سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین
(۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)
برگردان
شین میم شین
وجود و شعور
جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی
۴
روانی به مثابه روند شناخت
۱۲۶
· پیوند متقابل داتاهای حس بینایی و حس بسایی (حس لامسه) مبتنی بر آن است که احساس های منتج از حس (قوه) بینایی و حس بسایی (لامسه)، دستکم، بخشا همان خواص و مشخصات (فرم، اندازه و غیره) اشیاء در اشکال (مودالیته های) مختلف را منعکس می کنند.
۱۲۷
· بنابرین دیدن و لمس کردن، حوزه های (مودالیته های) ایزوله و مجزای حسیت نیستند:
الف
· دیدن و لمس کردن، مبنای (شالوده، پایه، اساس) مشترک خود را در خواص و مشخصات اشیاء (موضوعات مشاهده و لامسه) دارند.
ب
· اشیائی که حس دیدن و حس لامسه به انعکاس شان می پردازند.
۱۲۸
· سیستم پیوندهایی که میان تحلیلگرها (آنالیزاتورها) تشکیل می یابند، در وهله اول، وابسته به اشیائی (موضوعاتی) اند که انعکاس می یابند.
۱۲۹
· اما انعکاس اشیاء، بر عکس، در وهله دوم، وابسته به سیستم پیوندهایی است که به دلیل تجارب قبلی، تشکیل یافته اند.
(این بدان معنی است
که
اولا
انعکاس نه اپریوریک (ماورای تجربی)، بلکه اپستروریک (تجربی) است.
ثانیا
محتوای شناخت
نه در سوبژکت شناخت (شنانده و ذهن و غیره)،
بلکه در اوبژکت شناخت (موضوع شناخت، اشیاء) است.
مترجم )
۱۳۰
· از این رو، می توان کردوکار تحلیلگرها (آنالیزاتورها) را فقط زمانی می توان فهمید که از ضرورتی (جبری) به راه افتیم که تحلیلگرها را قانونمندانه پدید آورده است.
· یعنی از ضرورت (جبر) انعکاس جهان برای امکان پذیر ساختن زیستن و عمل کردن در آن.
۱۳۱
· فقط در آن صورت، نقش بیولوژیکی و اهمیت معرفتی ـ نظری (نقش مربوط به تئوری شناخت) تحلیلگرها قابل فهم می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر