آیا مارکسیسم راهنمای تاریخ است؟
(مرداد ۱۳۹۸)
منبع:
نامه مردم و نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
ید الله سلطانپور
انگلس
شیوهٔ مارکسیستی را بهتر از هر کس دیگری در سخنرانیاش بر سر مزار مارکس در سال ۱۸۸۳ بیان کرد:
"همانطور که داروین قانون تکامل طبیعت زنده (آلی یا ارگانیک) را کشف کرد،
مارکس
هم قانون تکامل تاریخ بشر
را
کشف کرد
این واقعیت ساده
را
که
در انبوه ایدئولوژیها پنهان شده بود
کشف کرد
که
نوع بشر
نخست باید بخورد، بنوشد، مسکن و پوشاک داشته باشد،
تا
بتواند
به
سیاست، علم، هنر، مذهب، و غیره
بپردازد.
بنابراین،
تولید وسایل مادّی مبرم و ابتدایی زندگی،
و
در نتیجه
درجهٔ توسعهٔ اقتصادی هر ملّت معیّن یا هر دوران معیّن،
پایهای
را
تشکیل میدهد
که
نهادهای دولتی، مفاهیم و نظریات قانونی، هنر، و حتّی اندیشههای مذهبی انسانهای مورد نظر
تکامل مییابد،
و
بنابراین،
با تکیه بر این پایه است
که
باید اینها را توضیح داد،
نه برعکس،
آنطور که تا کنون معمول بوده است."
ابولهب
به
تنها چیزی
که
کمترین اعتنایی ندارد،
دیالک تیک پرسش و پاسخ
است.
پرسش ابوجهل
را
ابولهب
به
کلی
فراموش کرده
و
بسان آخوندها
هر چه از اینجا و آنجا
به
ذهنش
می رسد،
تحویل این بیچاره می دهد.
ما
این نقل قول ابولهب از انگلس
را
مورد تأمل قرار می دهیم:
۱
انگلس
شیوهٔ مارکسیستی
را
بهتر از هر کس دیگری
در
سخنرانیاش بر سر مزار مارکس در سال ۱۸۸۳
بیان کرد:
شیوه مارکسیستی
به
چه معنی است؟
اصلا
شیوه در قاموس ابولهب
به
چه معنی است؟
انگلس سر مزار مارکس
چه گفته است
که
به
شیوه و یا روش کذایی مارکسیستی
مربوط باشد؟
ضمنا
ابولهب
چگونه
به
این یقین آهنین
رسیده
که
انگلس بهتر از هر کسی
شیوه مارکسیستی
را
بیان کرده است؟
۲
"همانطور که داروین قانون تکامل طبیعت زنده (آلی یا ارگانیک) را کشف کرد،
مارکس
هم قانون تکامل تاریخ بشر
را
کشف کرد
اگر
مترجم
سخنرانی انگلس
را
درست ترجمه کرده باشد،
این فرمولبندی انگلس
که
عاری از عیب نیست.
داروین توسعه موجودات زنده
را
یعنی
توسعه نباتات و جانوران
را
کشف کرده است
و
نه
توسعه مواد آلی
را.
داروین
بیولوگ
(زیست شناس)
بوده است
و
از
مواد آلی و معدنی
همانقدر
خبر داشته
که
ابوجهل و ابولهب
خبر دارند.
ساده ترین عنصر
برای بیولوگ
سلول
است.
سلول
سنگ بنای هر اندام و یا ارگانیسم است.
۲
مارکس
هم قانون تکامل تاریخ بشر
را
کشف کرد.
منظور انگلس از قانون توسعه تاریخ (جامعه) بشری چیست
که
مارکس (و احتمالا خودش)
کاشف آن است؟
۳
این واقعیت ساده
را
که
در انبوه ایدئولوژیها پنهان شده بود
کشف کرد
که
نوع بشر
نخست باید بخورد، بنوشد، مسکن و پوشاک داشته باشد،
تا
بتواند
به
سیاست، علم، هنر، مذهب، و غیره
بپردازد.
منظور انگلس
احتمالا
نه
واقعیت ساده،
بلکه
حقیقت ساده و روشن
بوده
و
مترجم بیسواد
غلط ترجمه کرده است.
ضمنا
این حقیقت ساده
که
موجود زنده
قبل از هر کاری
باید
بخورد، بنوشد، مسکن و پوشاک داشته باشد،
حقیقتی مبرهن
است
و
منظور انگلس از اختفای آن در انبوهه ایده ئولوژی ها
چیست؟
سعدی
صد ها سال
قبل از تولد مارکس
صدها بار
با
صراحت روشن
به
این حقیقت امر ماتریالیستی ـ تاریخی
اشاره کرده است.
سعدی
بوستان
باب دوم
در احسان
شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
من و چند صیاد صحرانورد
برفتیم قاصد به دیدار مرد
سر و چشم هر یک ببوسید و دست
به تمکین و عزت نشاند و نشست
زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت
ولی بی مروت چو بی بر درخت
به
لطف و سخن
گرم رو مرد بود
لطف و سخن
گرم رو مرد بود
ولی دیگدانش عجب سرد بود
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل
و
ما
را
ز
جوع
و
ما
را
ز
جوع
سحرگه میان بست و در باز کرد
همان لطف و پرسیدن آغاز کرد
یکی بد که شیرین و خوش طبع بود
که با ما مسافر در آن ربع بود
«مرا بوسه»
گفتا:
«به تصحیف ده
گفتا:
«به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به
به خدمت منه دست بر کفش من
مرا نان ده و کفش بر سر بزن»
به ایثار مردان سبق بردهاند
نه شب زنده داران دل مردهاند
همین دیدم از پاسبان تتار
دل مرده و چشم شب زندهدار
کرامت جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
قیامت کسی بینی اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بهشت
به معنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهی است سست
این حکایت سعدی
توسط سگان توده
تحلیل شده است.
هم
ابوجهل می تواند مفت و مجانی بخواند
و
هم
ابولهب.
ضمنا
دهاتی های خودمان
کلی ضرب المثل با این محتوا دارند.
مثلا
شکم گشنه دین و ایمان ندارد.
۴
این واقعیت ساده
را
که
در انبوه ایدئولوژیها پنهان شده بود
کشف کرد
که
نوع بشر
نخست باید بخورد، بنوشد، مسکن و پوشاک داشته باشد،
تا
بتواند
به
سیاست، علم، هنر، مذهب، و غیره
بپردازد.
انگلس
این توضیح ساده
را
برای دهاتی های لندن داده است.
کشف مارکس چیز دیگری بوده است.
۵
بنابراین،
تولید وسایل مادّی مبرم و ابتدایی زندگی،
و
در نتیجه
درجهٔ توسعهٔ اقتصادی هر ملّت معیّن یا هر دوران معیّن،
پایهای
را
تشکیل میدهد
که
نهادهای دولتی، مفاهیم و نظریات قانونی، هنر، و حتّی اندیشههای مذهبی انسانهای مورد نظر
تکامل مییابد،
و
بنابراین،
با تکیه بر این پایه است
که
باید اینها را توضیح داد،
نه برعکس،
آنطور که تا کنون معمول بوده است."
انگلس
در
این جمله
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
را
به
طرز بخور - نمیری
و
نه
بهتر از هر کس دیگر
توضیح می دهد.
این
ضمنا
ربطی
به
روش مارکسیستی کذایی
ندارد.
سگان توده
این چیزها
را
صدها بار بهتر و دقیقتر و عمیقتر از انگلس
هزاران بار برای اجنه
توضیح داده اند.
۶
چنین شیوهٔ برخوردی،
یعنی بررسی رابطهٔ میان آنچه مارکس نیروهای تولید، انسان (کار دستی و فکر، مهارتها، دانش)
و
ملاحظات فنّی
(زمین، ابزار، ماشینآلات، و زیرساختها)
خواند،
از
یک سو،
و
بررسی مناسبات تولید
(ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، و نهادی مربوط به مالکیت، قدرت و کنترل)
از
سوی دیگر،
کلید اصلی درک و شناخت تاریخ
است.
این
شیوه
بهویژه
به
درک چگونگی تغییر جامعههای بشری
-
از جوامع قبیلهیی اوّلیه که مارکس آن را "کمونیسم ابتدایی" خواند و جوامع
بردهداری کلاسیک در یونان و روم گرفته، تا فئودالیسم و سرمایهداری -
کمک میکند.
عجب جفنگیاتی!
ما
در بخش بعدی
این جفنگیات ابولهب
را
مورد بررسی قرار می دهیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر