۱۳۹۸ مهر ۵, جمعه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۲۷)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
سنت شکنی نیما
فرمال بوده است.

۱
نیما فرم نوینی برای شعر
عرضه می کند.

۲
شعر نیما اما کماکان وزن و قافیه دارد.

۳
سنت نیما را به ویژه سیاوش کسرایی پی می گیرد.

۴
شاملو
ضمن پیروی از نیما
قافیه را هم
نفی میکند.

۵
وزن شعر شاملو
وزن درونی است

۶
شعر شاملو نیمایی نیست.

۷
خود نیما
فاقد جهان بینی روشن است.

۸
بر خلاف سیاوش کسرایی و محمد زهری که جهان بینی روشن دارند.

۹
خط فکری روشنی نیما ندارد.

۱۰
نیما
از نقطه نظراتی
سنتی می اندیشد.
مثل شهریار می عندیشد.
 
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد

۱
آنتی سیمیتیسم
(یهود آزاری، یهودی ستیزی)
مفهومی فلسفی است.

۲
صهیونیسم
ایده ئولوژی بورژوازی اسرائیل است.

۳
صهیونیسم
فرمی از فوندامنتالیسم است:
فوندامنتالیسم یهودی است.
مثل خمینیسم
طالبانیسم
داعشیسم است.

۳
نازیسم = فاشیسم آلمانی

۴
با ذکر نقل قولی از بن گوریون و یا با اشاره به کشتن کودکان فلسطین توسط ارتش اسرائیل
نمی توان
هارت و پورت کرد و ادعا کرد که صهیونیست ها نازی اند.

۵
اسرائیل جامعه ای طبقاتی است.

۶
تضاد خونین میان سکنه اسرائیل و مردم فلسطین
می توانست حل شود
و
حتما
نمی بایستی
ملتهب و شعله ور شود.
روزی هم دیر یا زود حل خواهد شد.

۷
همزیستی انسان ها ربطی به اعتقادات مذهبی و غیره ندارد.
ضمنا اعراب هم سیمیت (سامی) اند و نه آنتی سیمیت

۸
اصل این است که انسان ها برابر و خواهر و برادرند

۹
تضاد چرکین شعله ور میان مردم اسرائیل و فلسطین
هنوز هم قابل حل است.

۱۰
یعنی
در گرو هژه مونی طبقاتی در هر دو خطه است.

۱۱
اگر طبقه کارگر به قبضه قدرت نایل می آمد و یا نایل بیاید
در طرفة العینی
عداوت جای خود را به مودت می داد و می دهد.

۱۲
خطاها و خریت های خطیر خطرناکی صورت گرفته اند و کار به اینجا کشیده است.

۱۳
مسئله فلسطین باید از دیدی دیگر
بررسی شود.

۱۴
دیروز رئیس جمهور مالزی در دانش کاه کلم لوبیا امریکا
ادعا می کرد که تعداد شهدای یهودی در هلوکاوست
۶ میلیون نبوده است.

البته دلش به حال شان سوخته است.
اما
با ۶ میلوین موافقت ندارد.

۱۵
عوامفریبی
که نباید شاخ و دم داشته باشد.

یاد
نیما یوشیج
 
یادم از روزی سیه می آید و جای نموری
در میان جنگل بسیاردوری.

آخرفصل زمستان بود ویکسر هرکجا در زیرباران بود.

مثل این که هرچه کز کرده به جایی،
برنمی آید صدایی.

صف بیاراییده از هرسو تمشک تیغدار و دور کرده (احاطه کرده)
جای دنجی را.

یاد آن روز صفا بخشان!

مثل این که کنده بودندم تن ازهرچیز
می شدم از روی این بام سیه
سوی آن خلوت گل آویز، (معیوب است)
تا گذارم گوشه ای از قلب خود را اندر آنجا
تا از آنجا گوشه ای از دلربای خلوت غمناک روزی را (معیوب است)
آورم با خود.

آه، می گویند:
«چون بگذشت روزی
بگذرد هر چیز با آن روز.»

باز می گویند:
« خوابی هست کار زندگانی
زآن نباید یاد کردن،
خاطر خود را
بی سبب ناشاد کردن.»

برخلاف یاوه ی مردم
پیش چشم من و لیکن
نگذرد چیزی بدون سوز
می کشم تصویر آن را
یاد من می آید از آن روز.

پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر