به یک تاریخ ـ دلخوش ـ سجده کردن
به رقص و ساز و چاوش سجده کردن
پرستش چیست در آیینِ مستی؟
به خاکِ پاکِ "کوروش" سجده کردن
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهراد میدری
میم
• پناه بر خدا!به رقص و ساز و چاوش سجده کردن
پرستش چیست در آیینِ مستی؟
به خاکِ پاکِ "کوروش" سجده کردن
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهراد میدری
میم
• از فوندامنتالیسم شیعی به فوندامنتالیسم «ملی»!
• از خداپرستی به کوروش پرستی!
• بت پرستی ئی از نوعی دیگر، با نامی دیگر.
• سجده کردن به کعبه ای دیگر ، به بهانه ای دیگر، آنهم در اوایل دهه دوم قرن بیست و یکم!
• عقبگردی دیگر در لفافه ای دیگر!
• در آمدنی دیگر از چاله ای و افتادن به چاهی دیگر!
• برده و نوکر و وابسته ماندن معنوی و مادی مادام العمر!
• بی خبری مدام از خوداندیشی، خودمختاری!
• غفلت مادم العمر از احراز لیاقت استقلال اندیشه و عمل!
• به کجا چنین شتابان، ای ملت هراسان؟
شهراد میدری
• این سجده، سجده به کوروش نیست، سجده به فر و شکوه بر باد رفته ی ایران هزاره های پیشین است!
میم
• با سلام و سپاس.
• سجده کردن به فر و شکوه کذائی و ادعائی هزاره های پیشین به معنی روی آوردن به فوندامنتالیسم است.
• و روی آوردن به فوندامنتالیسم، به معنی واپسگرائی است، به معنی پیروی از ارتجاع محض است.
• انسان عصر جدید هرگز به دنبال فوندامنت های (بنیادهای) کاذب هزاره های پیشین نمی گردد!
• انسان عصر جدید به ساز و برگ خرد رهائی بخش مجهز است!
• تنها قاضی القضاتی که برسمیت می شناسد، خرد است:
• خرد اندیشنده!
• خرد کوبنده (انتقادگر)!
• خرد تاریخی!
• خرد فعال، کوشا و دگرگونساز!
• انسان خوداندیش ـ خردگرا ـ خودمختار عصر جدید، جز خرد، به هیچ مشیت آسمانی یا زمینی گردن نمی نهد!
• انسان عصر جدید چشم به آینده دارد و به پرستش فر و شکوه هزاره های برباد رفته دل خوش نمی کند!
• پرستش فر و شکوه کذائی هزاره های پیشین کسب و کار همیشگی واپسگرایان و عوامفریبان است!
• گذشته فقط باید نفی دیالک تیکی شود.
• یعنی جنبه های مثبت و درس آموزش آن حفظ و توسعه داده شود و جنبه های منفی و میرنده آن نفی و به زباله دان تاریخ ریخته شود.
• درس آموزی از گذشته برای پرهیز از تکرار اشتباهات پیشین است.
• روی آوردن به فر و شکوه کذائی هزاره های برباد رفته پیشین از خالی بودن کله و چنته و دست حکایت دارد!
• از بی فردائی مدعی و نه از هشیاری و خردمندی و احساس مسئولیت او.
• کسی به دنبال فر و شکوه هزاره های پیشین می گردد که نه برنامه ای پیشرفتگرا برای فردا دارد و نه اصولا آینده ای سعادتمند برای جامعه.
چنین کسی فقط می تواند قصدعوامفریبی داشته باشد.
شهراد میدری
• دیدگاه شما قابل احترام است اما در اینکه دست ما از آنهمه «داشته» خالی ست هیچ شکی نیست و هیچ امیدی هم به بازگردانیدن آنهمه شوکت و جاه نیست که نیست!
• دلیلش را هم خودتان خوب می دانید.
• در هر حال سپاس..
• درد تپنده و چرک و خون بیرون دهنده ـ درست ـ در همین جا ست:
• ستایش از «شوکت و جاه» ایدئالیزه گشته ی هزاره های پیشین (بازگشت به فوندامنت های کاذب و بر باد رفته، حتی به نیت خیر) نتیجه منطقی اش نداشتن «هیچ امیدی» به آینده است.
• نتیجه اش پسیمیسم (بدبینی به فردا) است!
• نتیجه اش خالی ماندن کله و چنته و دست از توشه برای فردا ست.
• دیالک تیک غریبی است:
• ستایش از گذشته ـ حتی به بهانه تولید امید در دل های خسته ـ با ذبح خردستیزانه ی نطفه های امید قانونمند و ممکن به آینده، دست در دست، شانه به شانه، نفس به نفس می رود.
• فوندامنتالیسم در همه فرم های یهودی، مسیحی، اسلامی، ملی و غیره آن درست به همین دلیل که در کلام خود شما نیز تبیین می یابد، واپسگرا و ارتجاعی است!
• آینده بشریت نه تیره و تار، بلکه روشن و امیدبخش است!
• امید مورد نظر ما اما نه امیدی منفعل، بلکه امیدی فعال، کوشا و رزمنده است!
• امیدی نه تماشاگر، نه منتظر به ظهور ناجی موعود، بلکه کنشگر و دگرگونساز است!
• امیدی مبتنی بر توسعه عینی جامعه بشری است!
• امیدی بالنده است، نه میرنده!
• بیدارنده است، نه خواب آورنده!
• امیدی قانونمند است، یعنی بر قوانین و قانونمندی های عینی توسعه فردی و اجتماعی استوار است، نه بر تصورات و توهمات اذهان ناتوان از تفکر!
• با پوزش
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر