بررسی هایی پیرامون مسئله ملی و مبانی موضع گیری مترقی در باره آن
نوید نو
مطلب دریافتی
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
با
توجه به رشد مطالبات ملی در ایران و نیز منطقه
و
همچنین
با
توجه به
مواضع گوناگون و بعضا متضاد احزاب و جریانات چپ در این باره،
این نوشتار می کوشد
تا
به
واکاوی بیشتر این مساله بپردازد
و
دشواری های موضع گیری پیرامون این موضوع
و
پارامترهای اساسی در تحلیل مساله ملی
را
بررسی نماید.
۱
ملت و ملی گرایی
مارکسیست ها و مساله ملی
دشواری مساله ملی
و
یک نمونه ی تاریخی
لنین و حق حاکمیت ملل بر سرنوشت خویش
جمع بندی و فرموله کردن مطلب
حریف
با
وعده و ادعای واکاوی «رشد مطالبات ملی در ایران و نیز منطقه
و
مواضع گوناگون و بعضا متضاد احزاب و جریانات چپ در این باره»
اول
راجع به ملت و ناسیونالیسم (ملی گرایی کذایی)
بعد
راجع به مارکسیست ها و مسئله ملی
بعد
راجع به بغرنجی (دشواری) مسئله ملی
ضمن ارائه نمونه ای تاریخی از اختلاف نظر روزا با لنین
داد سخن سر می دهد
و
آخر سر
به همت برخی از علمای فرنگی دست به جمعبندی می زند
و
قال قضیه را می کند.
خواننده بدبخت
با
خواندن این جور «پژوهش ها»
به
همان روز می افتد
که
هیئت تحریریه نوید کهنه و نو و مؤلف این مطلب
افتاده اند.
این طرز «تفکر» و طرز «تحلیل» مدعیان
قبل از هر چیز
اسکولاستیکی
است.
متد اسکولاستیکی تحلیل قضایا
مبتنی
بر
جست و جوی آیات و روایات و احادیث و اخبار
از
اوتوریته های علمی و فقهی و فلسفی و سیاسی
ضمن
پرهیز اکید از تحلیل مشخص قضایای مشخص
است
و
نهایتا
به
اشاعه سردرگمی و سرگیجه
منجر می شود.
طرز «تفکر» و طرز «تحلیل» اسکولاستیکی
فقط و فقط
به
درد خر پروری
می خورد
و
نه
به
درد روشنگری.
نوید کهنه و نو و حزب توده در دهها دار و دسته
فاقد توان تفکر مفهومی
و
نتیجتا
عاجز از تحلیل مشخص هر مسئله ای
و
در این مورد بخصوص،
فاقد تحلیل مشخص از مسئله ملی
اند.
ملت و ملی گرایی
مؤلف
عنوان پژوهش اسکولاستیکی خود
را
ملت و ملی گرایی
اعلام می دارد،
بی آنکه زحمت تعریف مفهوم ملت
را
حتی
به
خود
بدهد.
در
ایران و منطقه
چه بسا
اصلا
ملت
تشکیل نشده است.
دم زدن از ناسیونالیسم در ایران و منطقه
به
معنی بیگانگی با مفهوم ملت (ناسیون) و ناسیونالیسم
است.
دلیل عدم تشکیل ملت
در
ایران و منطقه
جانسختی درازمدت مناسبات تولیدی فئودالی
از
سویی
و
پیوند مادی و فکری و ایده ئولوژیکی مستحکم بورژوازی بومی با ارتجاع فئودالی ـ روحانی بوده است.
بی دلیل نیست
که
در
ایران و منطقه
جای ملت
را
امت
پر کرده است
و
جای ملت واحد
را
امت واحد.
۳
با شکل گیری مناسبات سرمایه داری ،
ملی گرایی و میلیتاریسم
به
عنوان دو عامل اساسی پیشرفت و تفوق نظام جدید بر مناسبات فئودالی
عمل کردند.
مؤلف
عوامل اساسی پیشرفته تر و برتر از فئودالیسم بودن کاپیتالیسم
را
نه
در
توسعه غول آسای نیروهای مولده
نه
در
زیربنای اقتصادی مترقی تر کاپیتالیستی،
نه
در
مناسبات تولیدی انقلابی کاپیتالیستی
نه
در
مترقی و پیشرفت طلب و انقلابی بودن بورژوازی
و
واپسگرا و مرتجع و پیشرفت ستیز بودن اشرافیت فئودال و روحانی،
بلکه
در
ناسیونالیسم و میلیتاریسم
می داند.
بی انکه تعریف روشنی از ناسیونالیسم و میلیتاریسم
داشته باشد.
همین نوید کهنه و نو
ضمنا
مدعی نمایندگی مارکسیسم ـ لنیینسم
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر