۱۳۹۸ مهر ۵, جمعه

تأملی در شعری از شاملو تحت عنوان «تکرار» (۸)


احمد شاملو
 
تحلیلی
از
ربابه نون
 
تکرار...
از
آیدا در آینه
(۲۵ اسفندِ ۱۳۴۱)
 
۱
با دستانِ سوخته
غبار از چهره‌ی خورشید سترده بودند
تا
رخساره‌ی جلادانِ خود را در آینه‌های خاطره بازشناسند.

تا
دریابند که جلادانِ ایشان، همه آن پای در زنجیرانند
که قیامِ درخون تپیده‌ی اینان
چنان چون سرودی در چشم‌اندازِ آزادیِ آنان رُسته بود، 

همه آن پای‌ در زنجیرانند
که،
اینک
بنگرید
تا چگونه
بی‌ایمان و بی‌سرود
زندانِ خود و اینان را دوستاق‌بانی می‌کنند،
بنگرید!
بنگرید!
 
معنی تحت اللفظی:
رسولان خسته
غبار
از
چهره خورشید سترده بودند،
تا
دریابند که جلادان شان توده پای در بند است.
همه توده پای در بند
که
اکنون
بدون ایمان در دل
و
بدون سرود بر لب
زندان خود
را
و
زندان اینان
(زندان رسولان و یا شهیدان؟)
را
زندانبانی
می کنند.
 
سؤال این است
که
چرا
شاملو
به
عوض  «زندانِ خود و آنان»
از
«زندانِ خود و اینان»
استفاده می کند.
 
شاید
منظور او
نسل جدید رسولان
باشد
که
عنقریب
اعدام خواهند شد
و
به
صف طویل شهدا
خواهند پیوست.
 
۲
تا
دریابند که جلادانِ ایشان، همه آن پای در زنجیرانند
که قیامِ درخون تپیده‌ی اینان
چنان چون سرودی در چشم‌اندازِ آزادیِ آنان رُسته بود، 

همه آن پای‌ در زنجیرانند
که،
اینک
بنگرید
تا چگونه
بی‌ایمان و بی‌سرود
زندانِ خود و اینان را دوستاق‌بانی می‌کنند،
بنگرید!
بنگرید!
 
 شاملو
توده
را
به
بی ایمانی
متهم و محکوم می کند.
 
اگر
توده ی پای در زنجیر
جلاد رسولان و شهیدان و منجیان خویش
بوده،
در
بهترین حالت
باید
خر و خودستیز
باشد
و
نه
بی ایمان.
 
شاید
منظور شاملو
این باشد
که
توده پای در زنجیر
به
مواعظ رسولان
ایمان نیاورده اند
و
بر 
ضد آنان
برخاسته اند.
 
۳
توده پای در زنجیر
به
زعم شاملو
مزدور طبقه حاکمه 
بوده است.
طبقه حاکمه ای
که
توده
را
به
غل و زنجیر کشیده است
و
توده خر و خودستیز
حتی
پس از خودستیزی و اعدام منجیان خود
همچنان
پای در زنجیر مانده
است
و
اکنون
فونکسیون زندانبان
را
تقبل کرده است.
 
تا
چشم کار می کند،
از
طبقه حاکمه
کمترین خبری
نیست.
 
اصلا
معلوم نیست
که
 کدام اوتوریته ای
توده
را
به بند کشیده است
و
نخبگان 
(رسولان، شهیدان)
قصد رهایش توده از قید و بند کدام اوتوریته 
را
داشته اند.

فرستنده رسولان
نیز
معلوم نیست؟

تعیین کننده رسالت رسولان
 نیز 
به 
همچنین.

رسولان
جمعی خود انگیخته
 اند
بدون تعلقات طبقاتی
 اند.
ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی
 اند.

اکنون
با
تئوری فاشیستی، فئودالیستی و فوندامنتالیستی نخبگان
آشنا می شویم.
 
۴ 
سؤال بعدی این است
که
چرا
توده پای در زنجیر زندانبان
به 
بی سرودی
متهم و محکوم 
می شود.
 
از کی تا حالا زندانبانان
سرود می خوانند
تا
توده پای در زنجیر خر و خودستیز
بخواند؟
 
سرود
همیشه 
همزاد حرکت است.
 
سرود 
از
حرکت سرچشمه می گیرد
و
به
حرکت قوام می بخشد.


مائو
در
راهپیمایی بزرگ تاریخی
شب ها
سرود می سرود
تا
روز بعد
سرود
موتور و لکوموتیو روحی و روانی و عاطفی و احساسی برای راهپیمایی دشوار باشد.

زندانبانی
که
دم در زندان
ایستاده
و
یا
نشسته
و
یا
حتی
پشت بام زندان و جلوی در زندان
حرکت یکنواخت و کسالت بار دارد،
سرودش کجا بود.

۵
تا
دریابند که جلادانِ ایشان، همه آن پای در زنجیرانند
که قیامِ درخون تپیده‌ی اینان
چنان چون سرودی در چشم‌اندازِ آزادیِ آنان رُسته بود،

وارونه سازی دیگر شاملو
نسبت دادن قیام
به
نخبگان
از سویی
و
نسبت دادن سرکوب قیام نخبگان به توده پای در زنجیر
از
سوی دیگر
 است.
 
در
قاموس شاملو
اقلیت روشنفکر
(رسولان، شهیدان، نخبگان)
برای رهایش توده پای در زنجیر 
قیام
کرده است.
 
دو زاری مشد احمد معتاد
واقعا
کج و کوله
است.
 
قیام
همیشه و همه جا
کسب و کار توده
است
و
نه
کسب و کار رهبران.
 
رهبران
اگر خیلی هنر کنند،
پس از قیام ناگهانی و خودپوی توده
پیشایپش توده
به
راه می افتند
و
قیام 
را
رهبری می کنند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر