۱۳۹۸ شهریور ۲۸, پنجشنبه

دایی‌ جان ناپلئون از دیدی دیگر (۸)


تأملی
از
میم حجری
 
   ۱
 
 
همانطور که ذکرش گذشت،
روحانیت
حلقه پیوند اشرافیت فئودالی ـ روحانی
با
جامعه و توده 
است.
 
روحانیت در جامعه برده داری، فئودالی و سرمایه داری واپسین
دلال و میانجی و دیلماج و واسطه
میان طبقه حاکمه و توده
از 
سویی
و
میان خدا (انعکاس انتزاعی ـ آسمانی طبقه حاکمه) و جامعه 
از
سوی دیگر
است.

روحانیت
معمار روح جامعه بی روح 
است.

روحانیت
حامل و ناقل و مبلغ و مفسر «نعمات» فکری، روحی و روانی
است.

روحانیت
ایده ئولوگ جامعه برده داری، فئودالی و سرمایه داری واپسین
است.

ایده ئولوژی
اما
چیزی از سرتاپا طبقاتی 
است.

حضرت محمد و علی و آل عبا و غیره
را
هم
باید
جزو روحانیت
محسوب داشت.

تفاوت و تضاد روحانیت اسلامی آغازین با روحانیت مسیحی آغازین
در
اکتیویته روحانیت اسلامی و پاسیویته روحانیت مسیحی
است.

حضرت محمد و علی و ائمه و خلفا وفقها
بر خلاف حضرت مسیح و یاران
میلیتانت
(اهل عمل، راهزنی، غارتگری، رزم، غزوه و جنگ و قتل و کشتار)
بوده اند.
 
۲
روحانیت
به
مثابه معمار روح جامعه بی روح 
به
مثابه مبلغ ایده ئولوژی برده داری و فئودالی و سرمایه داری واپسین (اسلام، تشیع)
مجبور به در نظر گرفتن خصلت طبقاتی ایده ئولوژی (اسلام، تشیع)
بوده است.
 
تزویر و تظاهر و رنگ و ریا
به
 روحانیت 
عملا و فونکسیونال 
تحمیل می شود:
فونکسیون روحانیت
تبلیغ چیز واحدی
برای طبقات اجتماعی مختلف و متضاد
است.
 
۳
روحانیت
چاره ای 
جز بندبازی ایده ئولوژیکی
ندارد.

به
همین دلیل
اسلام واحد
به
صور مختلف تفسیر می شود.
 
به
همین دلیل
محتوای موعظه در شمال شهر 
با
محتوای موعظه در جنوب شهر
متفاوت و حتی متضاد
است.

تئولوژی واحدی
بسته به منافع طبقات اجتماعی متضاد
تفسیر 
و
چه بسا
تحریف 
می شود.

خدا
برای توده های دهقانی
دوستدار زحمتکشان
است.
 
بهشت
زیر پای زحمتکشان
است.
 
حضرت محمد
طرفدار سرسخت زحمتکشان
است.

حضرت علی
بانی و حامی سوسیالیسم
است.
 
مثل لنین
است.
 
حضرت علی
به
عوض سکه های درخشان دینار
سیخ ملتهب و سوزان
در کف دست برادر پیر نابینای محتاج خود می نهد.
 
شبها
به
خانه بینوایان آذوقه می برد.

لب چاه های کور
می نشیند و زار می زند.

۴
امام حسین
نه
سردار خلفای راشدین
نه
قاتل هزاران دلاور ایرانی و اسیر کننده هزاران دختر و پسر ایرانی و فروشنده ی آنها به عنوان کنیز و رهی در بازارهای برده فروشی،
بلکه
مبارزی آزادی خواه و انقلابی و خلقی 
است.

عزاداری و سینه زنی و زنجیر زنی و قمه زنی
در
پرتو این مانی پولاسیون ایده ئولوژیکی
قابل درک و توضح اند.
 
توده زحمتکش
اصلا
نمی داند
که
خود پیامبر و ائمه
اربابان بنده دار و بهره کش و عیاش و ستمکار 
بوده اند.

نباید هم بدانند.

روحانیت
روح توده
را
به
بند
می کشد
تا
طبقه حاکمه
 جسم توده
را
به
بند
کشد.
 
طبقه حاکمه ای
که
ضمنا
بسان توده
مذهبی 
است.

البته
با
تصوری به کلی دیگر
 از
 اوتوریته های مذهبی 
(خداو انبیاء و ائمه و اولیاء و غیره)

مذهبی بودن اعضای طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودال)
 را
ایرج پزشکزاد
در
رمان دائی جان ناپلئون
نشان خواننده می دهد.

دائی جان
به
همان سان سینه می زند، نوحه می خواند و نعره می زند
که
 ازاذل و اوباش
 (توده از دید اشراف فئودال)
سینه می زنند، نوحه می خوانند و نعره می زنند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر