از
مسعود بهبودی
توانا بود هر که دانا بود.
۱
ببین.
زنی که توده ای نباشد
خر ده طبقه
است.
۲
برای اینکه
فقط کمونیسم است که آدمیت زنان سلب آدمیت شده را به انان برمی گرداند.
۳
زنان
اصولا پرولتر چند باره اند.
۴
ضمنا
بیسوادی ننگ نیست.
۵
پرهیز از فراگیری
شرم انگیز است.
۶
خریت
در شأن زنان نیست
که
بانیان کمونیسم اند.
۷
همان کمون اولیه که تو با اسلام ناب محمدی یکسان می پنداری
در مرحله مادرسالاری اش
تحت سرکردگی زنان بود.
۸
بقایای آن هنوز هم وجود دارند.
۹
در خیلی جاها
فرزندان به نام مادرشان نامیده می شوند:
میترا دختر مرضیه
مجید پسر مهری
حسن نوه حسنیه
عصر بی شعوری
مفهوم نادرستی است.
۱
عصر و یا دوران
یک مفهوم فلسفی است و معنی دیگری دارد.
۲
بیشعوری
محال است.
۳
شعور و یا روح عالی ترین مقوله فلسفی است که جفت دیالک تیکی مقوله وجود و یا ماده است.
۴
در مقوله شعور
همه چیزها و پدیده های فکری و احساسی و عاطفی و روانی
تجرید یافته اند.
۵
شعور
حاوی خریت هم است.
۶
کسب و کار طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی (روحانیت)
دیری است
که
خردستیزی است.
۷
مؤسس خردستیزی (ایراسیونالیسم)
نیچه
فیلسوف فاشیسم
و
خاتم الفلاسفه امپریالیسم
بوده است.
۸
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
به
طرز سیستماتیک
لحظه به لحظه
خانه خرد بشریت
را
به
آتش می کشد.
۹
جنون فاشیستی و فوندامنتالیستی
هم
نتیجه همین خردستیزی است:
خریت + خردستیزی = جنون
ترس چیست و منشاء میتولوژی و تئولوژی و فیلوسوفی چیست؟
۱
ممنون
دین را نباید به طرز پسیکولوژیستی درک کرد و توضیح داد.
۲
درک و توضیح پسیکولوژیستی
اصولا و اساسا
فاقد ارزش علمی و عقلی و حتی تجربی است.
عوام واره و عوام فریبانه است.
چرا؟
۳
چرا
ترس (و تهور) نمی تواند علت پیدایش میتولوژی و تئولوژی و فیلوسوفی
باشد؟
۴
برای اینکه ترس و غیره
پدیده های پسیکولوژیکی اند.
۵
یعنی
ثانوی اند.
۶
خود ترس منشاء مثلا خریت و نادانی است.
یعنی علت معرفتی دارد.
۷
امتحانش مجانی است.
۸
شناخت علل پدیده ای
فی نفسه
به
غیبت ترس از ان منجر می شود.
۹
شناخت و شعور
به همین دلیل آرام بخش است
مسکن بی ضرر و زیان است.
۱۰
خریت و نادانی
منشاء مادی دارد.
۱۱
نادانی
نتیجه سطح توسعه نازل نیروهای مولده است که علم در کانون شان قرار دارد.
۱۲
یعنی
سطح شعور جامعه
و
پدیده های فکری و روحی و هنری و روانی ناشی از آن (عناصر روبنای ایده ئولوژیکی)
باید
در
دیالک تیک مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) و نیروهای مولده
درک شود و تبیین یابد
و
نه
برعکس.
۱۳
ترس
معلول
است
معلول علل مادی است.
۱۴
هسته معقول در این توضیح
نقش میتولوژی و تئولوژی و فیلوسوفی
در
ریختن ترس است
۱۵
برای اینکه
میتولوژی و تئولوژی و فیلوسوفی
فرم های متنوع شناخت و شعورند
و
شناخت و شعور
تبر بر تبار ترس فرو می آورد
فوتبال گرائی دیوانگی است و خود سوزی جنون.
ولی بد نیست کمی هم عاطفه نشان داد و به مرگ فاجعه بار یک انسان، واکنش نشان داد.
امیدی
۱
ممنون.
قراربود
جمله مورد نظر را از جملات ما ذکر کنید
و
بعد
محتوای فکری آن جمله را نقد کنید.
۲
نرود میخ آهنین در سر؟
جنس این سر مگر بود از سنگ؟
۳
جمله شما
(فوتبال گرائی دیوانگی است و خود سوزی جنون. )
غلط است.
چون فرقی میان جنون ودیوانگی وجود ندارد.
۴
جمله ما چنین بود که به نوبه خود نادقیق بود:
فوتبال گرائی نشانه خریت است و ناشی از خریت است
و
خود سوزی
نشانه جنون است و ناشی از جنون است.
۵
اما در رابطه با اندرز شما:
ولی بد نیست کمی هم عاطفه نشان داد و به مرگ فاجعه بار یک انسان، واکنش نشان داد.
۱
تحلیل ما
نه
اموسیونالیستی
(عاطفی، احساسی)
بلکه
ماتریالیستی - دیالک تیکی
است
مارکسیستی ـ لنینیستی
است.
رئالیستی - راسیونالیستی
است.
۲
چون
تحلیل اموسیونالیستی (عاطفی، احساسی)
اصلا تحلیل نیست.
زباله است.
عوامفریبانه و بیشرمانه است.
اگرچه به ظاهر هومانیستی نمودار می شود
ولی
ماهیتا و ذانا و در تحلیل نهایی
فاشیستی و فوندامنتالیستی
است.
۳
شیر کردن اعضای بی خرد جامعه
و
تشویق آنان به انتحار عنقلابی
نه
هومانیستی
بلکه
فاشیستی و فوندامنتالیستی
است.
۴
اجامر جلاد جماران
هم
سوار بر امواج خون کودکان مدارس و نوجوانان ناقص العقل مردم
به
قدرت رسیده اند.
۵
خون
را
به سنگفرش ندیدید؟
۶
در تحلیل ما
طبیعتا
اموسیونالیسم هم وجود دارد
عجیب است که شما نمی بینید.
۷
ما خود را جای مادر و پدر این دیوانه و یا خر و خردستیز گذاشته ایم و با انها گریسته ایم.
۸
دل مان نمی خواهد که مادران و پدران دیگر هم
به
بهانه های بند تنبانی
عزادار شوند.
۹
این
بدان معنی است
که
اموسیونالیسم دیگری هم وجود دارد.
اسمش چیست؟
۱۰
ما بدان
اسم اموسیونالیسم راسیونالیستی می دهیم
۱۱
میتوان
بدان
اسم اموسیونالیسم کمونیستی هم داد.
تا
علامه ها بگویند که کمونیسم با شوروی مرده است
و
خیال کنند که خر نیستند.
خرافه رایجی است که دین زاییده ترس است.
۱
دین ربطی به ترس ندارد.
۲
دین
فرمی از شعور اجتماعی است.
۳
دین
شعور وارونه است
ولی
شعور
است
و
بهتر از آته ئیسم و بی شعوری است.
۴
اعضای جامعه
علاوه بر حوایج مادی
مثلا خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و غیره
به اغذیه روحی و فکری نیاز دارند.
۵
دین حاوی و حامل این نیاز روحی و فکری است.
۶
تئولوژی (دین)
نتیجه نفی دیالک تیکی میتولوژی (علم الاساطیر)
است
و
فیلوسوفی (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
نافی دیالک تیکی تئولوژی و میتولوژی
است.
۷
یعنی
دین را
فقط از سنگر پرولتاریا
می توان نقد کرد
و
نه
از سنگر طبقات انگل و استثمارگر
هماندیشی با حریفه ای
مش میترا
خودکشی دلیل خریت نیست
جون خرها خودکشی نمی کنند
ولی آدمها گاه حالشان بد میشود
و ترجیع میدهند
خر نباشند.
۱
ممنون
مش میترا
۲
خودکشی دلیل بارز خریت است
به
هر دلیل هم باشد.
۳
خودسوزی
دلیل جنون است.
۴
جنون چیست؟
۵
جنون
نتیجه آمیزش خریت با خردستیزی است.
۶
خریت + خردستیزی = جنون
۷
از مش میترا چه پنهان
که
خر
خر نیست.
۸
به همین دلیل
خر هرگز خودکشی نمی کند
چه رسد به خودسوزی
۹
خریت (جهل) و جنون و جنایت
کسب و کار آدمیان سلب آدمیت شده
است.
۱۰
آدمیت زدایی آدمیان
به
معنی سقوط حتمی آنان به درجه جانوران از حشره تا حیوان
نیست.
۱۱
درست به همان دلیل که مش میترا اقامه کرد:
خر آنقدر خر نیست که خودکشی کند.
زنده باد مش میترا از طویله عه «هورا» و عا «شورا»
۱۲
می بینی
هرگز برای آموختن دیر نیست.
۱۳
اما
راجع به ترجیع
که
به
قول مش میترا
خرها می دهند تا خر نباشند
۱۴
ترجیع
و
نه
ترجیع دادن
بر خلاف ادعای مش میترا
به معنی
برگشت به حالت قبل از خودکشی نیست.
۱۵
رجعت
به معنی برگشت است
و
نه ترجیع
۱۶
ترجیع
و
نه
ترجیع دادن
به
معنی برگردانیدن و یا برگرداندن
است.
۱۷
حالا بگویید:
تفاوت گرامری رجعت و ترجیع چیست
تا
جایزه بارانت کنیم.
۱۸
من ـ زور مش میترا هم ترجیح دادن بود و نه ترجیع دادن.
۱۹
حق با همنوع منتقد بود که تصحیح کرد.
۲۰
صداقت توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر