۱۳۹۸ شهریور ۲۹, جمعه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۸۱)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان

بخش دوم
ادامه

۴
·    وجه مشترک راسیونالیسم و امپیریسم، گشتاورهایی (ممان هایی) اند که به برکت آنها، فلسفه کلاسیک بورژوایی در مجموع، جهان بینی بورژوازی مترقی شده است:

الف
·    تفکر دنیوی

ب

·    برخورد انتقادی به میراث ماضی و جامعه  کهنه و قدیمی

پ

·    عمده سازی فرد و نقش فرد در جامعه
·    (ایندیویدوئالیسم (فردگرایی) بورژوایی)

ت

·    و در پیوند با آن، مطالبه آزادی و برابری حقوقی

۵
·    تفاوت راسیونالیسم با امپیریسم قبل از همه در موضعگیری بنیادی نمایندگان این دو جریان در مقابل واقعیت جامعه ای (واقعیت اجتماعی) نمودار می گردد.

۶

·    راسیونالیسم فرانسه، واقعیت جامعه ای را نامعقول می داند و یا به مثابه واقعیتی جامعه ای می داند که هنوز معقول نیست.

۷
·    یعنی به مثابه واقعیتی جامعه ای می داند که با مطالباتش، یعنی با مطالبات بورژوازی ترقی خواه ناسازگار است و یا هنوز سازگار نیست.

۸
·    موتور پیش برنده ی تفکر راسیونالیستی فرانسه، عبارت است از تحول واقعیت جامعه ای در راستای عقل (معقول و بخردانه سازی واقعیت جامعه ای.)

۹
·    این موضعگیری راسیونالیسم فرانسه دال بر این است که آن، جهان بینی بورژوازی فرانسه است که در حال مبارزه برای کسب نفوذ سیاسی و پیشبرد مطالبات خویش است.

۱۰
·    راسیونالیسم فرانسه، وسیله و ساز و برگ مبارزه ایده ئولوژیکی بورژوازی نوخاسته فرانسه بر ضد جامعه مطلقه کهنه و فرتوت، برضد نهادهای آن و بر ضد ایده ئولوژی فئودالی ـ روحانی است.

۱۱

·    در کانون تلاش های راسیونالیسم فرانسه، خرد قرار دارد.

۱۲
·    خرد برای بورژوازی نوخاسته فرانسه، معیار سنجش و ارزیابی همه چیز محسوب می شود.
·    جامعه و دولت نیز باید بنا بر اصول عقلی تشکیل شود.

۱۳

·    امپیریسم انگلیس بر خلاف راسیونالیسم فرانسه، فلسفه بورژوازی توسعه یافته تر است که به آماج های خود نایل آمده است (اگرچه با کوتاه آمدن هایی در مقابل قوای جامعه قدیم (فئودالیسم)) و شروع به کنسرواتیو (محافظه کار) گشتن کرده است.

۱۴
·    امپیریسم انگلیس به همین دلیل واقعیت جامعه ای را و حامل آن را، یعنی بورژوازی پسا انقلابی انگلیس را آنچنان که هست، قبول دارد.

۱۵
·    یعنی بر خلاف راسیونالیسم فرانسه و بعدها ماتریالیسم فرانسه، نه به مثابه واقعیتی جامعه ای نامعقول و یا به مثابه واقعیتی جامعه ای که هنوز معقول نیست، بلکه به مثابه جامعه ای طبیعی و نتیجتا به بهترین وجهی سازگار با انسان ها.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر