سازمان اطلاعات و عملیات ویژه
(موساد)
درنگی
از
شین میم شین
محسن وثوقی
این سکوت رسمی، این بیپاسخگویی نهادینهشده، و این بیعملی شرمآور، خودش بخش بزرگی از بحران امنیتی امروز کشور است.
در امنیت ملی، اگر نفوذ اعلام نشود، گستردهتر میشود؛
اگر اشتباه پنهان بماند، تبدیل به روند میشود؛
و اگر پاسخگویی حذف شود، مشروعیت فرو میریزد.
مردم حق دارند بدانند:
دشمن چگونه توانسته در چنین سطحی از دقت و اطلاعات، عملیات ترور انجام دهد؟
چه ساختارهایی در حفاظت راهبردی کشور دچار ضعف، نفوذ یا فساد شدهاند؟
و چه نهادی پاسخگو است، و چه کسی باید کنار گذاشته شود؟
آیا این نظام برای حفظ فرماندهانش، دانشمندانش، و تمامیت امنیتیاش،
در امنیت ملی، اگر نفوذ اعلام نشود، گستردهتر میشود؛
اگر اشتباه پنهان بماند، تبدیل به روند میشود؛
و اگر پاسخگویی حذف شود، مشروعیت فرو میریزد.
مردم حق دارند بدانند:
دشمن چگونه توانسته در چنین سطحی از دقت و اطلاعات، عملیات ترور انجام دهد؟
چه ساختارهایی در حفاظت راهبردی کشور دچار ضعف، نفوذ یا فساد شدهاند؟
و چه نهادی پاسخگو است، و چه کسی باید کنار گذاشته شود؟
آیا این نظام برای حفظ فرماندهانش، دانشمندانش، و تمامیت امنیتیاش،
هیچ برنامهای جز رجز و تشییع جنازه دارد؟
این یادداشت را نه برای تضعیف، که برای بیدارباش امنیتی مینویسم؛
تا شاید در لابهلای این سکوت سازمانیافته، **صدای حقِ مردم شنیده شود.
این یادداشت را نه برای تضعیف، که برای بیدارباش امنیتی مینویسم؛
تا شاید در لابهلای این سکوت سازمانیافته، **صدای حقِ مردم شنیده شود.
این آخرین بند از بند بازی انشایی محسن وثوقی است
و
بهتر است که آن را هم تجزیه و تحلیل کنیم:
۱
این سکوت رسمی، این بیپاسخگویی نهادینهشده، و این بیعملی شرمآور،
خودش بخش بزرگی از بحران امنیتی امروز کشور است.
محسن وثوقی
به عوض تحلیل علمی و انقلابی فاجعه،
تهمت می زند و تحقیر و تخریب می کند.
انگار این فجایع اطلاعاتی فقط و فقط در ایران رخ می دهند.
انگار قابل تحلیل و توضیح و چاره جویی بر مبنای تحلیل و توضیح رئالیستی و راسیونالیستی نیستند.
سکوت را و ضرورت سکوت را و استتار واکنش به فاجعه را
در بخش قبلی این تحلیل توضیح دادیم.
سکوت
در ذات سازمان های اطلاعاتی و امنیتی است.
مثال:
ای بسا جواسیس در جهان که دو طرفه اند.
یعنی
برای هر دو طرف جاسوسی می کنند.
ای بسا کسا که توسط سازمان های اطلاعاتی و امنیتی تحت فشار کمرشکن قرار می گیرند و مجبور به گزارش اطلاعات می شوند.
مثال:
هر روز در لبنان و سوریه و غزه و غیره
جایی بمباران می شود و فرد معینی ترور می شود.
ارتش اسرائیل که نمی تواند سکنه این کشورها را لحظه به لحظه کنترل کند.
کسانی از این کشورها از طریق گزارش اطلاعات،
امرار معاش می کنند.
این خرابکاری های تروریستی که تازگی ندارند.
در انباری در لبنان
انفجار غول آسایی سازمان داده می شود و نصفی از مساکن مردم را تخریب می شوند و هزاران تن کشته و زخمی و بی خانمان می گردند
و
یأس و نومیدی ارواح جامعه را در برمی گیرد.
تلفن های موبایل مردم همزمان منفجر می شوند و خدا می داند که چند نفر علیل و مجروح و ذلیل می شوند.
در روسیه هر روز ژنرالی ترور می شود
در جای دیگر خبرنگاری تهمت می خورد و جاسوس جا زده می شود و یعد در تصادفی سازمان داده شده جان می بازد.
همه چیز پشت پرده صورت می گیرد.
نه شعوری در بین است، نه شخصیتی و نه شرمی.
رئیس جمهوری با وزیر خارجه اش برای افتتاح سد مشترکی
به طویله همسایه سفر می کند و در راه برگشت، جزغاله می شوند
میهمانی در خانه امنی ترور می شود.
نه در محل رسمی سکونتش در قطر
نه در سفرهای هر هفته ای اش به ترکیه
بلکه در ایران.
عالی ترین مقامات سیاسی و سلطنتی و اقتصادی
برای در آوردن زیر شکم از عزا
در قصر مجلل میلیاردری با نوجوانی و یا کودک دلربایی
جفتگیری می کنند و از عملیات جنسی شان مخفیانه فیلم برداری می شود.
فیلم هایی که اسباب تحت فشار قرار دادن آنها و مانی پولاسیون تصمیمگیری های سیاسی آنها می شوند.
وزیر دفاع کشوری سنگر عوض می کند و به بدترین دشمن ان کشور می پیوندد
و
کودتای خونین وحشت انگیزی را امکان پذیر می سازد و دموکراتیک ترین حکومت کشور را سرنگون می سازد.
جای دیگر
رئیس جمهور محبوب القلوبی
دست به کودتا می زند و یک میلیون زحمتکش کمونیست قتل عام می شوند.
سفیر کشوری برای سازمان اطلاعاتی کشور دشمنی اطلاعات چه بسا بی محتوایی را منتقل می کند و ضمنا از کشور فرار می کند و حزب خدمتگزار خیرخواهی منحل و مختل می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر