان دروزی فقط برای بقای قوم خود می‌جنگند و در گسترش مذهب شرکت نمی‌کنند.
پس از محاصره عکا در سال ۱۲۹۱، دروزی‌ها یک سیستم دفاعی «قلعه پنج ضلعی» را در کوه‌های شوف در لبنان ایجاد کردند. یافته‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که انبارهای ذخیره غلات آن‌ها از یک ساختار دایره‌ای متحدالمرکز سه لایه استفاده می‌کنند که شباهت زیادی به «طراحی سه‌گانه» (ضد دزدی، ضد حیوانات، ضد رطوبت) خانه‌های گلی فوجیان در چین دارد. اسناد امپراتوری عثمانی نشان می‌دهد که این قلعه‌ها پس از سقوط مملوک‌ها در سال ۱۵۱۶، به تنها منطقه خودمختار در خاورمیانه تبدیل شدند که مالیات سرانه به امپراتوری عثمانی پرداخت نمی‌کرد.
در این مناطق کوهستانی که دفاع از آن‌ها آسان و حمله به آن‌ها دشوار است، در کمون‌های نظامی‌شده، مردان از ۱۵ سالگی به بعد باید آموزش‌های نظامی مانند استفاده از شمشیرهای خمیده و تیراندازی با تفنگ را می‌گذراندند. قلعه‌هایی که از ستاره پنج‌پر دروزی الهام گرفته‌اند، از استحکامات دفاعی پنج‌ضلعی استفاده می‌کنند و هر خانواده مسئولیت مراقبت از یک جهت خاص را بر عهده دارد. این امر باعث شده است که دروزی‌ها نزدیک به هزار سال سنت نظامی داشته باشند. اسناد عثمانی نشان می‌دهد که دقت تیراندازی آن‌ها ۲۰ درصد بیشتر از ارتش منظم است. «سوارکاران کلاه‌قرمز» که توسط امیر دروزی، فخرالدین دوم، در سال ۱۶۰۸ تشکیل شدند، یک بار ارتش عثمانی را که سه برابر آن‌ها بود، شکست دادند. سوابق گمرکی بیروت در قرن هجدهم نشان می‌دهد که دروزی‌ها ۴۳ درصد از کل سلاح‌های گرم اروپایی قاچاق‌شده به لبنان را در اختیار داشتند. تا به امروز، دروزی‌ها ۲۱ درصد از پرسنل تیپ ۱۳ لژیون خارجی فرانسه (مستقر در جیبوتی) را تشکیل می‌دهند و شرکت‌های امنیتی دروزی در منطقه ساحل آفریقا بیش از ۳۰۰ میلیون یورو در سال درآمد دارند (داده‌های سال ۲۰۲۲).
البته، دروزی‌ها تنها با زور زنده نمانده‌اند. در سال ۱۵۹۳، امیر دروزی، فخرالدین دوم، با سلطان مراد سوم توافق مخفیانه‌ای منعقد کرد: منطقه دروزی سالانه ۲۷۵۰۰۰ سکه نقره آقچه (معادل یک سوم خراج سالانه جمهوری ونیز) پرداخت می‌کرد و در عوض، از بازرسی مذهبی معاف می‌شد. اسناد پوستی یافت‌شده در دانشگاه استانبول نشان می‌دهد که این مبلغ از طریق بانکداران یهودی در رودس منتقل می‌شد و اولین مورد «خودمختاری از طریق پرداخت مالیات مذهبی» در تاریخ را رقم زد.
دروزی‌ها: استراتژی بقای یک اقلیت در خاورمیانه پرتلاطم
دروزی‌ها با ترکیبی از بازدارندگی نظامی و همکاری محدود، توانستند در نظام عثمانی فضایی ویژه برای بقای خود ایجاد کنند. معافیت مالیاتی که در اصل به آن‌ها تعلق داشت، نتیجه‌ی سنجش هزینه-فایده‌ی امپراتوری در حکمرانی بود. همان‌طور که مصطفی رشید پاشا، صدراعظم عثمانی، در سال ۱۸۳۹ اظهار داشت: «بهتر است به جای هدر دادن سکه‌های نقره در کوهستان‌های دروز، آن‌ها را به سگ‌های نگهبان امپراتوری تبدیل کنیم.» این الگو همچنان بر استراتژی‌های سیاسی گروه‌های اقلیت در خاورمیانه تأثیرگذار است.
در جریان نبرد یافا در سال ۱۷۹۹، ناپلئون به طور ویژه ۵۰۰ سوار دروزی را برای تشکیل «گردان سواره‌نظام سبک شرقی» به خدمت گرفت. آرشیو نظامی فرانسه حاوی نامه‌ای از او به زعمای دروز است که در آن دروزی‌ها را این‌گونه می‌ستاید: «شما نیز مانند کورسی‌ها در جنگ‌های کوهستانی مهارت دارید.» این نیروها در محاصره عکا عملکرد برجسته‌ای داشتند، اما هنگام عقب‌نشینی ارتش فرانسه، همگی به طور مرموزی ناپدید شدند. در سال ۲۰۱۸، یک تیم باستان‌شناسی لبنانی در بندر صیدا یک شمشیر دروزی با شماره‌گذاری فرانسوی کشف کرد که ثابت می‌کرد این نیرو به طور پنهانی و دسته‌جمعی فرار کرده و به وطن خود بازگشته‌اند.
دروزی‌های جنگاور، سربازانی را به جناح‌های مختلف سیاسی اعزام می‌کردند. به عنوان مثال، توافق‌نامه سال ۱۵۹۳ با امپراتوری عثمانی مقرر می‌داشت که در ازای هر ۱۰۰۰ سواری که از منطقه دروز تأمین شود، ۵۰۰۰۰۰ آقچه از مالیات معاف می‌شوند. این استراتژی که در آن در پست‌های کلیدی در اردوگاه‌های متخاصم مختلف نفوذ می‌کردند، دروزی‌ها را به «اقلیتی ضروری» تبدیل کرد. با این حال، این امر همچنین باعث شده است که در شرایط پیچیده کنونی خاورمیانه، موقعیت دروزی‌ها به طرز غیرعادی مبهم باشد.
وضعیت کنونی دروزی‌ها
دروزی‌های لبنان از زمان امپراتوری عثمانی سنت خودمختاری در مناطق کوهستانی را داشته‌اند. در قرن نوزدهم، به دلیل اختلافات عثمانی-مصر و مداخله اروپا، درگیری‌های خونینی بین دروزی‌ها و مارونی‌های مسیحی رخ داد که تلفات سنگینی به بار آورد. پس از تأسیس لبنان، بر اساس «پیمان ملی» سال ۱۹۴۳، دروزی‌ها از حق نمایندگی سیاسی برخوردار شدند و رهبران آن‌ها مناصب کلیدی در پارلمان را به عهده گرفتند.
در طول جنگ داخلی لبنان در دهه ۱۹۷۰، ولید جنبلاط، سیاستمدار قدرتمند دروزی، حزب سوسیالیست ترقی‌خواه را رهبری کرد و با سازمان آزادی‌بخش فلسطین، سوریه و دیگر نیروها متحد شد و عملیات نظامی گسترده‌ای را در مناطق کوهستانی آغاز کرد که فشار زیادی بر شبه‌نظامیان مسیحی وارد کرد. اگرچه جمعیت آن‌ها تنها حدود ۵ درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد، اما به دلیل توانایی دفاعی قوی در مناطق کوهستانی و سازماندهی سیاسی دقیق، در لبنان همچنان یکی از «مهره‌های تعیین‌کننده» به شمار می‌روند.
در سوریه، دروزی‌ها عمدتاً در استان سویدا (جبل الدروز) در جنوب این کشور ساکن هستند. این منطقه از نظر تاریخی خاستگاه جنبش‌های ملی‌گرایانه بوده و پس از آن برای مدت طولانی متحد رژیم بشار اسد، تحت سلطه علویان، بوده است. در سال ۱۹۲۵، قیام دروزی‌ها به رهبری سلطان پاشا الأطرش به بخش مهمی از جنبش استقلال سوریه تبدیل شد. پس از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، دروزی‌ها به طور کلی موضع بی‌طرفی یا طرفداری از رژیم را حفظ کردند و سعی کردند بین طرف‌های متخاصم تعادل برقرار کنند تا از انتقام‌جویی گروه‌های مسلح افراطی سنی در امان بمانند. با این حال، حمله تروریستی داعش به سویدا در سال ۲۰۱۸ که منجر به کشته شدن بیش از ۲۰۰ نفر شد، احساس امنیت را در جامعه دروزی به پایین‌ترین حد خود رساند.
در اسرائیل، دروزی‌ها نقشی کاملاً متفاوت ایفا می‌کنند. پس از تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، دروزی‌های این کشور عمداً از جامعه عرب جدا شده و در سیستم نیروهای دفاعی ادغام شدند. داوید بن گوریون، رهبر یهودی، به روستاهای دروزی وعده داد که از مصادره زمین معاف خواهند شد و یک «پیمان» ویژه بین طرفین شکل گرفت. امروزه، دروزی‌های اسرائیلی نه تنها خدمت سربازی انجام می‌دهند، بلکه در اطلاعات، امنیت و سیاست نیز جایگاه مهمی دارند. به عنوان مثال، چندین نماینده دروزی‌تبار در پارلمان اسرائیل حضور داشته‌اند و حتی یک ژنرال دروزی نیز وجود داشته است.
اما این ترتیب، در ظاهر، ادغام را نشان می‌دهد، اما در واقع انتقاداتی را از سوی فلسطینی‌ها و جهان عرب به عنوان «خائن» برانگیخته است، به ویژه اینکه عملیات نظامی اسرائیل در نوار غزه منجر به تلفات غیرنظامیان فلسطینی زیادی شده است که باعث شده دروزی‌ها به طور مداوم در هویت خود دچار تضاد شوند، به ویژه اینکه بیگانگی جوانان نسبت به اسرائیل به طور مداوم در حال افزایش است. در اکتبر ۲۰۲۳، پرچم دروزی با ستاره و هلال به رنگ آبی و قرمز به طور ناگهانی در مجدل، یک روستای دروزی در مرز شمالی اسرائیل، به اهتزاز درآمد و با ارتش و پلیس اسرائیل درگیر شد.
چشم‌انداز آینده: چگونه یک گروه حاشیه‌ای می‌تواند خود را مستقر کند؟
با پیشرفت‌های روزافزون معاصر، جامعه دروزی در مواجهه با فشارهای جهانی‌شدن با یک سری چالش‌ها روبرو است. اولاً، هجوم سکولاریسم باعث شده است که جوانان علاقه چندانی به مذهب سنتی نداشته باشند و برخی از آن‌ها خواهان «ترک» گروه قومی خود هستند که باعث بحران در انتقال آموزه‌ها می‌شود. ثانیاً، مهاجرت جمعیت به طور جدی افزایش یافته است و بسیاری از خانواده‌های دروزی به آمریکای شمالی و اروپا مهاجرت کرده‌اند که منجر به ایجاد شکاف هویتی بین «مهاجران» و «بومیان» شده است. مهم‌تر از آن، در برخی کشورها، خدمت سربازی و وفاداری ملی جوانان دروزی مورد سؤال هم‌وطنانشان قرار می‌گیرد و شکاف‌های داخلی در حال عمیق‌تر شدن است.
در آینده، دروزی‌ها با دو انتخاب روبرو هستند: یکی اینکه به حفظ سیاست مبهم سنتی خود ادامه دهند و در میان قدرت‌ها به دنبال پناه و نفوذ باشند. دوم اینکه به طور فعال از منطق دولت-ملت مدرن استقبال کنند و از طریق شهروندی و آموزش به ادغام ساختاری دست یابند. این دو لزوماً در تضاد با یکدیگر نیستند، اما انتخاب بین آن‌ها سرنوشت آینده این گروه قومی باستانی را تعیین خواهد کرد.
در عین حال، برای جامعه بین‌المللی، دروزی‌ها یک مدل مرجع برای حکمرانی چندگانه و احترام به تفاوت‌ها ارائه می‌دهند. آن‌ها برای کسب جایگاه خود به قدرت اقتصادی یا نظامی قوی متکی نبوده‌اند، بلکه از طریق استراتژی‌های محتاطانه، محافظه‌کاری فرهنگی و سازماندهی قوی، ثبات جامعه خود را حفظ کرده‌اند. این امر برای نحوه برخورد با رابطه بین حقوق گروه‌های کوچک و وحدت ملی، اهمیت بسزایی دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر