بررسی هایی پیرامون مسئله ملی و مبانی موضع گیری مترقی در باره آن
نوید نو
مطلب دریافتی
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
با
توجه به رشد مطالبات ملی در ایران و نیز منطقه
و
همچنین
با
توجه به
مواضع گوناگون و بعضا متضاد احزاب و جریانات چپ در این باره،
این نوشتار می کوشد
تا
به
واکاوی بیشتر این مساله بپردازد
و
دشواری های موضع گیری پیرامون این موضوع
و
پارامترهای اساسی در تحلیل مساله ملی
را
بررسی نماید.
۱
با شکل گیری مناسبات سرمایه داری،
ملی گرایی و میلیتاریسم
به
عنوان دو عامل اساسی پیشرفت و تفوق نظام جدید بر مناسبات فئودالی
عمل کردند.
معلوم نیست
که
مؤلف این مقاله
چگونه
به
این نتیجه رسیده است.
معلوم نیست
که
چرا و به چه دلیل
او
ناسیونالیسم و میلیتاریسم
را
دو عامل اساسی پیشرفت و برتری کاپیتالیسم بر فئودالیسم
قلمداد می کند.
ناسیونالیسم و میلیتاریسم
چیستند؟
ما
همه این مفاهیم
را
از
عالی ترین دایرة المعارف های فلسفی مارکسیستی ـ لنینیستی
ترجمه و منتشر کرده ایم.
به
همین دلیل
به
ارائه لینک مربوطه
قناعت می ورزیم:
مؤلف این مقاله
درک درستی از مفاهیم ملت (ناسیون) و ناسیونالیسم و میلیتاریسم و بورژوازی ندارد.
یکی از دلایل مهم گیجی او و عدم صراحت مفهومی در «تحلیل» اسکولاستیکی او
همین است.
۲
در حقیقت پدیده ی ملت - دولت و به تبع آن ملی گرایی
پدیده هایی متأخرند
که
تنها
پس از شکل گیری نظام سرمایه داری
به وجود آمدند
و
حاصل اتحاد اقتصادی بخش های گوناگون یک محدوده ی جغرافیایی خاص
و
در تقابل با جدائی پسندی جوامع فئودالی
هستند.
من ـ زور مؤلف از پدیده ملت ـ دولت و ناسیونالیسم
چیست
که
به
نظر او
پس از تشکیل جامعه سرمایه داری
به
وجود آمده اند؟
اولا
دولت
سابقه ای دیرین دارد.
قدمت دولت
به
قدمت جامعه طبقاتی
است.
هر فرماسیون اقتصادی طبقاتی
حاوی دولت خاص خویش
بوده است.
هر طبقه حاکمه در هر جامعه طبقاتی
و
تحت شرایط معینی
حتی
در
جامعه بی طبقه
دارای دولت خاص خویش
است.
ثانیا
مفهوم ملت
مثل هر مفهوم دیگر
اگرچه منشاء مادی دارد،
ولی
حتما
نباید
پس از تشکیل فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
تشکیل شود.
ملت
در
میدان مبارزات رهایی بخش بورژوایی بر ضد فئودالیسم
تشکیل می شود
و
چه بسا
پیشایپش
در
آثار فلسفی، ادبی و هنری
تئوریسین ها و ایده ئولوگ ها و هنرمندان انقلابی بورژوایی
تحریر می یابند
و
سینه به سینه
منتقل می شوند.
حتی به قول خود مؤلف
مفهوم ملت
آلترناتیومفهومی برای مفاهیم فئودالی بوده است.
معیار ارزیابی اعضای جامعه
در
فرماسیون اقتصادی فئودالی
شجره خانوادگی
و
اصل و نسب و نجابت و خون اشرافی و ملک و مال و تعداد رعیت و مستغلات
از
سویی
و
بی همه چیزی توده
از
سوی دیگر
بوده است.
بورژوازی انقلابی ضد فئودالی، ضد روحانی و ضد مذهبی
بر
همه این معیارهای ارزیابی اعضای جامعه
فاتحه ای بلند
می خواند.
فلاسفه بزرگ بورژوایی
از دیدرو و هلوه تیوس و هولباخ تا گانت و فیشته و هگل و فویرباخ
خدا
را
با
خرد
و
مشیت الهی
را
با
محکمه عقل
جایگزین می سازند
و
برابری همه اعضای جامعه بشری
را
از
بلندترین گلدسته های جهان
به
گوش بشریت می رسانند.
بدین طریق
معیارهای نابرابری فئودالی
پیشایپش
یعنی
قبل از پیروزی انقلابات بزرگ بورژوایی
با
شعار برنامه ای معروف بورژوازی
آزادی ـ برابری ـ برادری
زیر علامت سؤال قرار داده می شود
و
بی پایگی تئوریکی اش
اثبات می شود.
مفهوم مرکزی انقلاب بورژوایی مثلا فرانسه
ملت بزرگ
بوده است.
ملت بزرگ
فقط
آلترناتیوی
برای خانخانی و ملوک الطوایفی
نبوده است،
بلکه
ضمنا
به
معنی پایان نابرابری های فئودالی ـ روحانی به دلایل بند تنبانی
بوده است.
۳
در حقیقت پدیده ی ملت - دولت و به تبع آن ملی گرایی
پدیده هایی متأخرند
که
تنها
پس از شکل گیری نظام سرمایه داری
به وجود آمدند
و
حاصل اتحاد اقتصادی بخش های گوناگون یک محدوده ی جغرافیایی خاص
و
در تقابل با جدائی پسندی جوامع فئودالی
هستند.
مؤلف این مقاله
از
الفبای مارکسیسم
حتی
بی خبر است.
حریف
پراگماتیستی ـ مکانیسیستی
«می اندیشد.»
مؤلف این مقاله
خیال می کند
اول
ملت و دولت بورژوایی
تشکیل می شوند
بعد
مفاهیم ملت و دولت
و
بعد
ناسیونالیسم
سرهم بندی می شوند
تا
با
جدایی پسندی فئودالی
مقابله شود و شق القمر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر